این مقاله را به اشتراک بگذارید
درباره نمایشنامه «سرباز شکلاتی» جرج برنارد شاو
هجو جنگ
پیام حیدر قزوینی
«سرباز شکلاتی» جرج برنارد شاو، نمایشنامهای است درباره جنگ یا به تعبیر بهتر نمایشنامهای است در هجو جنگ. نمایشنامه در متن انگلیسیاش «مرد و سلاح» نام دارد، اما در ترجمهای که سیمین دانشور از این اثر به دست داده، نام آن به «سرباز شکلاتی» تغییر داده شده و تمسخر جنگ از همین عنوان کتاب هم برمیآید. اگرچه جنگ موضوع اصلی نمایشنامه شاو است، اما در آن نه خبری از بدبختیها و ویرانیهای بعد از جنگ است و نه خبری از حماسهها و قهرمانیهای سربازان.
جرج برنارد شاو در «سرباز شکلاتی»، با بهتصویرکشیدن چهرهای طنزآلود از جنگ، مخالفت خود با هر نوع جنگ را نشان میدهد. در این نمایشنامه سهپردهای، خبری از میدان نبرد نیست و تصویری از خود جنگ دیده نمیشود بلکه پشت صحنه جنگ و آدمهای درگیر آن نمایش داده شدهاند. مخالفت جرج برنارد شاو نه با جنگی خاص بلکه با مفهوم کلی جنگ است و در سالی که این نمایشنامه منتشر شده، یعنی سال ١٨۴٩، جنگی با این ویژگیها وجود نداشته هرچند که احتمالا جنگهایی واقعی بهعنوان الگوی نمایشنامه مدنظر بودهاند. «سرباز شکلاتی» هم هجو جنگ است و هم از منظری دیگر انتقاد از جهان از معنا تهی شده؛ جهانی از خودبیگانه که در آن پول قدرتی بیانتها دارد و تمام نیازهای انسانی ذیل قدرت پول معنا مییابند. صحنه پایانی نمایش، تصویر طنزآلودی از قدرت پول و فایقآمدن آن بر عشق ارائه داده، عشقی که در ظاهر حقیقی و راستین است، اما به چشم برهم زدنی رنگ میبازد و قدرت پول، عشقی دیگر میسازد. «سرباز شکلاتی» در میانه قرن نوزدهم منتشر شده و به واسطه وجوه انتقادیاش با عصر خود پیوند خورده و تصویری از جهان قرن نوزدهم به دست میدهد. شخصیتهای نمایشنامه اگرچه ساده و بیرمزورازند، اما خصلتهای غالب و مشترک جهان آن عصر در آنها وجود دارد. آدمهایی که اگرچه از طبقات و ملیتهای مختلفاند، اما در یک نقطه با هم اشتراک دارند و آن اینکه همگی دارای روحیه حسابگریاند. نگاه آنها به همهچیز، از عشق گرفته تا جنگ، حسابگرانه است و در هر موقعیتی به دنبال منافع شخصیشان هستند. در زندگی شخصی این آدمها عشق نوعی معامله است و در زندگی اجتماعی هم پدیدهای مثل جنگ نه صحنه میهنپرستی و از خودگذشتی که عرصهای است برای بهبود جایگاه اقتصادی و اجتماعی. نمایشنامه شاو با طنزی گزنده این وضعیت را بازنمایی کرده و از منظری دیگر میتوان وجه انتقادی نمایشنامه را از جنگ فراتر برد و به وضعیت کلی آن دوره تعمیم داد. این جملات برنارد شاو را میتوان در پیوند با همین نوع نگاه دانست: «روی همرفته حدود تجارتی موجود، برای ایجاد خوشبختی اجتماعی بسیار تنگ است. اهمیت تئاتر روزبهروز زیادتر میشود و آن را به صورت یک عامل اساسی اجتماع درمیآورد. تئاترهای بد درست بهاندازه مدرسههای بد یا کلیساهای بد زیانآورند. تمدن جدید، کمکم دارد طبقهای را به وجود میآورد که تئاتر برایشان وقتی این فصل از تاریخ بهطور دقیق نوشته شود، اهمیت ملی تئاتر بههمان اندازه اهمیت مؤسساتی مثل قشون، دریاداری، کلیسا، قانون، یا مدارس بیچون و چرا خواهد شد».
شاو به سوسیالیسم گرایش داشته و عضو انجمن فابیان بوده، اما با اینحال مواضع اجتماعی و سیاسی او بر نمایشنامه سوار نشدهاند بلکه انتقادات اجتماعی همراه با طنزِ روایت وارد اثر شدهاند. جلال آلاحمد سالها پیش برای انتشار فارسی این نمایشنامه مقدمهای نوشته بود و در بخشی از آن درباره طنز در آثار برنارد شاو آورده: «خنده برای او به صورت نیشخند درمیآید. به صورت روپوشی برای انتقاد اجتماعی شکنندهای در میآید که در کارهایش گنجانده، به صورت وسیله درمیآید برای بهتر نفوذدادن اصول اجتماعی روشنی که در همه کارهایش، از دوره جوانی گرفته تا کارهای آخریاش تشریح میکند».
شاو در «سرباز شکلاتی»، با همین طنز به تمسخر جنگ پرداخته و با نگاهی انتقادی تصویر دیگری از آن ارائه داده است. یکی از شخصیتهای نمایشنامه با نام بلانچی که یک افسر داوطلب سوییسی در ارتش صربستان است، نمادی است از این تمسخر؛ او در جنگ بیش از آنکه به فکر فشنگ اسلحه باشد به فکر شکلات است و به شکلی تصادفی به ارتش صربستان پیوسته است در حالی که تصادف میتوانست او را وارد قشون مقابل کند. پرده اول نمایش صحنه فرار او از دست سربازانی است که به دنبال کشتن قشون شکستخورده جنگاند. او بعد از دو روز نخوابیدن بدل به موجود ترسخوردهای شده که روحیهاش را کامل از دست داده و درحالیکه سایه مرگ بالای سرش قرار دارد به فکر خوردن شکلات است. او با آگاهی از اینکه جنگ کاری عبث است باز هم میجنگد و وظیفهاش را این میداند که تا جایی که میتواند از مرگ فرار کند و زنده بماند: «تمام آنها خانم عزیز، باور کنید تمامشان از مرگ میترسند. وظیفه ما این است که تا آنجا که میتوانیم زنده بمانیم…».
در نمایشنامه شاو، خبری از نگاه اسطورهای به جنگ و قهرمانان آن وجود ندارد بلکه به قول آلاحمد «این نمایشنامه مسخرهای است از جنگ. تخطئه انسانی است که سلاح به دوش میگیرد و خودش هم نمیداند چرا و برای چه و برای که کشتار میکند یا کشته میشود». «سرباز شکلاتی» تصویری از آدمهایی است که جنگ برایشان فرصتی است برای سودجویی. نگاه سودجویانه آنها جنگ و صلح را به دو وضعیت شبیه به هم تبدیل کرده و در هر دو وضعیت به دنبال منافع خود هستند.
شخصیتهای «سرباز شکلاتی»، چه داوطلبانه به جنگ رفته باشند و چه به اجبار، گلایه و شکایتی از وضعیتشان ندارد و انگار جنگ برایشان کار روزمرهای است مثل بقیه کارها. آنها حتی اگر برخلاف میلشان به جنگ رفته باشند، اما آدمهایی اسیر دست سرنوشت نیستند و جنگ برایشان کسبوکاری است که دقیقا میدانند در آن باید به دنبال چه چیزی بود.
شرق