این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
«نابغه» اثر کارسون مککالرز؛ نشر روزگارنو
حمید رضا امیدی سرور
یکی از نویسندگانی که عاشقانه داستان نویسی را دوست داشت و اغراق نیست اگر بگوییم این نوشتن بود که او به نیروی حیات می داد. لولا کارسون اسمیت که بعدها به کارسون مک کالرز معروف شد، در ۱۹۱۷ در ایالت جورجیای آمریکا به دنیا آمد. کودکی ضعیف و رنگ پریده بود و از ۱۵ سالگی به بعد با مجموعه ای از بیماری های مختلف دست به گریبان شد تا اینکه تب روماتیسم به سراغش آمد.
هفده یا هجده سال داشت که از زادگاهش راهی نیویورک شد تا به دو آرزوی بزرگ زندگی اش جامه عمل بپوشاند، یکی تحصیل در رشته موسیقی و دیگری داستاننویسی. اما تقدیر اینگونه بود که اندوخته اش را در مترو گم کند. به همین خاطر به اجبار قید موسیقی را زد و تنها در کلاسهای داستاننویسی دانشگاه کلمبیا ثبت نام کرد و با یک شغل پادویی روزگار می گذراند.
حضور در دانشگاه و آشنایی با برخی نویسندگان و روزنامه نگاران، برای او فرصتی فراه ساخت تا نخستین داستانش در نشریه معتبر story منتشر شود. انتشار این داستان و حق التحریر بیست و پنج دلاری اش او را تشویق کرد که به طور جدی وارد دنیای نویسندگی شود. با ۲۵ دلارش شیرینی و شکلات خرید و برای خودش جشنی برپاکرد؛ اما این خوشحالی دوام چندانی نیافت. ضعف بدنی و بیماری باعث شد نیویورک را که محیط مساعدی برای فعالیت هنری اش بود، ترک کرده و به زادگاه خود باز گردد.
در اثر تب رماتیسم در جوانی سکته کرد و سی و یک ساله که بود سمت چپ بدنش به کلی فلج شد، بعد از چهل سالگی سرطان سینه به سراغش آمد و سال های آخر عمرش را روی ویلچیر گذراند. با این اوضاع زندگی شخصیاش هم تعریفی نداشت؛ اگرچه ریوز مک کالرز که در بیست سالگی با او ازدواج کرده بود به همسرش علاقهمند بود. آنها یکبار از هم جدا شدند اما چند سال بعد مجددا با هم ازدواج کردند. ریوز شوهر کارسون مک کالرز به او پیشنهاد داد به اتفاق هم خودکشی کنند اما این پیشنهادی نبود که کارسون بپذیرد ؛ اگر چه خودش تجربه یک خودکشی ناکام را در جوانی داشت؛ اما حالا که موفقیت در نویسندگی به سراغش آمده بود چنان امیدوار بود که با تمام بیماری هایش دست و پنجه نرم کند.
او مهم ترین آثارش، «قلب شکارچی تنها»،«قصیده ی کافه ی غم»، «بازتاب در چشمان طلایی» و «ساقدوش عروس» را در دهه چهل نوشت. او با وجود ضعف و بیماری به نوشتن ادامه داد حتی زمانی که نیمی از بدنش فلج شده بود با یک انگشت کلید های ماشین تایپ را فشار می داد!
داستانهای او توفیق ادبی گوناگونی پیدا کرده اند و جوایزی را نیز نصیبش ساختند و معروف ترین آنها «قلب شکارچی تنها» پرفروش ترین اثر سال ۱۹۴۰ در آمریکا بود. از نکات جالب زندگی او حضورش در انجمن ادبیای بود که ویلیام فاکنر به پیشنهاد شروود اندرسون در خانه خود با عنوان انجمن ادبی رنسانس جنوب، راه انداخته بود. این انجمن تشکل خاصی نداشت درواقع یک دورهمی با حضور نویسندگانی از جنوب آمریکا بود که به خواندن و نقد آثارشان در حضور یکدیگر اختصاص داشت؛ چهره هایی که بعدها بسیار نامدار شدند. ترومن کاپوتی، جان کر رنسوم، رابرت پن وارن، فلانری اوکانر، کارسون مک کالرز و ویلیام فاکنر اعضای ثابت این انجمن بودند که چند ماه یکبار از شهرهای دور و نزدیک گرد هم جمع می شدند، گاهی هم شروود اندرسن که حکم پیشکسوتی و استادی داشت به آنها میپیوست.
متأسفانه چندان دور از انتظار نبود که کارسون مک کالرز با وجود انبوه بیماریهایش عمری دراز نداشته باشد. اودر پنجاه سالگی در اثر سکته و خونریزی مغزی در گذشت. از مک کالرز پنج رمان و تعدادی داستان کوتاه برجای مانده است. کتاب «نابغه» که در سری داستانهای مدرن کلاسیک نشر روزگار نو با ترجمه مرضیه خسروی منتشر شده، شامل چهار داستان کوتاه است که از میان آثار کوتاه کارسون مک کالرز برگزیده شده و در این سری منتشر شده است. «سوارکار»، «مادام زایلسکی و پادشاه فنلاند» و «یک درخت، یک صخره، یک ابر» عناوین سه داستان دیگر این مجموعه هستند.
نابغه داستان نخست این مجموعه که عنوان کتاب نیز از آن گرفته شده است در واقع همان اثریست که کارسون مک کالرز در دوران جوانی نوشته و به عنوان نخستین اثرش در مجله story منتشر شده است. داستانی که گویا به شدت از زندگی خود او مایه گرفته است و در واقع ابتدا شکلی اتوبیوگرافیک داشته و به اصرار استاد داستاننویسی مک کالرز به عنوان داستانی کوتاه بازنویسی و منتشر می شود. در این داستان موسیقی که از علایق همیشگی مک کالرز بود، حضوری محوری دارد.
داستانهای مک کالرز اغلب حال و هوای واقع گرایانه دارند و واقعگرایی در داستانهای این کتاب نیز از مشخصه اصلی آنها محسوب می شود . این ویژگی عمومی در آثار این نویسنده باعث شده اغلب آثار مک کالرز در سینما مورد اقتباس قرار بگیرند. اگر چه رمانهای مک کالرز در کارنامه او بیشتر مورد توجه بوده اند اما داستانهای این مجموعه نیز می تواند نقطه آغاز آشنایی با این نویسنده رنج کشیده و عاشق نوشتن باشد.
نقل از الف کتاب
عکس روبه رو عکس جالبی است از مرلین مونرو با کارسون مک کالرز.
مرلین مونرو برخلاف انتظار زنی اهل ادبیات و شیفته آثار ادبی اصیل بود
در این زمینه نمی توان از اهمیت زندگی با آرتور میلر غافل شد.
نابغه
نویسنده: کارسون مککالرز
ترجمه: مرضیه خسروی
ناشر: روزگارنو، چاپ اول۱۳۹۲
۸۰صفحه، ۴۵۰۰ تومان
‘