این مقاله را به اشتراک بگذارید
ما، جهان، هزارویکشب
یکی از کتابهای بسیار مهم افسانهای ما کتاب عظیم«هزارویکشب» است. آنطور که استاد جلال ستاری هزارویکشب را آینه تمامنمایی از زندگانی و اندیشه مردمان رنگارنگ جامعهای در برگیرنده اقوام و ملتهای گوناگون در سراسر قرون وسطی برمیشمرد که آمیزهای است از افکار بلند و ارزشمند و نیز کارهایی ننگین و شرمآور: «قصههای هزارویک شب گنجینهای است از عرف و آداب و رسوم و عادات و عقاید و خلقیات مردم در سرتاسر قرون میانه و در آن نکتههای آموزنده بسیار در باب زندگانی روزانه عامه و خاصه میتوان یافت.» خورخه لوییس بورخس نویسنده بزرگ آرژانتینی نیز در عظمت هزارویکشب میگوید: «هزاریکشب مانند یک موجود دوزیست فرهنگی در مغربزمین جدید مانند خاورمیانه سدههای میانه به حیات خود ادامه میدهد و الهامگیری از آن نهتنها در داستاننویسی به وسیله روشنفکران، بلکه در فیلم نیز برای تفرج خاطر تودههای مردم رونق میگیرد. انسان چینن احساس میکند که در هزارویکشب گم میشود. انسان میداند که چون وارد کتاب شد سرنوشت حقارتبار انسانی خود را فراموش میکند.»
******
امانت در متنی کهن
محمد جعفریقنواتی*
جای بسی خوشوقتی است که پس از ۱۷۰سال ترجمهای تازه از هزارویکشب منتشر شده؛ ترجمهای از محمدرضا مرعشیپور با ویرایش فرزانه طاهری. این نوشته کوتاه به پاسداشت این ترجمه و در قیاس با برخی کاستیهای ترجمه مشهور عبدالطیف طسوجی تبریزی نگاشته شده. هر دو ترجمه از روی الفلیلهولیله چاپ بولاق صورت گرفته. ترجمه طسوجی در سال ۱۲۵۹ هجری قمری به پایان رسید و در سال ۱۲۶۱ در دو جلد و با فناوری چاپ سنگی در تبریز منتشر شد. پس از آن چندبار دیگر در تبریز، تهران و لاهور چاپ و منتشر شد. برخی از این چاپها از جمله چاپهای ۱۲۷۲ و ۱۲۹۳ مصور هستند. در سال ۱۳۱۵ انتشارات کلاله خاور با اندکی تغییرات، برای نخستینبار این ترجمه را با حروف سُربی حروفچینی و در پنج جلد با مقدمه بسیار دقیق و خواندنی استاد علیاصغر حکمت چاپ کرد. همین چاپ ماخذ همه چاپهایی بوده (به استثنای چاپ انتشارات مرکز که ترجمهای مستقل از این کتاب است) که پس از آن منتشر شده. ترجمه طسوجی زبانی بسیار دلنشین دارد، بهگونهای که همه استادان فلسفه زبان و ادبیات فارسی آن را تحسین کردهاند. این ترجمه، بهزعم همه مزایای آن، دستکم برای خواننده امروزی، دارای مشکلاتی است. سبب اصلی این مشکلات، گذشت بیش از ۱۷۰ سال از ترجمه مذکور و تغییرات فراوان زبان فارسی طی این مدت است. این تغییرات به اندازهای است که خواننده معمولی را در درکوفهم ترجمه طسوجی، در بسیاری از مواضع، دچار اشکال میکند. بسیاری از واژهها و اصطلاحاتی که در زمان مترجم برای عامه کتابخوان، که معمولا بهزبان عربی آشنا