این مقاله را به اشتراک بگذارید
ماهیت دولت در تاریخ اسلام
تقریبا همه ما واژههای «دولت» و «دولت اسلامی» را شنیدهایم، ولی بهرغم آگاهی از وجود دولت و تأثیراتش در زندگیمان، اغلب نمیتوانیم آن را بهدرستی تعریف کنیم. نظریه دولت حداقل دو هدف را دنبال میکند. یکی تلاش برای توصیف ذات و جوهره دولت و بنابراین ارائه معیارهایی برای ارزیابی دولتهای موجود. دوم بازتاب ادعاها و پایبندیهای هستیشناسانه و متافیزیکی تجسمیافته در دولتی معین. کتاب «تاریخ تحول دولت در اسلام» میکوشد به این دو وجه بپردازد: از سویی با کندوکاو در نظریههایی در باب ماهیت دولت، به چیستی دولت پاسخ دهد و با تمرکز بر مفهومی از دولت که آن را «نهاد مدعی اعمال زور مشروع در قلمرو معین» میداند، شاخصهای این تعریف را نشان دهد؛ از سوی دیگر میکوشد تصویری از میزان عینیتیافتگی این مفهوم در دولتهای مختلف تاریخ اسلام یا تحول دولت در اسلام را تا پایان امویان ترسیم کند. این کتاب با ابزار نظر معینی که دولت را ترکیبی از امر ذهنی و امر عینی میداند، تحلیلی روشمند از «دولت در اسلام» ارائه میدهد.
در دو دهه اخیر هرکدام از دو گروه سنتگرایان و شرقشناسان که درباره ابعاد سیاسی اسلام، تحول دولت و اندیشه سیاسی در اسلام نوشتهاند، میان ذکر برخی روایتها از تاریخ اسلام و برخی الگوهای نظری حکومت در اسلام و رفتارهایی که لازمه سیاست و حکومت است، تفاوت چندانی قائل نشدهاند. این نظر نویسنده کتاب درباره کارهای صورتگرفته در این حوزه است. او در این کتاب میکوشد ماهیت دولت بهواقع موجود در تاریخ اسلام را شرح و بسط دهد. درباره بحث دولت در حوزه تمدن اسلامی از زوایای مختلفی تأمل شده که براساس آن دانشهای مختلفی چون فلسفه سیاسی در اسلام، فقه سیاسی، کلام سیاسی و اخلاق سیاسی شکل گرفته است. در نظر نویسنده کتاب فلسفه سیاسی، اغلب بهشیوهای انتزاعی با غایات حکومت و ابزار مناسب دستیابی به آن و در نهایت با بهترین شکل حکومت سروکار دارد. در نظر مؤلف، موضوعات اساسی فلسفه سیاسی را مسائلی چون چگونگی احراز حقیقت، عدالت، مبانی خیر و صلاح عمومی، لوازم آزادی و برابری، استوارکردن زندگی سیاسی بر اصول اخلاقی، دلیل و ضرورت وجود حکومت، دلایل اطاعت اتباع از قدرت و جز آن تشکیل میدهد. همچنین نظریهپردازی نیز به پیروی از توسعه علوم دیگر و بیشتر بر مبنای روشهای علوم اثباتی پدید آمد. نظریهپردازی اثباتی فارغ از گرایشهای آشکار ایدئولوژیک و فلسفی معطوف به تحلیل و تبیین محض با فلسفه و اندیشه متفاوت است. مثلا بین نظریاتی که درباره ماهیت و کارکردهای دولت وجود دارد و خود دولت تفاوت هست. از اینرو، چارچوب نظری این کتاب میکوشد صرفنظر از بحث فلسفی یا نظریهپردازی درباره دولت، ماهیت دولت را نیز بررسی کند. بر این اساس، نظریهپردازان برمبنای معیارهای چون منشأ و ماهیت دولت، غایت دولت، حدود آزادی فرد و اقتدار دولت و منبع مشروعیت قدرت سیاسی به تقسیمبندی نظریات مربوط به دولت پرداختهاند. به باور نگارنده اصولا مهمترین نظریاتی که درباره دولت عرضه شدهاند، به منشأ و غایت دولت مربوطند و ماهیت دولت مورد توجه آنها قرار نگرفته است. نویسنده میکوشد این ادعای بزرگ را چنین استدلال کند: درباره ماهیت دولت نظریات متعددی مطرح شده و این تحقیق نیز از همین زاویه به دولت مینگرد و هدف آن نگاهی به ماهیت واقعا موجود دولتهای اسلامی است. البته نویسنده در فرایند تهیه مقدمات استدلال کتاب، به شکلگیری انواع دولت در نظریههای مختلف نیز اشاره میکند؛ به اینکه برخی نظریات بر شکلگیری دولت-ملت متمرکزند، برخی بر الگوهای جغرافیایی-اقتصادی و برخی نیز بر شکلگیری رژیمهای مردمی و همچنین بر نزاعهای سیاسی و دولتهای حزبی تأکید دارند. اما پرسش اصلی این کتاب فراتر از طبقهبندیهای مرسوم نظریه سیاسی است.
