این مقاله را به اشتراک بگذارید
تاملی در موسیقی پرویز یاحقی به بهانه تولد او
فیلسوف ویولن
فرزاد فرشید٭ / زادروز بهانهای برای نوشتن درباره استادی است که نوای سازش
نه فقط زیبایی موسیقی را یادآور میشود، هر قطعه اجرا شده از سوی او چراغهای فلسفه را یک به یک در ذهن روشن میکند. استاد پرویز یاحقی، نوازنده چیره دست ویولن اگر ۹ سال قبل در ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ چشم از جهان فرونبسته بود، روز سی و یکم شهریور ۱۳۹۴ پا به ۸۰ سالگی میگذاشت. تولد این استاد بهانهای است برای مروری بر ارتباط آثارش با دیدگاه فلسفی.
یک: تعلیق شعور خودآگاه در ساز یاحقی
فرآیند وفرآورده یک اثر موسیقایی از دو جهت قابل بررسی است؛ اولا از سمت مبدا یعنی نوازنده و دوما از جهت مقصد یعنی شنونده.
بررسی حالات و اثرات نوازنده هنگامی که زمان نوازندگی و به خصوص در حال بداههنوازی است به غایت مشکل است: ربط هر لحظه از ملودی با ساختاری از مغز که فرمان خلق آن لحظه را داده است، ربط هر لحظه از ملودی با قبل و بعد خود و ربط کلی ملودی با ساختاری از مغز و روح و روان نوازنده که در آن دخیل است. روشن کردن این نکات حتی برای شخص نوازنده هم دشوار است و میتوان چنین گفت نوازنده هم در واقع از عمق آن مطلع نیست. آگاهی او زمانی است که فرمان از ناخودآگاه و ساختار شخصیت به خودآگاه و بعد به انگشتان منتقل میشود، اینکه یک لحظه از ملودی بداهه چه تاریخ بلندی در ناخودآگاه نوازنده دارد بر خود او نیز پوشیده است.
لذا بررسی ما در این نوشتار مبتنی بر قسمت دوم از انتقال ملودی بداهه است و آن وقتی است که شنونده با آن روبهرو میشود.
یک ملودی بداهه چهار مرحله کلی دارد: ١- انتقال از ناخودآگاه نوازنده به خود آگاه او ٢- انتقال از خودآگاه نوازنده به ساز ٣- شنیده شدن از سوی شنونده که برابر است با انتقال از ساز به خودآگاه شنونده ۴- اثرگذاری که برابر است با انتقال از خودآگاه شنونده به ناخودآگاه او.
در این نوشتار سعی بر توضیح و تشریح دو قسمت اخیر از مراحل فوق مبتنی بر نوازندگی و بداهه نوازی استاد پرویز یاحقی است. روش این تحلیل فلسفی و پدیدار شناختی- استعلایی است با مدد گرفتن از تحلیل مبتنی بر حکمت اسلامی از هنر و موسیقی ایرانی.
دو: ویژگیهای مکتب یاحقی
در این بخش ویژگیهای مخصوصی که در کار ایشان در رابطه با شنونده اثر وجود دارد بررسی میشود:
الف- استاد یاحقی صاحب مکتب در موسیقی ایرانی است، در کار هنری کسی صاحب مکتب نامیده میشود که دارای چندین سبک مختلف باشد. سبک مجموعه هماهنگیها و مشترکات یک دوره از فعالیت هنری فرد است، بنابراین مبنای کار ایشان به سه سبک مختلف تقسیم شده است (در این نوشته به دلیل رویه فلسفی و پدیدارشناختی ویژگیهای فنی هر سبک بررسی نمیشود).
ب- مکتب نوازندگی ایشان در کنار مکتب آهنگسازی و در عرض آن قرار دارد. همچنین استاد یاحقی زمان اجرای یک قطعه بعضا یک ملودی جدا از آهنگی که توسط ارکستر نواخته میشود، مینوازد که این امر جداگانه قابل بررسی است.