بودند، بسیار عادی محسوب میشده، برای خواننده امروزی غریب و نامانوس است. از جمله میتوان به این نمونهها اشاره کرد: دکه (بهمعنای دکان)، کتاب (نامه)، غرفه (اتاق)، صدیق (دوست) رد سلام (بهجای پاسخ سلام) اعادتکردن (بهجای دوبارهگفتن) عجوزه، سیاف، مملوک، مصطبه، اعرج، اعور، احدب، غازه، میشوم، مواثیق، صباغ، عِقد، هادماللذات، اصلحا… الامیر، حباوکرامه، الحمدلله فیالمبدا والعماد، طرفه بلیت، مسهلالامور، ملوک اکاسره، و صدها نمونه مشابه دیگر. افزون بر اینها باید به تعداد زیادی جملههای عربی اشاره کرد که عینا و بدون ترجمه در متن آمده. برای توضیح بهتر موضوع نمونهای ازترجمه طسوجی (از شب ۸۳۲) نقل میشود: «خلیفه صیاد… دام را بیرون آورد که بوزینهای است با چشمان مکحول و دستهای مخضوب و جامه کهنی دربردارد و همی خندد… آنگاه به نزد بوزینهای که به درختش بسته بود بازگشت و به او گفت ای میشُوم، از اشارت قبیح و رای ناصواب تو به این بوزینه دیگر دچار گشتم و این بدبختی مرا روی نداد مگر به سبب اینکه نخست روی چون تو اعرجواعورِ میشوم را دیدم.» در ترجمه مرعشیپور بهجای اینهمه واژه عربی نامانوس، واژههای رایج امروزی مانند سرمه، حنا، لنگ و شوم به کار رفته است. در ترجمه طسوجی بنا به دلایلی نامشخص، بخشهایی از کتاب با تلخیص همراه است. برای نمونه میتوان قسمتهایی از داستان ماهیگیر و دیو، بهویژه قسمتی که پادشاه ضمن جستوجوهای خود به کاخ شاهزاده جادوشده میرسد (شب هفتم) و نیز بخشهایی از داستان قمرالزمان (از نیمه شب ۹۶۳ به بعد) اشاره کرد. ترجمه مرعشیپور از این لحاظ کاستی ندارد و ترجمهای است دقیق و کامل. باز هم بنا به دلایلی نامشخص، طسوجی و همکار توانایش، سروش اصفهانی، بخشهایی فراوان از اشعار متن کتاب را ترجمه نکردهاند. در ترجمه مرعشیپور این نقص نیز مرتفع شده و مترجم در همه مواضع کتاب، اشعار مناسب از شاعران پارسیگو جایگزین اشعار عربی کرده. مترجم در این کار، خود را محدود به شاعران گذشته نکرده، بلکه در مواقعی و متناسب با مفهوم اشعار، از شعر شاعران معاصر نظیر مشیری، اخوان، منزوی، سایه و… نیز بهره برده. نکته قابل تامل اینکه مترجم در جایگزینی شعرها کوشش کرده به موضوع جامعهشناسی زبان توجهای ویژه کند. برای نمونه در مواردی که شعر از زبان شخصیتهای زن در متن اصلی آمده و دارای زبانی زنانه است، مترجم در حدود امکان از شعری با همین ویژگی بهره گرفته؛ مانند شعری از فروغ که در شب ۱۱۴ از زبان دختری نقل شده. در پایان، اشاره به دو نکته ضروری است: نخست ویرایش کتاب که به دست ویراستاری حرفهای انجام گرفته: خانم فرزانه ظاهری. و دوم، چاپ زیبا و حروفچینی مناسب کتاب، همراه با تصویرسازیهای خوب که نتیجه تلاش و خوشذوقی ناشر کتاب، نشر «نیلوفر»است.