پرسش اساسی در کتاب «تاریخ تحول دولت در اسلام» این است که هویت شاخصهای بنیانی ساختار دولت کدام است؟ و نهاد دولت در اسلام چگونه متحول شده؟ دولت اسلامی از منظر دوران مدرن در دورههای مختلف تاریخی چگونه اداره میشد؟ همچنین اجزا و نهادهای اولیه آن کدامها بودند؟ به نقل از نویسنده، تمرکز این کتاب بر تحولات ارکان اساسی و مقوم دولت است، نه سیاستها یا چگونگی ایفای نقش دولت در جامعه. از اینرو، فرایند تحقیق در این کتاب بر نهاد دولت در تاریخ اسلام متمرکز است و به همین دلیل، روش تحقیق آن تحلیلی-توصیفی است. تاریخ نهادهای سیاسی تا حدی با تحلیل حقوقی آنها در آمیخته است. در نظر نویسنده محدودیت آن در این است که به نظریههای دولت نپرداخته است. این کتاب مدعی است قصد دارد خلأهای اطلاعاتی مورخان دولت اسلامی را پر کند و به علایق عملی آنها پاسخ دهد یا حداقل چارچوبی مبنایی برای توضیح مفهوم دولت در تاریخ اسلام تأمین کند.
کتاب «تاریخ تحول دولت در اسلام» تحول دولت تا پایان امویان را در یک مقدمه و شش فصل بررسی میکند. فصل اول با عنوان «تاریخنگاری اسلامی و دولت» میکوشد مسئله دولت را در آثار منتشرشده توضیح دهد. از اینرو، با اشاره به سنت تاریخنگاری اسلامی، تاریخ دولت را در این سنت شرح میدهد. فصل دوم با عنوان «چیستی دولت و تحول» میکوشد نگاهی به مفهوم دولت و تحول داشته باشد. در فصل سوم با عنوان «ساختار قدرت در عربستان پیش از اسلام» در چند بخش شرایط اقلیمی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی عربستان بررسی میشود؛ بهویژه شهر مکه بهمثابه محل دعوت جدید اسلامی و مکانی که مبانی فکری دولت اسلامی از آنجا شکل گرفت. در فصل چهارم با عنوان «ساخت داخلی و خارجی دولت نبوی» با تبیین شرایط دشوار مکه برای تأسیس دولت، ظرفیتهای شهر یثرب برای این کار و ترسیم مقدمات تأسیس دولت، روابط خارجی آن و مختصات نظام بینالملل تحلیل میشود. فصل پنجم با عنوان «انتقال قدرت و استقرار خلافت قریش» با بحث روشهای انعقاد خلافت آغاز و با بحث گذار از نبوت به خلافت وارد بحث بنیادین ساخت و روابط قدرت در دوره خلفای نخستین میشود و به اقدامات مهم آنها در بعد دولتسازی میپردازد. در فصل آخر با عنوان «ساخت و روابط قدرت در دولت اموی» ابتدا سیمای عمومی این دولت ترسیم شده و سپس درباره ماهیت آن با تمرکز بر ویژگیهای اصلی آن مثل سلطنتگرایی، عقلستیزی و ثروتگرایی بحث شده و در نهایت نقاط ضعف و قوت امویان از منظر تحول دولت بررسی میشود.