ج- سه سبک مختلف ایشان که در بازه زمانی حدود ۵۰ سال شکل گرفته و به گوش رسیده است در عین اختلافات دقیق فنی، سیری آفاقی به انفسی دارد، به این ترتیب که:
سبک اول تحت تاثیر اساتید وقت و فضای رادیو و البته اجتماع آن زمان حکایتگر
زیست- جهان یاحقی در ارتباط و شناخته شدن با جامعه هنری شکل میگیرد. استاد، شخصیت موسیقایی خویش را در این دوره با تحمیل و تاثیر از جامعه هنری و شنوندگان، شکل داده و نحوه حضور خویش را به زبان مخصوص خود در سلوهایی که اجرا میکند در برابر عموم شنوندگان تعین میبخشند.
سبک دوم (طولانیترین دوره فعالیت هنری ایشان) همزمان با اوج فعالیت آهنگسازی و برنامه تکنوازان است. در این دوران ایشان به بیان مخصوص به خود در موسیقی میرسند، تاثیر آنچنان است که هر نوازنده ویولنی آگاه یا ناآگاه با بروز و ظهور این سبک در برابر آن متاثر میشود و نوازندگان دیگر سازها نیز از آن تاثیر میگیرند. در این دوران یاحقی مانند دوره سبک اول متحمل و متاثر از فضای هنری روز نیست بلکه با کار خویش محیط و مسلط و در واقع زبان فکری و هنری موسیقی روز میشود. اوج درخشش و سیر آفاقی و بیرونی روح هنری او در این دوران شکل میگیرد و به علت مساعد بودن شرایط کار هنری و اقبال عمومی به اوج خود میرسد.
سبک سوم که از دهه ۶۰ خورشیدی آغاز میشود بیانی است غیرمعمول و در واقع فراموسیقایی در موسیقی ایرانی. نقطه اوج این سبک بعد از دو حادثه مهم که برای او اتفاق افتاد و بیش از پیش او را تنها و معطوف به درون نمود، ظهور کرد.
قطعاتی در این سبک وجود دارد که مرزهای موسیقی را گسترش میدهد و این اساس کار و بنیاد هستی هنری یاحقی است. اوج این دوران سیر انفسی صرف و دروننگری روحی وی است. در این دوران زبان موسیقی، بیان حالات عمیق روحانی و دریای مواج و گاه آرام، روح و مرتبه هستی اوست که در اتصالی اشراقی در جاذبه ربوبی قرار گرفته است.
سه: موسیقی عقلانی
عموم حکمای اسلامی عقل را در ارتباط با عقل فعال کاشف معانی عقلی میدانند. عقل فعال در اتحاد با عقل بالمستفاد به فعالیت آزادانه در عالم عقول میپردازد و معانی عقلی را به عقل بالمستفاد افاضه میکند. همچنین کسانی که با موسیقی اصیل ایرانی و با فراموسیقی پرویز یاحقی بهطور خاص آشنایی عمیق دارند اذعان میکنند قطعاتی که در آثار پایانی سبک سوم (متعلق به آخرین مرحله سبک سوم یعنی پنج سال پایانی عمر خاکی استاد) نواخته شده عموما فراتر از مرزهای شناختهشده موسیقی ایرانی است و گذر از ادراک خیالی هنرمند را به ادراک عقلی نشان میدهد. ادراک یا محسوس است یا متخیل یا معقول، ادراک و از پی آن ارایه اثر هنری در وعا وسیع خیال یا مثال متصل و منفصل هنرمند اتفاق میافتد. با دقتی در ملودیها و عدم تقید آنها به صور خیالی موسیقی این معنا تصدیق میشود که ایشان در این دوره از چارچوب «هنرمند- بداههنواز» عبور کرده و در چارچوب «هنرمند- فیلسوف» ظاهر میشوند. عبور از خیال به عقل در معانی اصطلاحی این کلمات در این آثار نشان میدهد که چارچوبی جدید برای ارایه موسیقی متصور است و آن ادراک عقلی مضامین هنری در اتصال با عقل فعال و اجرای آن از سوی هنرمند است. آثار پایانی سبک سوم استاد پرویز یاحقی نه تنها آثار هنری صرف بلکه دفاتر عقلی و نشاندهنده چارچوب وجود عقلانی ایشان است.
٭کارشناس ارشد فلسفه اسلامی، نوازنده
اعتماد