این مقاله را به اشتراک بگذارید
فمینیسم و زندگی شهری
فضاهای شهری علاوهبر کالبد فیزیکی شامل جنبههای نمادین فرهنگی و اجتماعی نیز هستند که با روابط جنسیتی مردان و زنان در ساخت اجتماعی شهر ارتباط پیدا میکند. در رشته جغرافیای اجتماعی، بسیاری از مطالعات انتشاریافته جدید، به تحلیل ارتباط میان فضا، جنسیت و جنس میپردازند. این بررسیها جنبههای جدیدی از فضای اجتماعی را روشن کرده و از آن طریق تصویری از شهر ارائه میکنند که تاکنون در پژوهشهای متداول کمتر موردتوجه بوده است. مقالات ١٠گانه کتاب «شهر و جنسیت» از ابعاد گوناگون اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و کالبدی شهر به این مسئله پرداخته است. ماریان ردن اشتاین در مقاله «چگونگی گسترش فمینیسم از سطح محلی به سطح جهانی و برعکس» به ویژگیهای موج دوم فمینیسم و نقش مهم نظریه فمینیستی در تکوین راهبردهای سیاسی در سطح محلی، ملی و جهانی میپردازد و اینکه از نظریههای فمینیستی و راهبردهای سیاسی چه چیزی را میتوانیم برای سیاستهای شهری فرا گیریم؟
اولا ترلیندن که ویراستار این مجموعه است و مقدمهای بر کتاب نوشته در مقالهای با عنوان ««مرد عمومی» و «زن خصوصی»: از گفتار تا عمل در جوامع غربی» ریشههای نگرش مدرن و اندیشه مدنی را که به ساختار و جزئیات این دو انگاره پیوند خورده توضیح میدهد. محدودیت اجباری زنان به زندگی در حوزه خصوصی، عنصر اساسی و تقریبا بهطور کامل بررسینشده اندیشه و مفاهیم روشنفکرانه دموکراسی را شکل داده است. انگارههای مرد عمومی و زن خصوصی تا پایان سده هجدهم در جوامع غربی پدید نیامدند. این انگارهها محصول دورهای از توسعه اجتماعی هستند که موجب تغییراتی بزرگ، هم در اقتصاد (فرایند صنعتیشدن) و هم در فرهنگ (شکلگیری فرهنگ بورژوایی) شد. ویژگیهای فرهنگی و الگوهای رفتاری تنها وجوهی نیستند که در این انگارهها انعکاس یافتهاند؛ دسترسی فیزیکی به فضا و شهر نیز از دیگر جنبههای آن است.
در مقاله «نقش فضاهای عمومی در شهرهای مساواتگرا» اورسولا پاراویسینی به بررسی مفهوم مرکزی «فضای عمومی» در شهر میپردازد. آیا این فضا در شهرهای امروز «مراکز خرید» محصور و کنترلشده است یا فضاهایی ناخوشایند در مناطق محرومی که از ناامنی رنج میبرند؟ چگونه میتوان برای اجتناب از قطبیسازی فزاینده در شهرهای امروزی فضاهایی برنامهریزیشده را تصور کرد که برخوردار از دسترسی آزادانه طیف متنوعی ار افراد هر دو جنس و به دور از خشونتهای ساختاری مردسالارانه است. اتفاقی که امروز در حال افتادن است را میتوان روند این قطبیشدن دید: در اکثر شهرها قطبش اجتماعی، فقر و حاشیهنشینی روندی رو به افزایش داشته است، موضوعی که ناشی از دوبرابرشدن نیروی کار در بازار و تقویت ساختارهای قدرت اقتصادی در بستری از نوآوری فناورانه و جهانیشدن اقتصاد است. درنتیجه آمیزهای از این دو فرایند بهوجود آمده است: جداسازی اجتماعی-فضایی و تجزیه ساختارهای شهری به قطعات کوچک.
