این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتگو با چنگیز آیتماتوف
حسرت برای یک مشت برف
چنگیز آیتماتوف ۴ دهه پیش با داستان Dshamilja به یکباره به شهرت جهانی رسید. این گفتگو را توبیاس آسموت بعد از انتشار آخرین رمان او به نام «پلنگ برفی» در تابستان ۲۰۰۷ با آیتماتوف انجام داد:
آقای آیتماتوف در همه کتابهای شما طبیعت نقش مهمی را بازی میکند، کوهستان، استپ و آسمان و …
بله تعجبی ندارد. چون در کشورم کوههای با ابهتی وجود دارند که ادامه رشته کوههای هیمالیا، Tien Shcan تین شان و فلات پامیر هستند. هموطنان من، این کوهها را همه جا پیش رو میبینند. نکته اصلی این است که هر کس در قرقیزستان وادار به دیدن این طبیعت با عظمت میشود ملاک تنها بلندی قلهها نیست. در شمال مملکت من استپهای آسیای مرکزی شروع میشود. انسان قادر نیست با نگاهش این وسعت را درک کند.
در رمان شما، پلنگهای برفی بیرحمانه شکار میشوند و به نظر میرسد که این کوهها از هم باز شدهاند و فرو میریزند.
اگر چه جمعیت کشورم ۵ میلیون نفر است اما این جا کنار آمدن انسانها با طبیعت یک مشکل محسوب میشود. قبلاً مردم دامها را پرورش میدادند، با اسبهایشان در میان کوهها میگشتند و احتیاجات خود را با تیر و کمان برآورده میکردند. (اما) امروز توریستها از کشورهای عربی با هلیکوپتر بر فراز کوهها پرواز میکنند و با تفنگهای دوربرد و با دقت بالا، شانسی برای پلنگها باقی نمیگذارند در صورتی که ما باید همیاری با طبیعت را بیاموزیم.
شما این همیاری را چگونه میبینید؟
یکی ازسرمایههای قرقیزستان رودهایی هستند که از کوههای بلند جاری میشوند. اگر بالای این کوهها سد بسازیم، وضعیت بهتر میشود. در این صورت آب آلوده نمیشود و ما میتوانیم انرژی به دست آوریم و صادر کنیم. ما باید همزمان توجه کنیم آبی که از کوهها سرازیر میشود توسط فضولات حیوانات و سموم دفع آفات آلوده نشود.
دولتهای ازبکستان و قزاقستان هم مانند قرقیزستان که رود سیرداجا در آنها جاری است از برنامههای ساخت سد خوشحال نیستند. آنها میترسند، آب کافی به مزارع نرسد.
ما باید چنین مسائلی را با گفتگو حل کنیم. سالهاست که دولتهای ما کوشش میکنند، مفهوم بهتری از انرژی ارائه دهند. قرقیزستان به انرژی آبی، بویژه در زمستان احتیاج دارد در حالی که ازبکستان آب را برای آبیاری مزارع میخواهد. ما تا حالا راه حلی پیدا نکردیم من فکر میکنم ما باید یاد بگیریم در مسائل مهم در بازار اقتصادی بر خودخواهی خودمان چیره شویم.
شما سفیر کشورتان در اتحادیه اروپا در شهر بروکسل هستید. به نظر شما اروپا میتواند الگویی برای آسیای مرکزی باشد؟
بله در هر صورت. من تلاش میکنم برای مردم در آسیای مرکزی روشن کنم که اتحادیه اروپا یک دستاورد باور نکردنی در تاریخ بشریت است. ما باید از تجریبات آنها در آسیای مرکزی استفاده کنیم. البته ما این کار را به راحتی و سریع نمیتوانیم انجام دهیم. چون اوضاع اقتصادی و اجتماعی ما با اروپا قابل مقایسه نیست. و زمان زیادی طول میکشد اما من خوشحالم که اروپا در آسیای مرکزی برنامههای توسعه و همکاری را شروع کرده است.
آیا یقین دارید تاریخ و آینده مشترکی برای آسیای مرکزی وجود دارد؟
ما نمیتوانیم گذشته مشترکمان را انکار کنیم و به همین دلیل درباره آینده نیز پرسشهای مشترکی مطرح میشود. کشورهای ما از روسیه و اتحاد جماهیر شوروی تحت تأثیرات خوب و بدی قرار گرفتهاند. چین همسایه نزدیک ماست اما تا حالا با ما بیگانه بوده است. شاید درسالهای آینده تغییر کند. ما شدیداً تمایل داریم مانند کشورهای اروپایی شویم. ما همه خودمان را هنوز اهالی شوروی میدانیم. ما در این سیستم زندگی کردیم هنوز خاطرات در ذهن ما باقی است، خیابانها ….
