این مقاله را به اشتراک بگذارید
مروری بر نویسندگان دوره توتالیتاریسم/
سولژنیتسین، هرابال و کوندرا با وجود نظام سرکوبگر قلم زدند
سایت دکالچرتریپ نویسندههای برتر را که در دوره توتالیتاریسم به خلق آثار ادبی پرداختند معرفی کرده است که در ادامه میخوانید
در سال ١٩٢٢ و پیرو انقلاب اکتبر ١٩١٧، زمانی که بلشویکها حکومت روسیه را به دست گرفتند، اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. از آن زمان به بعد شوروی سعی کرد نفوذش را در مناطق مرکزی و شرقی اروپا گسترش دهد. اما نظامی که آنها اعمال میکردند سرکوبگر بود و نویسندگان آزاداندیش مورد هدف سرکوبهای این نظام قرار میگرفتند. برخلاف تقلاهای حکومت برای ساکت کردن چنین نویسندگانی، برخی از آنها دست به خلق آثار بهیادماندنیای زدند.
سایت دکالچرتریپ نویسندههای برتر را که در دوره توتالیتاریسم به خلق آثار ادبی پرداختند معرفی کرده است که در ادامه میخوانید:
آلکساندر سولژنیتسین
آلکساندر سولژنیتسین بود که به گولاگها خبر از وجود جهانی دیگر داد؛ او در اثر معروفش به اردوگاههای کار اجباری میپردازد که مردم طبقه بورژوازی، زندانیهای سیاسی و افرادی که وجودشان در جامعه از نظر دولت غیرضروری است، اسیر و زندانی حکومت جوزف استالین میشوند. سولژنیتسین در کتاب «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» آشکارا و با جزییات بسیار روایت زندانیهایی را به تصویر میکشد که اغلب بیگناه هستند و برای نوشتن مطالب موهن درباره این رژیم حکومتی اسیر این اردوگاهها شدند. این نویسنده سال ١٩٧٠ برنده جایزه نوبل ادبیات شد و به خاطر افشای جنایات جوزف استالین در آثارش ٢٠ سال را در تبعید گذراند.
بهومیل هرابال
«بهومیل هرابال» بزرگترین نویسنده تاریخ ادبیات چک شناخته میشود. گرچه او سعی در دوری کردن از حوزه سیاست داشت ولی زندگی و آثارش با تاریخ قرن بیستم کشور چکسلواکی در هم آمیخته است. او تا دوره نرمالسازی که «بهار پراگ ١٩۶٨» به وقوع پیوست و چاپ کارهایش توقیف شدند، آثار تاثیرگذاری را منتشر کرد. هرابال سال ١٩٧۵ تصمیم گرفت مصاحبهای را در حمایت از رژیم کشورش انجام دهد تا بتواند دوباره آثارش را چاپ کند. با این وجود کتابهای «از روی قطارها چشم برندار» و «من پیشخدمت شاه انگلستان بودم» تصاویر بیهمتایی از کشور چکسلواکی به نمایش میگذارند.
دانیلو کیش
دانیلو کیش از پدری اهل صربستان و مادری مونتهنگرویی به دنیا آمد. دانیلو بیشتر عمرش را در بلگراد گذراند؛ جایی که نخستین سالهای شکلگیری یوگسلاوی سوسیالیسم را از نزدیک شاهد بود. آثار او بهشدت از نویسندگان سوررئالیست همانند «برونو شولز» و «خورخه لوییس بورخس» تاثیرپذیرفته است اما میتوان در شاهکار او «گورخانهای برای بوریس داویدُویچ» آمیختهای از سوررئالیسم و عقاید سیاسی را دید. همچنین در مجموعه داستان «دانشنامه مردگان» او تاریخ و داستان را به گونهای در هم میآمیزد که منتقدان این اثر را به سبک پستمدرن میدانند و همین مجموعه نام کیش را در فهرست بهترین نویسندههای یوگسلاو قرار داد.
میخاییل بولگاکف
قبل از اینکه میخاییل بولگاکف به نویسندگی روی بیاورد حرفه اصلیاش پزشکی بود و میتوانید تمامی تجربیاتی را که او به عنوان یک پزشک ثبت و ضبط کرده است در مینیسریال تلویزیونی «دفتر یادداشت دکتری جوان» و با بازی «جان هام» و «دنیل رادکلیف» ببینید. وقتی بولگاکف نوشتن را با اشتیاق و ممارست تمام شروع کرد، آثارش مورد توجه استالین قرار گرفتند و حتی زمانی که بولگاکف برای انتشار کتابش به مشکل برخورده بود، با مداخله استالین اثرش زیر چاپ رفت. مشهورترین اثر او «استاد و مارگاریتا» که یکی از برترین رمانهای قرن بیستم به شمار میرود، تا سال ١٩۶۶ اجازه چاپ نداشت؛ در واقع ٢۶ سال پس از مرگ نویسنده و تغییر رژیم حکومتی.
