این مقاله را به اشتراک بگذارید
جستوجوی نوآوری در اشعاری کلاسیک
«مالیخولیای غزل» با عنوان فرعی «نوآوریهای مولانا در غزلیات شمس بههمراه آسیبشناسی قالب و زبان»، عنوان کتابی است نوشته رضا روزبهانی که مدتی است از سوی نشر قطره منتشر شده است. در این اثر کوشیده شده تا نوآوریهای مولانا در قالب غزل نشان داده شود. نویسنده در پیشگفتار کتاب توضیح داده که در آغاز قرار بر این بوده که تحقیقی مفصلتر در این باب انجام شود و نوآوریهای شاعران کلاسیک فارسی در محدوده غزل و قالبهای کهن، از حیث زبان و قالب، مورد بررسی قرار گیرد. این تحقیق بر آن بوده تا شعر شاعرانی مثل مولانا، سوزنیسمرقندی، بیدل دهلوی و طرزی افشار را مورد بررسی قرار دهد اما به دلایلی و از جمله عدم همکاری ناشری که قصد چاپ این پژوهش را داشته، کار نیمهتمام میماند و ازاینرو نویسنده تصمیم میگیرد با محدودکردن کتاب، فقط بر روی غزلیات شمس کار کند و «مالیخولیای غزل» نتیجه کار اوست. یکی از هدفهای نوشتن این کتاب، طبق توضیح نویسندهاش در پیشگفتار، این بوده که: «به مخاطبانی که کمتر خواندهاند و برخی مدعیان نوآوری، خاصه در غزل، نشان بدهیم بسیاری کارهایی که طی دهههای اخیر بهعنوان نوآوری یا سنتشکنی در غزل و دیگر قوالب مطرح شدهاند، در شعر دور ما نمونه دارد و حتی بعضی اتفاقات در شعر شاعرانی که ذکر کردم، بسامد قابلتوجهی هم داشته». کتاب با طرح ایده اصلیاش که پرداختن به نوآوری مولانا در غزل است شروع میکند و سپس به نواقصی که در کتابت، تصحیح و چاپهای دیوان کبیر وجود داشته اشاره میکند. کتاب در ادامه بهسراغ غزلها میرود و برخی از موضوعاتی که مورد توجه نویسنده بودهاند عبارتند از: «استفاده از ذات تغزلی غزل در قوالب دیگر»، «فراروی از چارچوب کف و سقف ابیات در غزل»، «استفاده از نقش و کارکرد قوالب دیگر در غزل»، «خوانشها یا نگارشهای مختلف یک غزل»، «مواجهه با ردیف و قافیه»، «قافیه مضاعف» و… بخشهایی دیگر از کتاب نیز به زمینههای معرفتی، فرهنگی و جغرافیایی زبان مولانا و نیز شطح و انواع آن توجه داشتهاند. در آخر نیز مؤلفههای زبانی مورد بررسی قرار گرفته است. در قسمتی از یکی از بخشهای ابتدایی کتاب با عنوان «قافیه و تفعله را گو همه سیلاب ببر»، درباره نوآوریهای مولانا آمده: «مولوی- با درنظرگرفتن توامان سه ضلع مثنوی، دیوان شمس و فیهمافیه-لااقل در تمامی ادبیات ما تنها مؤلفی است که از یک ایده بیسابقه و نو دفاع کرده. تز معرفتیای که متعلق و خاص خود ایشان است. این را در تعارض با عقیده آنهایی عنوان کردم که ایشان را مثلا پیرو بزرگانی چون ابنعربی یا متأثر از کسانی چون صدرالدین قونوی و پارهای از عرفا یا شعرا دانستهاند. با درنظرگرفتن این پیشفرض که هر نوآوری و طرح ایده نویی- خاصه در حیطه معارف بنیادی و زیرساختی- بههرحال در مراتبی، از میراث گذشته هم بهره برده و دارد و جناب جلالالدین محمد هم اقیانوس خلاقیتش از سرچشمه دو رود خروشان فلسفه و عرفان پیش از خود استرزاق میکند، ایشان را باید یگانه مؤلف- تئوریسینی دانست که تمامی چارچوب پیچیده و موهوم آثارش براساس اندیشه بزرگتری که نگاه اوست به هستی مادی و هستی ماورائی و ارتباط متقابل انسان با این دو شکل هستی و بهتبع آن، شکل گرفته…».