این مقاله را به اشتراک بگذارید
بهترین رمانهای ٢٠١۵ از نگاه گاردین
آثار مارلون جیمز، کازو ایشیگورو، کوین بری و صوفی اوکسانن از بهترینها بودند
بهار سرلک
رمان یک سال تمامعیار را پشت سر گذاشت؛ سال میلادی که گذشت یکی از دورههایی بود که نفیسترین رمانها را به خود دید. آثاری که انتظار میرود در طول یک دهه خلق شوند در این یک سال آفریده شدند و جلوی نقدهای بدبینانهای را که حرف از «مرگ فرم» میزدند، گرفت. سال ٢٠١۵ آنقدر پربار بود که نمیدانستیم باید به داوران جوایز «من بوکر» حسادت کنیم که تمام تابستان را صرف خواندن رمانهای بینظیری کردند یا دلمان برایشان بسوزد که مجبورند از میان این کتابها ابتدا یک فهرست دوازدهتایی (گاهی سیزدهتایی) و بعد ششتایی انتخاب کنند و سپس برندهای را برگزینند. امسال نیز قرعه به نام «مارلون جیمز» زده شد که برای خلق رمان استادانه، چندصدایی و خشن «تاریخچهای از هشت قتل» شایسته دریافت جایزه من بوکر شد. در میان فهرست نامزدهای نهایی جایزه من بوکر، سه رمان قدرت خارقالعادهای در جذب مخاطب داشتند و میتوان عبارت «یک برگزیده تمام و کمال» را به آنها نسبت داد؛ رمان «یک زندگی کوچک» اثر «هنیا یاناگیهارا» یکی از کتابهای مورد علاقه ناشران بود و گرچه منتقدان در مورد این رمان به دو دسته تقسیم میشدند اما در مجموع، قهرمان تکهتکه شده و عذابهایی که خود سبب به وجود آمدنشان است به زیبایی به تصویر کشیده شده است. همچنین «سال فرارها» اثر «سونجیو ساهوتا» زندگی مهاجران را بررسی میکند و رمان «مردان ماهیگیر» که نخستین تجربه داستاننویسی «چیگوزی اوبیوما» است تراژدیهای یونانی را با داستانهای فولکلور آفریقایی در هم آمیخته و به شکل داستان تمثیلی از شکل افتاده که نیجریه امروزی را به تصویر میکشد، درآمده است. داوران این جایزه هنگام انتخاب فهرست نهایی چندین رمان خوب را از گردونه رقابت خارج کردند: رمانهای «جاده سبز» اثر «آن انرایت»، «اشراق» نوشته «اندرو او هاگان»، «لیلا» نوشته «مریلین رابینسون» و «تا به حال خانوادهای داشتهای» به قلم «بیل کلگ» از رمانهایی هستند که در فهرست نامزدهای نهایی جایی نداشتند. رمان «بیتلبون» اثر «کوین بری» برنده جایزه «گولداسمیتس» شد. نویسنده این رمان عجیبوغریب و پارهپاره در این داستان سفر «جان لنون» به «کانتری مایو» را که برای فریاد کشیدن (Scream Therapy) و درمان بیماریاش صورت گرفت، تصور میکند. رمان درخشان و گیرای «اعمال ترورها» اثر «ریچارد بیرد» نیز به فهرست نامزدهای نهایی این جوایز راه یافته بود که بیرد مخلوطی از داستانهای پلیسی عام و کابوسهای مدینههای فاسده را در این رمان گنجانده است. این کتاب از آن دست کتابهایی است که دوست دارید در یک نشست تمامش کنید! اما رمان «جشن بیمعنایی» به قلم «میلان کوندرا» و «کتاب ایرون» اثر «جیم شپارد» کتابهایی حوصله سربر هستند اما دیگر نویسندگان شناختهشده بهترین رمانهایشان را سال گذشته عرضه کردند؛ «سباستین فولکس» با رمان «جایی که قلبم عادت به تپیدن داشت» بدون هیچگونه احساس قلبی نگاهی باریکبین به قرن بیستم دارد. «جایی که قلبم… » داستانی سودازده از جنگ، عشق و فقدان دارد که با خواندنش اشک در چشمان خواننده حلقه میزند. داستان «پاکدامنی» اثر «جاناتان فرنزن» نیز آنقدرها هم که خود فکر میکند هوشمندانه نیست اما جالبتر و گیراتر از داستان «آزادی» اوست. اما از نویسندگان غیرانگلیسیزبان میتوان به دنباله داستان «اچاچاچاچ، هفتمین کاربرد زبان» اثر «لورنبینه» اشاره کرد. اما امسال همه جا صحبت از نویسنده ایتالیایی «النا فرانته» بود؛ هر تکه از رمان «داستان بچه گمشده» مانند کتابهای قبلی این نویسنده منحوس و در عین حال جذاب است که فرانته را به عنوان یکی از ماهرترین نویسندهها معرفی میکند. نویسنده فنلاندی «صوفی اوکسانن» با رمان «وقتی فاختهها ناپدید شدند» داستانی تکاندهنده از عشق و خیانت را در دوران بعد از جنگ استونی به تصویر میکشد. رمانهایی هم در این سال منتشر شدند که شایستگی حضور در فهرست نامزدهای نهایی جوایز ادبیات را داشتند؛ رمان «مجبور نیستی اینطوری زندگی کنی» به قلم «بنجامین مارکوویتز» داستانی نیشدار، قوی و سرگرمکننده است. همچنین رمان «غول مدفون» تازهترین اثر کازو ایشیگورو رمانی است که از یک بار خواندن آن راضی نمیشوید؛ داستان غول مدفون بحثهای باارزشی در مورد خاطرات و آسیبهای روحی- روانی پیش میکشد. غول مدفون داستانی است که خوانندگان در دههها و قرنهای بعدی خواهند خواند و در نهایت به شاهکار بودن این اثر گواهی خواهند داد.
اعتماد