این مقاله را به اشتراک بگذارید
در حاشیه انتشار آخرین رویا اثر روح انگیز شریفیان
ادبیات مهاجرت نیمه دیگر ادبیات فارسی
مجید روشنگر*
پیش از آنکه بهمقوله ادبیات مهاجرت بپردازیم لازم است به سه مقوله دیگر اشارهای کنیم تا زمینه پیدایش ژانر ادبیات مهاجر پیش روی ما باشد. نخست باید به «ادبیات آوارگی» اشاره کرد؛ و آن قلمرویی از ادبیات است که با اصلاحLiterature of Diaspora از آن یاد میشود. این اصطلاح از لغت یونانیDiaspora گرفته شده که از دو بخشDias بهمعنای دور و Pora بهمعنای پراکندن است؛ مثل دانههای گیاهی که باد به دورها میبرد و پراکنده میکند. این ژانر ادبی یعنی«ادبیات دیاسپورا» از آنجا پیدا شد که در سال ۶۰۰ پیش از میلاد، هنگامی که در آن روزگار شهر بابل فتح شد و یهودیان از آن شهر دور و آواره شدند، نویسندگانی از میان آنان ادبیاتی خلق کردند که زیر نام ادبیات دیاسپورا شهرت یافت که نمونه مشهور آن کتاب «یهودی سرگردان» است. دومین ژانر ادبی، «ادبیات تبعید» است؛ آن چیزی که در انگلیسی با اصطلاحLiterature of Exile از آن نام میبرند. این اصطلاح از جنگ اول جهانی و سپس با انقلاب اکتبر روسیه رواج پیدا کرد. هنگامی که تروتسکی را بعد از انقلاب از روسیه شوروی تبعید کردند و هنگامی که کشورهای تازهبه استقلالرسیده آسیا و آفریقا یکی پس از دیگری با کودتاهای نظامی روبهرو شدند و نویسندگان استقلالطلب این کشورها به کشورهای دیگر تبعید شدند، نوشتههای اینان ژانر ادبیات تبعید را به جهانیان عرضه کرد. در این زمینه ما با اصطلاح دیگری نیز روبهرو هستیم که آن را «ادبیات بازگشت از تبعید» مینامند و این هنگامی است که نویسنده تبعیدی به سرزمین بومی خود بازگشته و نوشتههای او با آنچه پیش از تبعید پدید آورده فرق دارد. اما در سالهای اخیر ما با ادبیات دیگری نیز روبهرو هستیم که هم با ادبیات آوارگی و هم با ادبیات تبعید تفاوت دارد و آن «ادبیات مهاجرت» است که آن را با اصطلاحLiterature of Migration یا Literature of Migrancy نام میبرند. جابهجایی جغرافیایی در قلمرو ادبیات مهاجرت اختیاری است، درحالی که در ادبیات تبعید اجباری است. نویسندهای چون وی.اس.نایپل هندی که به انگلستان مهاجرات میکند آثاری پدید میآورد که در ژانر ادبیات مهاجرت میگنجد. در چنین آثاری آن خشم و خروشی که در لایههای آشکار ادبیات تبعید به چشم میخورد وجود ندارد و نام دیگری که کمتر شناخته شده است حنیف قریشی نویسنده پاکستانی است. آثاری که این دو نویسنده پدید آوردهاند، اگر در سرزمین بومی خود مانده بودند، پدیدار نمیشد. مکان و فضا و بافت داستانی در آثار ادبیات مهاجرت، تلفیقی است از دو فرهنگ بومی و فرهنگ کشور میزبان و گاهی مخلوطی از هر دو زبان که با مهارت در متن داستان مینشینند و هیچگونه تصنع در آن به چشم نمیخورد. اگر بخواهیم از آثار فارسی مثالی بزنیم، «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» نوشته رضا قاسمی نویسنده مقیم فرانسه نمونه زیبایی از ادبیات مهاجرت است. در همینجا باید اشاره کنم که اگر رمانی در خارج از کشور نوشته و چاپ میشود، صرفا بهدلیل اینکه خارج از کشور نوشته و منتشر شده در قلمرو ادبیات مهاجرت قرار نمیگیرد؛ نمونه خوب در این زمینه رمان «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» بهقلم شهرام رحیمیان نویسنده مقیم آلمان است. فضای این رمان تماما وقایعی است که در ایران اتفاق میافتد، درحالی که