این مقاله را به اشتراک بگذارید
درباره کتاب «نی سحرآمیز و چند داستان دیگر» اثر بهومیل هرابال
نمیشود آدمیزاد را از شپش آزادی ستُرد
نیما حسندخت
شاید هنوز طنین کلمات مطنطن و استوار بهومیل هرابال در گوش هوش خوانندگان سالیان نه چندان دور باشد که در رمان تنهایی پرهیاهویش با اشاره به کلام هگل نوشت: «تنها چیزی که در جهان جای هراس دارد وضعیت متحجر است. وضع بیتحرک احتضار. و تنها چیزی که ارزش شادمانی دارد وضعی است که در آن نه تنها فرد که کل جامعه در حال مبارزهای مدام برای توجیه خویش است. مبارزهای که به وساطت آن جامعه بتواند جوان شود و به اشکال زندگی جدیدی دست یابد.»
نشر آگه بهتازگی مجموعه داستانی را با عنوان «نی سحرآمیز و چند داستان دیگر» از این نویسنده اهل چک با ترجمه پرویز دوایی منتشر کرده است و در مقدمه آن نوشته کوتاهی را به قلم میلان کوندرا درباره وجوه سیاسی بودن یا نبودن نویسنده و بهطور مشخص هرابال گنجانده است. پاسخی به اتهامهای برخی روشنفکران همدوره با نویسنده که در زمانهایی که همهچیز سیاسی است او را نویسندهای غیرسیاسی و در نتیجه همدست با حکومت میدانستند. کوندرا بر این باور است که: «روح آثار هرابال و طنز و فانتزی نهفته در آن در تضاد کامل و مطلق با طرز فکری بود که در آن زمان در سرزمینمان سلطه داشت و میخواست هر نوع طرز فکر دیگری را خفه کند. دنیایی که بتوان در آن آثار هرابال را خواند به کلی سوای دنیایی است که در آن نشود صدای او را شنید. یک اثر هرابال به تنهایی به آزادی روحی انسانها بیشتر کمک و خدمت میکرد تا تمامی اعلامیههای اعتراضآمیز ما در مخالفت با رژیم.» در نهایت کوندرا معتقد است که نوع نگرش به آثار یک نویسنده از این دو منظر متفاوت شاید از جهاتی موجه باشد اما تاریخ نشان داده است که در هیچ دورهای با یکدیگر سر سازگاری ندارند. چرا که «کسانی برایشان درگیری سیاسی بالاتر از زندگی مجسم، مادی و ورای هنر و اندیشه است و کسانی که برعکس، سیاست برایشان در خدمت زندگی، زندگی مجسم و مادی، یعنی در خدمت هنر و اندیشه بودن است.»
در هر رو هرابال شاید به دسته دوم از این تقسیمبندی که کوندرا به آن قایل است تعلق دارد. و به نوعی در آثاری که از او به جامانده بیش از هر چیز نبضِ زندگی و مشخصا زندگی خود با تجربههای عجیب و غریب زیستنی بسیار زیسته میزند و سیلان دارد. آثار او به نوعی خودزندگینامه شخصی به نام بهومیل هرابال است که امکان زندگی سالم در یک جامعه تمامیتخواه از او سلب شده است. او با نشان دادن هر چه بیشتر منشور زندگی و آمیختگی با عنصر طنز درنهایت تلاش میکند قدرت زندگی را فراتر از فرازو نشیبهای جهانی که توسط دیوانگان اداره میشود قرار دهد. مجموعه داستانهای جدید منتشر شده و بهویژه داستان نخستین آن «نی سحرآمیز» که عنوان کتاب هم از آن برگرفته شده است موید این نظر است که هرابال نویسندهای است که همهچیز را در خدمت زندگی میداند.
در داستان کوتاه «نی سحرآمیز» که از مجموعه توفان ماه نوامبر انتخاب شده است هرابال به روایت تجربه مشاهدهگرانه خود به عنوان یک نویسنده و روشنفکر از حادثه شورش دانشجویی و برخورد پلیس و بهطور کلی فضای حاکم بر آن دوران مینویسد. نویسنده تلاش میکند فضای مایوسکننده موجود را به شکل ضربه زننده و پتکواری به خواننده عرضه کند. داستان با این جمله آغاز میشود: «خدایان این سرزمین را ترک گفتهاند و قهرمانان افسانهای ما را به دست فراموشی سپردهاند. » سپس به شرح آنچه گذشت میپردازد. در خلال شرح رویدادها از یأس پنهان خود نیز پرده برمیدارد: «و من در آن غروب یکشنبهای حس میکردم دیگر به منتهای تنهایی پرهیاهویم، به اوج تهی رسیدهام. به نهایت آن بیقراری دست یافتهام که کییرگکور و نیچه به آن رسیدند. چند بار خواستهام خود را از پنجره طبقه پنجم خانهام به پایین پرت کنم…» اما این روایت تنها یک مشاهدهگری صرف نیست چرا که مدام با انتقاد به خود به عنوان نویسنده و روشنفکر یک جامعه تحت سیطره دیکتاتوری همراه است و بهنوعی در خلال روایت صرف از حادثه وظیفه تعهد به امر کنشمندی در زندگی را به خویش و دیگران یادآور میشود. «ولی چه آسان است و پیش پا افتاده، استاد هرابال، گفتن اینکه به قول هایدگر خدایان این جهان را ترک کردهاند و قهرمانان افسانهای هرکول و پرومته نیز به هزیمت رفتهاند. حرفهای قشنگ برای مخاطبها. ولی این حرفها خرواریاش دو قروش است چون که آن دانشجوی جوان ادبیات به جناب هایدگر نشان داد که باید جوری قصاص پس بدهد که شاید ونسان ونگوگ با بریدن گوشش پس داد. ونگوگ که به اسطوره نیازی نداشت و با وجود این با آثارش این جهان را شفافتر ساخت. » و این گونه است که نویسنده با روایت جهانی که تجربه کرده است آن را از تیرگی به در آورده و شفاف میکند. و با این شفافسازی طنین دیگرسان و متفاوتی به جهان چرکین میدهد. او در پایان این داستان کوتاه این طنین را به گوش ما از طریق نوای نی سحرآمیزی میرساند که شاید در کالسکه نهفته کودکی پنهان بوده است.