چسلاو میلوش
میلوش را بیشتر برای شعرهایش و جایزه نوبل ادبیاتی که در سال ١٩٨٠ نصیبش شد، میشناسیم. چسلاو مینوش حرفهای زیادی درباره حکومت تمامیتخواه داشت؛ او شاهد جنگ جهانی دوم و شکلگیری رژیم کمونیسم بود؛ نظامی که بعدها به شیوه حکومتداری لهستان نیز وارد شد. اثر غیرداستانی «ذهن اثیر» درباره چگونگی تاثیر رژیمهای تمامیتخواه بر رفتار روشنفکران است و نمونه بارز چنین تاثیری را از دوره حکومت استالین وام گرفت. میلوش سال ١٩۵١ ترک وطن کرد و به اروپا رفت و دست آخر دهه ١٩۶٠ به امریکا رفت. او در امریکا به سرودن شعر و تدریس در دانشگاه ادامه داد و سال ٢٠٠۴ دیده از جهان فروبست.
اسماعیل کاداره
اگر میخواهید روح یک آلبانیایی را بشناسید بهتر است سراغ نوشتههای کاداره بروید. دهه ١٩۵٠ دههای بود که او نوشتن را آغاز کرد و برخلاف فضای سرکوبگر دیکتاتوری «انور خوجه» به نوشتن ادامه داد. سال ١٩٩٠ به فرانسه رفت و پناهنده سیاسی شد و بعد از پایان یافتن رژیم کمونیسم در آلبانی او منتقد سرسخت این رژیم باقی ماند. تا زمان انتشار نخستین رمانش «ژنرال ارتش مرده» تمرکز اصلی او روی نگارش داستان کوتاه بود. «تاریخچه روی سنگ» (١٩٧١)، «آوریل شکسته» (١٩٨٠) و «کاخ رویاها» (١٩٨١) از برترین آثار او محسوب میشوند.
کنستانتین گامساخوردیا
ورود گرجستان به اتحاد جماهیر شوروی دوران پرآشوبی را برای این کشور رقم زد و کنستانتین گامساخوردیا یکی از شاهدان این روند بود. او یکی از معدود نویسندگانی بود که توانست از شر سرکوبهای استالین رهایی یابد. آثار او تاریخ گرجستان را با نقدهای ظریف و دقیق رژیم ترکیب کرده و همین شیوه نگارشش او را به بزرگترین نویسنده گرجستان تبدیل کرد. اگر کتاب «دست راست استاد بزرگ» یا «دیوید سازنده» را بخوانید با تاریخ گرجستان قدیم و جدید آشنا خواهید شد.
میلان کوندرا
میلان کوندرا بهترین اثرش را در جواب به جریان کمونیستی که اواخر دهه ١٩۴٠ وطنش چکسلواکی را فراگرفته بود، نگاشت. زمانی که مقامات دولتی کوندرا را منتقد رژیم شناختند بلافاصله او را به فرانسه تبعید کردند. کتابهای «شوخی» و «زندگی جای دیگریست» را قبل از تبعید نوشت که در این رمانها روایتهایی از زندگی، تخیلات و تاریخ کشورش را با نثری شیوا به رشته تحریر درآورده است که این دو کتاب تصویری از آنچه کمونیسم بر سر ذهن و روح میآورد به نمایش میگذارد. دو رمان شناختهشده کوندرا «سبکی تحملناپذیر هستی» (که در ایران به نام «بار هستی» منتشر شده است) و «کتاب خنده و فراموشی» را نمیتوان بدون در نظر گرفتن تجربیات او و هموطنانش خواند.
پیتر استرازی
او که فرزند خانواده با اصالت مجارستانی بود، با استفاده از تاریخچه خانوادگیاش، حقیقت و تخیل را به هم بافت و با این کار تجربیات خانوادهای مجارستانی را با خوانندگانش در میان گذاشت. او در محیطی که کمونیسم حکم میراند، بزرگ شد و در همین فضا شروع به نوشتن کرد اما تنها ارتباط فردیاش با این رژیم را بعدها کشف کرد؛ او متوجه شد که پدرش مخبر پلیس مخفی است. او در رمان جذاب «نسخه اصلاحشده» به توصیف کارهای پدرش و روند فهمیدن او درباره تاریخی که در آن زندگی میکند، پرداخته است.