مقاله بعدی «نمادهای جنسیت در معماری و طراحی شهری» نوشته کرستین دورهوفر است. او در این مقاله با وامگیری از ایدههای لوکوربزیه به فرایند هندسیکردن جزئیات معماری و شهرسازی قدیم و مدرن میپردازد. بناهای ساختهشده که مشخصات آنها ارتباطی با تقسیم جنسیتی نیروی کار ندارد و نیز تقلیدی از ویژگیهای جسمانی مردانه و زنانه هم نیستند، بهلحاظ جنسیتی کاملا خنثی به نظر میرسند. بهظاهر نشاندهنده وجود سلسلهمراتبی نیستند بااینحال، زبان نمادینی به قدمت سدهها، در بناها و بهویژه در شکلها پنهان است. در میان این تقابلهای دوگانه میتوان به تمایز بین فضاهای درونی و بیرونی، مرکزی و حاشیهای، بالایی و پایینی، عمودی و افقی اشاره کرد.
راشل کالس در مقاله «خوانش جنسیتی فضای شهری» با بررسی نظریههای مختلف در مورد مفهوم فضا، فراتر از خوانش ابژکتیو از فضا، خوانشی سوبژکتیو و مرتبط با نگاه مردم به محیط شهری ارائه کرده است. فضای شهری جدا از موجودیت حجمی و کالبدیاش، یک سرمایه مهم همگانی است. از طریق فضای شهری است که مجموعهای از گذرها و پیوندها میان مکانها و فعالیتها رخ میدهد.
آیسگول بایکان در مقاله «جغرافیای شهری و زنان در کلانشهر کشورهای پیرامونی: نمونه استانبول» به بحث درباره مفهوم فضا و شهرسازی در کشورهای جنوب میپردازد که در تاریخ خود تحت استعمار بودهاند. در این کشورها مشکلات زنان با سایر مسائل گره خورده و غلبه بر آنها بسیار دشوار است.
روت بکر در مقاله «زن سرپرست خانوار چه اشکالی دارد؟ » به مسئله مشخص فقر در بین جامعه شهری و زنان میپردازد و تلاش میکند به این پرسشها پاسخ دهد: چرا در مباحث بینالمللی خانوارهای دارای سرپرست زن، فقیرترین فقیران هستند؟ چرا خانوادههای با سرپرست زن به شکلی نظاممند با تبعیض روبهرو میشوند؟ و چگونه میتوان با برنامهریزی شهری و سیاستهای توسعه به این نابرابری پایان داد یا دستکم از تأثیرات آن کاست؟
در مقاله «توسعه شهری پایدار، کیفیت زندگی و جنسیت» یک روششناسی حساس به مسائل جنسیتی برای حل معضلات مربوط به کیفیت زندگی در سکونتگاههای شهری بررسی شده است. مقاله با بررسی برخی مفاهیم بنیانی در مورد توسعه شهری پایدار، شهرهای پایدار و کیفیت زندگی از دیدگاه جنسیت و محیطزیست آغاز میشود و با بررسی موردی محلات کمدرآمد شهر سانتیاگو شیلی این مفاهیم را بسط میدهد.
بورلی ویلیس در مقاله «پیش به سوی شهری پایدار» خصوصیات چنین شهری را در قرن بیست و یکم توضیح میدهد. در چنین شهری باید استفاده از خودرو کمتر و «امکان قدمزدن» بیشتر باشد. این شهر باید سبز باشد. شهر پایدار باید بتواند الگوی کاربری خود را با سبک زندگی ساکنان خود – کسانی که زندگی شهری را به زندگی در دیگر جاها ترجیح میدهند- همآهنگ کند. شهر پایدار باید از طبیعت برای ساختن بناهای دوستدار محیطزیست بهره برد و بدینسان فضایی مناسب برای زندگی و کار انسانها فراهم آورد. مقاله آخر این کتاب «شیوههای حملونقل پایدار: جنسیت و جابهجایی در شهر» نوشته کریستین باوهارت است. چکیده ادعای او در این مقاله این است: سازماندهی حملونقل نه یک بحث فنی بلکه مبحثی متمرکز بر سازماندهی اجتماعی فضا و زمان است. اما قبل از توضیح مفهوم فضاهای شهری و جابهجایی و حرکت در شهر به توضیح مفهوم «پژوهش فمینیستی در توسعه پایدار» میپردازد و به منتقدان آن پاسخ میدهد.