این مقاله را به اشتراک بگذارید
در حاشیه بازار داغ اختلافات اهالی سینما
جواد طوسی
اوضاع سینمای ایران خیلی گلوبلبل بود، به سبزه نیز آراسته شد! حالا مدیر و سیاستگذار و مجری و کارگردان و همصنف، به جان هم افتادهاند و هر تریبونی که پیدا میکنند، ندا سر میدهند: «بیار آنچه داری ز مردی و زور»! بنابراین در این هنگامه غریب بهعنوان عضو کوچکی از این خانواده خواستم به این جمع اضداد، توصیهای دوستانه، مخلصانه و برادرانه کنم. عزیزان! شماها را چه شده؟ به قول رند شیراز؛ «شهر یاران بود و جای مهربانان این دیار…» اصلا قرار نیست میان دعوا نرخ تعیین کنم و شیوه و برخوردی محتاطانه را پیشنهاد دهم. اول از همه باید ببینیم که قبول داریم سینما بهعنوان یک رسانه پرمخاطب و تأثیرگذار (در زمینههای مختلف) حالوروز خوبی ندارد، یا نه میخواهیم با نادیدهگرفتن این واقعیت خودمان را به کوچه علیچپ بزنیم؟ در یک رابطه علتومعلولی، جدا از تحریم و برجام و مشکلات اقتصادی و بیدلودماغی و انفعال مردم، باید بپذیریم که فروش واقعی فیلمها را تنها از چند پردیس سینمایی و یکی، دو سینما مثل فرهنگ و آزادی، که حالت پاتوق پیدا کردهاند، نمیتوان سنجید. علاوهبراین سینما فقط شهر تهران نیست و باید دید که آیا در دیگر نقاط کشور فیلمها فروش مطلوبی دارند و مردم به سینما میروند؟ چرا در تعداد قابلتوجهی از شهرها اصلا سینمایی وجود ندارد و فیلمی به نمایش در نمیآید؟ خب، تغییر و بهبود این وضعیت نامساعد نیاز به یک اراده جمعی و نگاه دلسوزانه فرهنگی و اقدام کارشناسانه دارد. اگر عنوان واقعی (نه انتزاعی) این دولت «تدبیر و امید» است، در کنار اولویتهای سیاسی و رفع تحریم و تاکتیکهای «برجامی» باید فکری به حال اقتصاد مردم و روحیه پیداکردن طبقات و اقشار مطرح جامعه شهری و- بهویژه- مسائل فرهنگی کرد. من بهعنوان رکن اصلی یک خانواده، یا آدمی عزب اگر دل خوش نداشته باشم و هشتم گرو نهم باشد دیگر کاری با سینما ندارم و با خود میگویم گور پدر عشق و علاقه و نوستالژی… جدا از این مسائل، سینما در شرایط بحرانی کنونی باید نسبتی با جامعه و دوران خود داشته باشد. سینما، در برد ارتباطی و رسانهای خود، در یک رابطه دوطرفه شکل پیدا میکند. از این جهت، سرگرمی، جذابیت، همذاتپنداری، حدیثنفس، ارتقای سلیقه و گستره فرهنگی، نقد اجتماعی، بازگشت سرمایه، هنر و صنعت را در این رسانه پراوجوفرود باید حسابشده و قاعدهمند، معنا کرد و به اجرا درآورد. نگارنده در این شرایط نامتعادل و بغرنج، به سینمای محفلی، خنثی و آثاری که بدون توازن در فرم و محتوا و زیباییشناسی تصویر و همخوانی با رئالیسم جامعه معاصر فقط برای تخلیهشدن و پاسخ به خودشیفتگیهای سازندگانش تولید شدهاند، اعتقادی ندارد. این گفته اصلا بهمنزله مخالفت با جوانگرایی نیست، ولی تعریفشده و ضابطهمند و بدون ایجاد مسیر انحرافی و غلط. طبیعتا شکلیابی و دستهبندی این ضرورتها و اولویتها در توان مجریان و سیاستگذاران دولتی نیست. روی همین اصل، باید در وضعیت کنونی برای رسیدن سریع به سرمنزل مقصود، تقسیم کار صورت گیرد. برنامهریزی دقیق و بسترسازی برای راهاندازی بخش خصوصی، بهبازیگرفتن خانه سینما برای بیرونآوردن سینما از این حالت رکود و جذب حداکثری و سازماندهیشده عوامل اصلی و قدیمی و مؤثر سینما در رشتههای مختلف و رفع بیکاری اعضای صنوف از این طریق، دعوت از افراد خبره و باتجربه و شناختهشده سینما در حوزههای مختلف برای ارائه طریق و پیشنهادات کاربردی در مقاطع زمانی مشخص با فعالشدن جلسات شورایعالی سینما و ایجاد تفاهم و رفع سوءتفاهم و بدبینی در تشکیلات و مجامع و نهادهایی که نگاه یکسونگرانه و سلبی به سینما و آدمهایش دارند، بخشی از این اقدامات و سیاستها میتواند باشد. راستی دوستان تصمیمگیرنده و سیاستگذار در وزارت ارشاد و بنیاد سینمایی فارابی به این نکته فکر کردهاند که چرا فیلمسازان موثر در بدنه سینما فعالیت حرفهای درست و مداوم ندارند؟ چرا داوود میرباقری که «آدمبرفی» و مهدی فخیمزاده که «همسر» و تهمینه میلانی که «آتشبس ١ و٢» و «دو زن» و «واکنش پنجم» و سیروس الوند که «یکبار برای همیشه» و «دستهای آلوده» و «چهره» و «ریشه در خون» و احمدرضا درویش که «کیمیا» و «دوئل» و محمدرضا هنرمند که فیلمهای پرفروش زیادی ساخته یا فیلمسازانی چون اصغر هاشمی و مهدی صباغزاده و ابوالحسن داوودی و احمد امینی که دورههای موفقی در سینما داشتهاند، الان بیکار هستند یا جذب حوزههای رسانهای دیگر شدهاند؟ چرا سازندگان «طلا و مس» و «عروس» و «شوکران»، روند طبیعی فیلمسازیشان را طی نمیکنند؟ چرا شرایط مساعد برای فیلمسازان کهنهکاری چون مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی و خسرو سینایی و بهمن فرمانآرا فراهم نمیشود تا دوران طلایی و اوج کاریشان را تکرار کنند؟
شرق