این مقاله را به اشتراک بگذارید
مرگ روح
«روی این آزادی در حال احتضار افتاده بود، و ارادهای لجوج و مسلط بر خود، در مقابل این نابودی نزدیک، او را به تکاپو وامیداشت، با نگاهی دوختهشده به شعاعی افقی که در آن بالا، هر لحظه درازتر میشد و رهاشده از بند این اشباح نفرتانگیز و بیمعنی که کمینگاهشان در تاریکیای که از زمین برمیخاست، گم میشد، در دنیای مرگ فرومیرفت. ناگهان نور سرخرنگ خورشید، مثل سایهای درازتر شد و روشنایی غیرعادی در مناطق حاره، در چند لحظه قبل از رسیدن شب، بر روی محوطه بیدرخت افتاد: شکل «موی»ها بهجز خط سیاه نیزهها، بر روی آسمانی بینور که انعکاس سرخفام از آن زایل شده بود، در هم ریخت. «پرکن» رودررو با این شکلهای کینهتوز و ظهور وحشیانه نیزهها، دوباره به دست این مردان میافتاد. ناگهان در اثنایی که همهچیز درهم میریخت، صدای خودش را شنید که فریاد میزد و خود را گرفتار دید. اما نه: احساس حاصل از ترس و نه از بدن، داشت زایل میشد، ولی این درد زخمها…». این سطور بخشی از «راهشاهی» مالرو است، رمانی که حاصل سفر او به خاور دور در سال ١٩٢٣ است. «راهشاهی» اولینبار به سال ١٩٣٠ چاپ شد، یعنی دوسالی بعد از انتشار «فاتحان» و سهسال پیش از چاپ «سرنوشت بشر». ماجراها و اتفاقات این سه رمان مالرو، در خاور دور میگذرد اما توجه مالرو به شرق فقط منحصر به این سه رمان نیست چراکه قبل از اینها او «وسوسه غربت» را در سال ١٩٢٣ منتشر کرده بود و در آن تفکر و احساسات رایج در آدمهای شرق دور را با اروپا مقایسه کرده بود. مالرو چندینبار به آسیا سفر کرده بود و اولین سفرش به سال ١٩٢٣ برمیگردد. هدف از این سفر هم انجام تحقیقاتی درباره هنر «خِمِر» بود و هم بهدستآوردن حجاریهایی از معابد قدیمی کامبوج. «راهشاهی» را میتوان حاصل همین سفر دانست، سفری که البته دردسرهای زیادی هم برای مالرو در پی داشت و در آخر به بازداشت او انجامید. در آن زمان کامبوج سرزمینی تحت قیمومیت فرانسه بود و آثار تاریخی بکر و ناشناخته زیادی در آن وجود داشت. مالرو از پاریس مجوزی رسمی گرفته بود که وارد این سرزمین شود و تحقیقات باستانشناسی انجام دهد. اما بعدتر، همسر مالرو در خاطراتش گفت که این سفر به دلایل مادی انجام شده بود هرچند دلایل مهمتری نیز میتوان برای این سفر متصور بود از جمله اینکه مالرو از سالها پیش از این سفر شیفته مناطق ناشناخته بود و ضمنا سؤالهای زیادی درباره تاریخ هنر آسیا در ذهن او وجود داشت. اما این سفر به هر دلیلی که انجام شده بود نتایج زیادی بههمراه داشت که مهمترینش همین رمان «راهشاهی» است.