* پژوهشگر فرهنگ مردم در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
**************
هزارویکشبهای سینما
وحیداله موسوی*
تنها شهریار داستانهای هزارویکشب نبوده که شهرزاد، افسونش کرده؛ حکایت قصهگویی هرشبه شهرزاد، در قرنهای متمادی در جغرافیایی به وسعت جهان، دوستداران ادبیات وسینما و قصهگویی و محققان ادبی و مترجمان را دلداده خود کرده؛ همین دلدادگی است که بسیاری را مشتاق اقتباس از این شاهکار کهن کرده است. «قصر شبهای عربی» نخستین اقتباس سینمایی از هزارویکشب است که توسط ژرژ ملییس شعبدهباز و فیلمساز فرانسوی در سال ۱۹۰۵ انجام شده. فیلم مهم دیگر، «مرگ خسته» («تقدیر»1921) نام دارد؛ فیلمی آلمانی و صامت از فریتز لانگ که آکنده از جلوههای ویژه و از تکنیک داستان در داستان استفاده کرده. در فضای اکسپرسیونیستی فیلم، مرگ سه فرصت به یک زن میدهد تا محبوبش را نجات بدهد تا شاید عشق بتواند بر مرگ غلبه کند. هر سه داستان در فضایی تاریخی رخ میدهند اما در قلمرو خیال و رویا. داستانی ماجراجویانه در فضایی پارسی گونه نزدیک به همان فضای هزارویک شب همراه با ماجرایی عشقی و داستانی که در چین میگذرد. «دزد بغداد» (1924) فیلمی از رائول والش با بازی داگلاس فربنکس (همچنین تهیهکننده و نویسنده فیلم) اقتباسی آزادانه از هزارویکشب است. داستان دزدی که در دام عشق دختر خلیفه گرفتار میشود. فیلم در زمان خود از جلوههای ویژه بسیار خوبی برخوردار بود (قالی پرنده، کوزه جادویی و هیولاهای وحشتناک) و نیز فضاسازیهای فیلم. واچل لیندسی از نخستین منتقدان فیلم آمریکا در سال ۱۹۲۵در مقالهای با عنوان «جایگاه هنری داگلاس فربنکس و فیلم دزد بغداد» مینویسد: «فیلم دزد بغداد سینمای ناب بود.» فیلم در زمان خود یکی از گرانترین تولیدات هالیوود بود. بازسازی این فیلم در سال ۱۹۴۰به تهیهکنندگی الکساندر کوردا و کارگردانی مایکل پاول، لودویگ برگر و تیم ولان انجام شد. فیلم با استفاده از تکنیک فلاشبک همان سبک هزارویکشب را برمیگزیند. اما باز هم بیشتر عناصر فیلم پیشین را حفظ میکند: اسب پرنده، طلسمها، تبدیلشدن به حیوان، خیانت وزیر، عشق رمانتیک، غول در بطری و قالی پرنده. «شمشیر طلایی» (1953) فیلمی به کارگردانی ناتان اچ. یوران با بازی راک هادسن در نقش هارونالرشید بود که در فضای بغداد کهن میگذرد و عناصری از شاه آرتور و شمشیری که در سنگ فرو رفته را با آن درآمیخته است. عناصری مانند جعفر وزیر خیانتکار و جنگافروز، شمشیر سحرآمیز و جادویی و عشق رمانتیک در این فیلم نیز تکرار میشوند. «هفتمین سفر سندباد» (1958) فیلمی خیالی به کارگردانی ناتان اچ. یوران. نخستین فیلم از سهگانه سندبادی است که کلمبیاپیکچرز ساخت و از تکنیک دینامیشن (یا همان تکنیک استاپموشن) استفاده کرده بود. دو فیلم دیگر این مجموعه «سفر طلایی سندباد» (1947) و «سندباد و چشم ببر» (1977) نام دارد. همچنین از مینیسریالهای تلویزیونی برنده جایزه امی میتوان به «شبهای عربی» اشاره کرد که میلی آویتال در نقش شهرزاد و داوگری اسکات در نقش شهریار ایفای نقش میکنند. این مینیسریال طی دو شب از شبکه ای. بی. سی در ایالات متحده و کانال یک بی. بی. سی در بریتانیا پخش شد. هزارویکشب به عرصه انیمیشن نیز کشیده شده بود. «ماجراهای شاهزاده احمد» فیلمی انیمیشن و آلمانی است که در سال ۱۹۲۶ به کارگردانی لته راینیگر ساخته شد. این فیلم