این مقاله را به اشتراک بگذارید
اسماعیل کاداره و زمستان سخت
الهه صدر
در میان رماننویسان نیمهی دوّم قرن بیستم، اسماعیل کاداره که در یکی از کشورهای کوچک اروپای شرقی، [آلبانی]، پا به عرصهی وجود گذاشته است چهرهای مشخّص دارد. این تشخّص از آنجا ناشی میشود که کاداره در نوشتههای خود تنها به بیان داستانهای خیالی، شرح ماجراها، توصیف حالات روانی قهرمانان داستان و روابط آنان با یکدیگر بسنده نمیکند، بلکه همهی اینها را دستمایههایی برای ترسیم هر چه بهتر رنجها و شادیها، عشقها و نفرتها، شکستها و پیروزیها و به طور خلاصه لحظههای حسّاس، دشوار و به یادماندنی تاریخ اجتماعی قوم خود میداند، ضمن آن که در این کار از افسانههای کهن، حماسهها و فرهنگ شفاهی آلبانی نیز مدد میگیرد.
اسماعیل کاداره در ۲۸ ژانویهی ۱۹۳۶ در«جیروکاستر»، در جنوب آلبانی، به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات در دانشگاه تیرانا، مطالعات ادبی خود را در انستیتو گورکی مسکو ادامه داد تا آنکه در پایان سال ۱۹۶۰، به هنگام بروز اختلاف میان آلبانی و اتحّاد جماهیر شوروی سابق از آن جا اخراج شد. امّا تأثیر فرهنگ روسی که در آن کشور کشف کرد، همواره در او باقی ماند. در هجده سالگی نخستین مجموعهی شعر خود را با عنوان«اشعار جوانی»به چاپ رساند(۱۹۵۴)و در بازگشت به آلبانی (1961)مجموعهی دیگری به نام«قرن من»منتشر کرد. امّا طولی نکشید که در عین ادامه دادن به کار شاعری مقام خود را به عنوان رماننویس با دو اثر«کوهها به چه میاندیشند»(1964)و«موتیفهای آفتابی»(1968) تثبیت کرد. نخستین رمان او«ژنرال ارتش مرده»(1963) برای این نویسندهی ناشناس شهرت بین المللی به ارمغان آورد. این اثر در فرانسه به چاپ رسید و در سالهای بعد، کم و بیش به سی زبان برگردانده شد. در زمانی که تنهایی و انزوای آلبانی شدّت گرفته و در همان حال رابطهی تفاهم آمیز چین-آلبانی شکوفا شده بود، کاداره در تیرانا رمان«طبلهای باران»(1970)را دربارهی مبارزهی اسکندر بیک در قرن پانزدهم بر ضّد اشغالگران عثمانی به چاپ رسانید و پس از آن«رویدادهای شهر سنگی»را (۱۹۷۱)منتشر کرد که در آن به شرح دوران کودکی خود در شهر زادگاهش در سالهای جنگ پرداخته بود.
کاداره از ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۲ به نمایندگی مجلس مردمی برگزیده شد که البته هم چنانکه در دیگر کشورهای بلوک شرق نیز معمول بود، شغلی افتخاری به شمار میآمد. در این دوران، او از جملهی آلبانیائیهای معدود، یا در هر حال، تنها آلبانیایی سرشناسی بود که توانست به خارج از آلبانی سفر کند. از برکت وجود او بود که مغربزمین به این کشور بسته و آنچه در زیر سرپوش سربی حکومت به زندگی خود ادامه میداد، توجّه کرد.
در ۱۹۷۳«زمستان سخت»را منتشر کرد و در آن به توصیف درونی جدایی بین کشورش و مسکو در ۱۹۶۱ پرداخت. چند سال بعد دوباره این موضوع را دستمایهی نوشتن کتاب«غروب خدایان استپ»قرار داد. در این رمان، راوی دانشجویی است که در زمان بروز حوادث در مسکو سرگرم تحصیل است و همچون برادری به نویسنده شباهت دارد.
با آغاز سال ۷۰، چرخشی مهم زندگی و آثار او را (به تصویر صفحه مراجعه شود) رویارویی با دشمن در عرصهی نبرد، تا کنون در آثار بسیاری از نویسندگان بزرگ بازتاب یافته و آثار فراوانی با این درونمایه پدید آمده است. نویسندگانی چون تولستوی، همینگوی، سنت اگزوپری، اریش ماریامارک، آندره مالرو و. . رمانهایی با پسزمینهی جنگ نوشتهاند و صحنههای فاجعهبار آن را با چیرهدستی تصویر کردهاند، امّا در«زمستان سخت»سخن از جنگ سرد است.