رمان «چه کسی باور میکند، رستم؟» نوشته روحانگیز شریفیان رمانی است که در آن فضای داستان حاوی برخورد دو فرهنگ بومی و فرهنگ کشور میزبان است. راوی داستان زنی است که در یک جابهجایی جغرافیایی با حسرت از یک عشق دوره جوانی خود در ایران صحبت میکند و داستان در بافت فرهنگ کشور میزبان رنگ و روی دیگری به خود میگیرد. تقریبا تمام کارهای جمالزاده و بزرگ علوی که در خارج از کشور نوشته شدهاند در قلمرو ادبیات مهاجرت قرار ندارد. در ادبیات مهاجرت فضای داستان، شخصیتها، و ساختار رمان چنان ساختاری است که خواننده به راحتی درمییابد که این داستان هرگز در سرزمین بومی نمیتوانست پدیدار شود. در قلمرو ادبیات مهاجرت، دوره جدید فصلنامه «بررسی کتاب» (ویژه هنر و ادبیات)، در ۲۵ سالی که در آمریکا منتشر میشود، تاکید خود را بر این ژانر ادبی نهاده و تاکنون دو «ویژهنامه داستان کوتاه» منتشر و در آنها نمونههای داستانهای کوتاه را که در ژانر ادبیات مهاجرت میگنجد به چاپ رسانده است. برای مثال در سه جلد کتاب «داستان کوتاه در ایران» به قلم دکتر حسین پاینده، (داستانهای رئالیستی و ناتورالیستی، داستانهای مدرن و داستانهای پسامدرن) هیچ اشارهای به ادبیات مهاجرت نشده است. حسین میرعابدینی نیز در چهارجلد کتاب خود: «صد سال داستاننویسی ایران»، در جلد چهارم در فصلی زیر نام «مهاجرت» مینویسد: «نویسندگان جوانی از میان اینان [ایرانیان مهاجر] سربرآوردهاند و نخستین آثار خود را در غربت انتشار دادهاند، اما آثار ایرانیان خارج از کشور به ندرت به داخل کشور رسیده، از اینرو به علت کمبود اطلاعات، ارائه تصویری روشن از تلاشهای فرهنگی و ادبی مهاجران بسیار دشوار است.» پس میبینیم که ارائه «تصویر روشن» از این ادبیات مهاجرت در قلمرو زبان فارسی امری ضروری است. نیز به یاد داشته باشیم که نسل دوم ایرانیان و دیگر فارسیزبانان، بسیاری از رمانها و داستانهای کوتاه خود را به زبان کشورهای میزبان خود مینویسند و هنوز مجال ترجمه همه آنها به زبان فارسی فراهم نیامده، درنتیجه آشنایی ما با این نوشتهها کمتر است. اما خوشبختانه در ۲۵سال گذشته چندین منبع برای دسترسی به کتابهای منتشرشده در خارج از کشور در اختیار ماست: نخست کتاب دو جلدی «معرفی کتاب» است که به همت معینالدین محرابی منشتر شده و شامل «کتابشناسی کتابهای فارسی منتشره در خارج از کشور» است و شامل ۲۰۹۹ عنوان کتاب است؛ از مجموع این عناوین، بسیاری از آنها رمانهایی در قلمرو ادبیات مهاجرت است. محل انتشار این کتاب، ۳۳کشور را دربرمیگیرد که نویسندگان ایرانی خارج از کشور در آنها زندگی میکنند. منبع دیگر «کتابشناسی داستان کوتاه در خارج از کشور» است که به همت شادروان دکتر داریوش کارگر به چاپ رسیده و شامل ۳۱۱ عنوان کتاب است. منبع دیگر، کتاب پرارزش ملیحه تیرهگل است: «مقدمهای بر ادبیات فارسی در تبعید». به اعتقاد نگارنده، ادبیات فارسی تولیدشده در دوسوی مزرهای ایران دونیمه از یک پیکر را تشکیل داده و ادبیات مهاجرت به مثابه خشتی بر خشتهای دیگر ادبیات فارسی، هم از غنای زبان و ادبیات مادر بهره گرفته و هم به غنای این پیکره افزوده است. بنابراین حالا که ادبیات مهاجرت در میان اقلیتهای قومی مهاجر دیگر کشورها امری شناختهشده و تثبیتشده است و به عنوان شاخهای ادبی در دانشگاهها تدریس میشود، همین امر برای ادبیات مهاجرت فارسی نیز میتواند اتفاق بیفتد.
* مترجم و سردبیر مجله «بررسی کتاب» در آمریکا