یکی از قدیمیترین انیمیشنهای بجامانده در تاریخ سینماست. در این فیلم که از تکنیک انیمیشن سیلوئت استفاده شد، احمد به یاری علاءالدین و جادوگر کوه آتشین و یک اسب جادویی، چراغ جادو را به دست میآورد و بر جادوگر آفریقایی پیروز میشود. در پایان علاءالدین با خواهر احمد – دختر خلیفه- و احمد با پریبانو ازدواج میکنند و جادوگر آفریقایی شکست میخورد و هر چهارنفر به نزد خلیفه بازمیگردند. این اثر بر اساس مجموعه گردآوریشده هزارویکشب به وسیله اندرو لانگ و به ویژه داستان شاهزاده احمد و پریبانو بود. نکته مهم اینکه انیماتورهای آوانگاردی مانند برثولد بارتوش هنرمند چک، والتر راتمن و کارل کوش در این اثر همکاری کرده بودند. از انیمیشنهای مهم دیگر میتوان به سهگانه برادران فلیشر اشاره کرد: «پاپی دریانورد سندباد بحری را ملاقات میکند» (1936)، «پاپی ملوان علیبابای چهل دزد را ملاقات میکند» (1937) و «علاءالدین و چراغ جادو» (1939) . «هزارویکشب» (1969) فیلمی انیمیشن و داستانی به کارگردانی ایچی یاماموتو نیز یک فیلم ۱۳۰ دقیقهای است که به دلیل پرداختن به موضوعاتی خاص مشهور است. از پرفروشترین انیمیشنهای والتدیسنی میتوان به «علاءالدین» (1992) اشاره کرد که کسانی مانند رابین ویلیامز و اسکات وایگنر به جای شخصیتها حرف زده بودند. از انیمیشنهای متاخرتر میتوان از مجموعه تلویزیونی «سندباد: افسانه هفت دریا ۲۰۰۳» با صدای برد پیت و کاترین زتا جونز نام برد. پازولینی در سهگانه «داستانهای کانتربری»، «دکامرون» و «شبهای عربی» به مضامین مورد علاقه خود مانند مرگ، زندگی و جنسیت میپردازد. فیلم «شبهای عربی» در ایران، یمن، اتیوپی و ناپل فیلمبرداری شد. هیچ نشانی از شهرزاد در فیلم نیست، اما تکثر داستانها محمل مناسبی برای پازولینی فراهم میکند تا دیدگاه خود را به تصویر کشد. در این فیلم به عشق پرداخته میشود، نهتنها به ابعاد مختلف آن، بلکه به شادیهایی که عشق به ارمغان میآورد. پازولینی در اینجا با استفاده از داستان نورالدین و زمرد به عنوان نخ تسبیح، ساختاری پنج بخشی به وجود میآورد. از نمونههای ایرانی میتوان از «شب قوزی» (1343) نام برد که جلال مقدم فیلمنامه آن را براساس «حکایت خیاط و احدب و یهودی و مباشر و نصرانی» اقتباس کرد و فرخ غفاری در فضای معاصر و تهران دهه ۱۳۴۰ به بازسازی آن پرداخت. قوزی عضو یک گروه بنگاه شادمانی در خاتمه یکی از برنامهها دچار حادثهای شده و استخوانی در گلویش گیر میکند، بهطوریکه بقیه تصور میکنند او مرده است. از آن پس جسد قوزی باعث دردسر ساکنان خانهای میشود که هرکدام به شکلی آلوده هستند. آنها سعی میکنند خود را از شر جسد برهانند، اما سرانجام پلیس جسد را کشف و تبهکاران را دستگیر میکند. با توجه به نمونههای مورد بررسی میتوان اینگونه نتیجه گرفت که به دلیل وجود قابلیتها و تکنیکهای به کار گرفتهشده در حکایات هزارویکشب، این اثر به محمل مناسبی جهت اقتباسهای مکرر در رسانه سینما بدل شده. عینیتگرایی، عناصر تخیلی و رویایی، تعلیق، غافلگیریها، دیدگاه اینجهانی و… در این اثر همچنان در پس آن لایههای محدودکننده ممیزان بعدی، سرکوبنشده باقی ماندهاند. نکته اینکه حکایتهای پس پرده هزارافسان و کسانی مانندپور فرِّخان (ابن میمون) پسر مزدک دبیر (ابن جرجیس الکاتب)، خورزاد (بنت الشّمس) و ماهک (هلال القمر) خود هزارویکشب دیگری است.
* مترجم و مدرس سینما