کاداره به شیوهی همبستگی خود با حفظ درونمایهی اصلی، مسائل گوناگونی را مطرح میکند که گر چه به ظاهر چندان ربطی به داستان ندارد، مانند جویهای منشعب از سرچشمههای مختلف، سرانجام به هم میپیوندد و نهری سیّال و جوشان پدید میآورند.
متمایز کرد و آن بر اثر آگاهی مؤکّد و جسورانهای بود که در ضمیر او نسبت به ماهیّت استبداد همهگیر پدید آمد. دیوانسالاران رمانهای او را:«آوریل شکسته»، «پلی با سه طاق»و«چه کسی دورنتین را بازگرداند؟»به باد انتقاد گرفتند و به سبب«برخورد ذهنگرایانه با عناصر تاریخی و کاربرد دلبخواه افسانههای کهن آلبانیایی»به سرزنش او پرداختند و تا سال ۱۹۷۸ از انتشار این کتابها جلوگیری کردند. در ۱۹۸۵ باز هم چاپ آثار کاداره ممنوع شد و این امر برای نخستین بار او را به فکر ترک کشورش انداخت. در آن هنگام رمانی حماسی-هزلآمیز دربارهی نخستین ثمرات استقلال آلبانی در ۱۹۱۲ نوشت، البته بیآنکه در دام رمان تاریخی یا شرح حالنویسی بیفتد و عنوانی با دو زمینه برای آن برگزید:
«سال سیاه»(1986). ایالت کوزوو نیز که هر چند مهد کلیسای صرب است، اکثریت مردمش را آلبانیاییها تشکیل میدهند و گاه به گاه دستخوش آشوب میشود، پس از حوادث خونین سال ۱۹۸۱ در خلق داستان زیبایی که موضوع آن ازدواج به هم خوردهی یک دختر صرب با جوان آلبانیایی است به کاداره الهام بخشید:«کاروان عروسی از سرما یخ بست. »
این داستانسرای استثنایی که از اصلاح نوشتههای خود باز نمیایستد، با قدرت تلقین شگفتآوری اشعار افسانهای زمانهای دور را همچون پادزهری در مقابله با جزماندیشیهای استالینی به کار میگیرد، ضمن آن که مدام به مضامین مورد علاقهی خود رو میکند:شکسپیر، یونان، آثار مربوط به سنتهای ادبی شفاهی. کاداره علاقهی وافر خود را به یونان باستان در:«آشیل یا بازندهی همیشگی»(1988)و نیز در اثر مطایبهآمیزی به نام «پرونده H »(1981)نشان داده است. «کاخ رؤیاها»قصّهی متهورانهای که در ۱۹۸۲ دربارهی وارسی باطن افراد نوشت، به شدّت مورد انتقاد قرار گرفت. در«کنسرت»(1988)که به یک معنی قرینهی «زمستان سخت»است، با شیوهای شکسپیرگونه، یعنی در آمیختن تراژدی و لودگی و مسخرگی، به بیان سالهای دوستی آلبانی و چین و نیز اختلاف تیرانا و پکن در آغاز دههی ۷۰ پرداخت و نشان داد که کشور کوچکی مانند آلبانی، خود را همشأن قدرتهای بزرگ میداند و میخواهد که در کنسرت جهانی نغمهی خود را ساز کند. کاداره در این زمان، آلبانی را که به انزوای باشکوه خود مینازد و به دوست پیشین خود چین که«به خلق آلبانی خیانت کرد»به دیدهی تحقیر مینگرد، در مرکز جهان قرار داده است.
مرگ انورخوجه در ۱۹۸۵ و ریاست جمهوری رامیز عالیا، امیدهایی تا بهار سال ۱۹۹۰ در دل کاداره برانگیخت. در مقالهای که توجّه جهانیان را به خود جلب کرد به دفاع از رمان«چاقوها»نوشتهی همشهریش نزهت توزاج پرداخت. سپس در دیداری با رامیز عالیا خواهان حکومتی مردمسالار شد، امّا در این زمینه، اقدام مؤثری از رئیسجمهور سر نزد، سرخوردگیها روی هم انباشته شد تا به حّدی که کاداره را مصمم به ترک میهن کرد. به گفتهی یکی از صاحبنظران، او غیبتی پرسروصدا را به حضور خاموش که احتمالا موجب متهّم شدن او به پشتیبانی از حکومتی خودکامه میشد، ترجیح داد. کاداره بر آن شد که تا حکومتی مردمی در تیرانا مستقر نشود، به آن دیار باز نگردد.