خیابانها؟
بله چون با وجود نکات منفی حکومت شوروی باید توجه داشت که مسکو برای توسعه کشورهای ما کارهای زیادی انجام داده است. بیش از یک دهه است که مسکو برای خیابانها، خطوط راهآهن، فرودگاهها، شهرها و کارخانهها هزینه کرده است.
امروزه روسیه تا چه حد اهمیت دارد؟
آسیای مرکزی جهتگیری خود را به سوی غرب ادامه میدهد. و این به آن معناست که نه تنها به طرف اروپا بلکه به طرف روسیه نیز گرایش دارد. قرقیزستان برای روسیه حکم یک دوست را دارد که هدایای زیادی از آن میگیرد. از جمله با ارزشترین این هدایا شاید زبان روسی است.
شما نویسنده هستید و به زبان روسی مینویسید تعجبی هم ندارد که این کار را میکنید. ولی مثلاً در ازبکستان زبان و خط روسی به عقب رفته و خط سیریلیک که الفبای شبیه لاتین دارد جایگزین آن شده است.
ازبکستان روزی متأسف خواهد شد که از زبان روسی جدا شده است. زبان روسی مفیدترین میراث تاریخ ماست. این زبان مانع نیست بلکه پل است. ما باید زبان روسی را وسعت ببخشیم نه این که از انتشار آن جلوگیری کنیم. چون زبان روسی معادلات را آسانتر میکند. اگر الفبای لاتین را وارد میکنیم باید حداقل الفبای زبان روسی را حفظ کنیم ودر آینده به عنوان ابزار همکاری هردو را به کار ببریم.
شمال قرقیزستان تحت تأثیر روسیه و جنوب آن از اسلام اثر میپذیرد. اسلام در آینده کشور شما چه نقشی ایفا میکند؟
در زمان شوروی، مذهب مردم در طاقچههای خانههایشان بود. اما امروزه اسلام در قرقیزستان بار دیگر زنده شده است. برای شخص من مذهب بیگانه است. چون من در کشوری محله بزرگ شدهام اما به مذاهب به عنوان محافظان حقیقت بشریت احترام میگذارم.
در عین حال من فکر نمیکنم، اسلام نقش مهمی در تقسیم جامعه ما ایفا کند بر خلاف نظر من، بعضی ناظرین تمایل دارند این نقش اسلام را ثابت کنند.
آیا شما از گرایشهای قرقیزیها به اسلام ترس دارید؟
اسلام درصورتی میتواند به یک مشکل تبدیل شود که نتوانیم اوضاع مردم را از نظر اقتصادی بهبود ببخشیم روی این موضوع باید تمرکز کرد.
شما ۱۶ سال دراروپا زندگی کرده اید دلتان برای کوهها و استپهای میهنتان تنگ نشده؟
ماجرایی از دوران جوانیام را به یاد میآورم. آن زمان به عنوان یک گزارشگر برای آژانس خبری در شوروی کار میکردم. تا این که روزی از مسکو به من تلفن شد یک دوست خبرنگار از هند قصد داشت از کشورمان دیدن کند و من میبایست او را همراهی میکردم. به فرودگاه رفتم تا او را بیاورم. همکار هندی از هواپیما پیاده شد و بلافاصله در افق کوهها را دید. و با هیجان از من پرسید: چرا بالای کوهها سفید است؟ جواب دادم، به خاطر برف. پرسید: برف چیه؟ توضیح دادم که بالای کوهها هوا سرد است و باران به برف تبدیل میشود. همکارم گفت: چقدر زیبا، من دوست دارم یک مشت برف به خانه ببرم. من با خنده گفتم کار مشکلی است.
اروپا طبیعتاً جذابیتها، مناظر زیبا و چیزهایی دارد که ما نداریم. مثلاً راحتی و رفاه. اما اینجا در بروکسل گاهی به حرف همکار هندیام فکر میکنم و او را خوب میفهمم. من هم دوست دارم یک مشت برف از کوههایمان داشته باشم.
آزما ش۵۹