کاداره سالها یگانه پیامآور کشوری محدود و بسته بود، کشوری که نه کسی به آن سفر میکرد و نه چیزی دربارهی آن میدانست. عدم تمایل آلبانی به شناساندن خود، مدتهّا موجب سردرگمی کشورهای غربی شده بود. نسبتهایی به نویسنده میدادند که آمیزهای از معما،
دورویی و پنهانکاری بود، در حالی که این امر معلول رابطهی او با رژیم بود و به دور از خواست او. کاداره پس از مهاجرت به فرانسه در کتاب«بهار آلبانیایی»و پس از آن «دعوت به کارگاه نویسنده»و«سنگینی صلیب»به پاسخگویی دربارهی این مسائل پرداخت.
این کتابها یک سلسله اعترافات سیاسی و در عین حال ادبی است که کاداره پس از ترک آلبانی نوشته و منتشر کرده است. به دنبال انتخاباتی که در آلبانی انجام گرفت و به قدرت کمونیستها پایان داد و پس از به روی کار آمدن«بریشا»کاداره به میهنش بازگشت، امّا البته از آن پس زندگی خود را میان دو کشور آلبانی و فرانسه تقسیم کرده است.
رمان«زمستان سخت»که یکی از بااهمیّتترین آثار کاداره است، گر چه از یک واقعهی تاریخی مشخّص، (یعنی قطع رابطهی آلبانی و شوروی سابق در سال ۱۹۶۱، ) الهام گرفته است و به ظاهر رنگ و بوی سیاسی دارد، به هیچ روی نباید در چهارچوب«رمان سیاسی»محدود شود. منتقدان به«زمستان سخت»، «چنگ و صلح»زمان ما لقب دادهاند.
رویارویی با دشمن در عرصهی نبرد، تا کنون در آثار بسیاری از نویسندگان بزرگ بازتاب یافته و آثار فراوانی با این درونمایه پدید آمده است. نویسندگانی چون تولستوی، همینگوی، سنت اگزوپری، اریش ماریارمارک، آندره مالرو و. . . رمانهایی با پسزمینهی جنگ نوشتهاند و صحنههای فاجعهبار آن را با چیرهدستی تصویر کردهاند، امّا در«زمستان سخت» سخن از جنگ سرد است. عرصهی کارزار جای خود را به پشت میزهای کنفرانس میسپارد و نبردهای تن به تن در مقابل گفتگوی سران و برخورد هیئتهای سیاسی با یکدیگر روی میدهد. در اینجا دیگر سخن از قهرمانانی نیست که زادهی تخیّل نویسنده باشند بلکه سران و دولتمردان کشورها پا به صحنه میگذارند و در نقش واقعی خود ظاهر میشوند. جای شگفتی نیست اگر در «زمستان سخت»نام سیاستمدارانی چون انور خوجه، خروشچف، آندروپوف، میکویان، کاسیگین و جز آنها را در کنار نام قهرمانان خیالی کتاب مییابیم. با این همه نباید این رمان را با همهی جنبههای سیاسی و تاریخی آن، یک اثر مستند تاریخی و سیاسی به حساب آورد و خلاقیّت نویسنده را در پدید آوردن صحنههای متنّوع سرشار از بدعت و ابتکار نادیده گرفت، زیرا کاداره به شیوهی همیشگی خود با حفظ درونمایهی اصلی، مسائل گوناگونی را مطرح میکند که گر چه به ظاهر چندان ربطی به داستان ندارند، مانند جویهای منشعب از سرچشمههای مختلف، سرانجام به هم میپیوندند و نهری سیّال و جوشان پدید میآورند. از همین روست که رمانهای کاداره را«رمان سمفونیک»مینامند.
او تأثیر قطع رابطهی میان شوروی و آلبانی را نه تنها در سرنوشت میهن خود، بلکه در زندگی فرد فرد آلبانیاییها ردیابی میکند و با هنرمندی تمام نشان میدهد که چگونه آلبانی و مردم آن این زمستان سخت را پشت سر میگذارند و سرافرازانه به زندگی ادامه میدهند.