این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به اندیشه نخستوزیر دولت موقت در سالگرد درگذشتش
سلوک سیاسی بازرگان
نزهت امیرآبادیان
ایرانی، مسلمان و دموکرات؛ مهندس مهدی بازرگان خود را با همین سه کلمه تعریف میکرد. دانشآموخته ترمودینامیک از پاریس بود، بیشتر از هر چیز نزدیکی به قرآن و پژوهش در آیات آن، او را به سیاست نزدیک کرد. بازرگان نیمقرن از عمر خود را صرف پژوهشهای فکری، دینی، اجتماعی و سیاسی کرد، جستوجویی بیپایان که نتیجه آن در همه ابعاد فردی و اجتماعی زندگیاش ملموس است.
تأسیس نهادهای دینی، علمی، سیاسی، اجتماعی و فنی که حزب «نهضت آزادی ایران» مهمترین نمونه آن است، مسیر زندگی بازرگان را تشکیل میداد. او دموکراسی را بهعنوان راه و روش زیست انسانی، عقلانی، اسلامی و اخلاقی برای انسان مناسب میدید.
بازرگان مردی بود که سالها در زندان پهلوی، روزگار گذراند و درنهایت پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران از سوی امامخمینی (ره)، مسئول تشکیل اولین دولت پس از انقلاب شد. اما با استعفادادن از نخستوزیری ترجیح داد در قالب جریان سیاسی، فعالیت کند.
مهندس مهدی بازرگان در تاریخ جمهوری اسلامی مردی چالشبرانگیز بود، او هنوز هم طرفداران و مخالفان سرسختی دارد، اما منزلت بازرگان آنچنان بالا بود که رهبرمعظم انقلاب اسلامی پس از درگذشت او در پیام تسلیت خود خطاب به دکتر یدالله سحابی نوشت:
بسمه تعالی
جناب آقای دکتر یدالله سحابی
درگذشت مرحوم آقای مهندس مهدی بازرگان را به جنابعالی و خانواده محترم آن مرحوم تسلیت میگویم. ایشان یکی از مبارزین دیرین با رژیم ستمشاهی و نیز از جمله پیشروان ترویج و تبیین اندیشههای ناب اسلامی با زبان و منطق و شیوه نوین بود و از این رهگذر بیشک در چشم همه علاقهمندان به گسترش و رواج ایمان اسلامی در میان طبقات تحصیلکرده در دوران خفقان و دینزدایی رژیم پهلوی، دارای شأن و ارزش بهخصوصی بود. خداوند ایشان را مشمول رحمت و مغفرت و فضل خود قرار دهد و به تلاشهای ایشان با چشم رضا و قبول بنگرد. لطفا مراتب تسلیت اینجانب را به همسر و فرزندان محترم ایشان ابلاغ فرمایید.
سیدعلی خامنهای ۵/١١/١٣٧٣
به مناسبت سالمرگ او با «دکتر غلامعباس توسلی»، از یاران بازرگان و عضو نهضت آزادی ایران و «محمد نبیحبیبی» که دبیر کل حزب مؤتلفه اسلامی و از منتقدان سرسخت بازرگان است به گفتوگو نشستم.
حبیبی و توسلی در رشته جامعهشناسی تحصیل کردهاند و هر دو از ابتدای انقلاب در بطن اتفاقات بودهاند.
محمدنبیحبیبی: انتخاب بازرگان
تاکتیک امام در مقابل آمریکا بود
در ابتدای انقلاب، نهضت آزادی و مؤتلفه نگاههای اقتصادی شبیه به هم داشتند، یعنی هر دو به اقتصاد بازار آزاد معتقد بودند، اما پس از انقلاب میبینیم اختلافات زیادی بین این دو گروه وجود دارد. عامل اصلی این اختلافات چه بود؟
ما در همه موارد اقتصادی هم با نظرات نهضت آزادی موافق نبودیم. اما در مواردی نقاط مشترک داشتیم مانند همین که ما به اقتصاد غیردولتی و بدون نفت اعتقاد داشتیم و داریم، آنها هم تا جایی که من اطلاع دارم دراینباره با ما همنظر هستند. البته این شامل همه اعضای نهضت آزادی نمیشود، چون برخی از آنها به اقتصاد سوسیالیستی اعتقاد داشتند. اما درهرصورت درباره اقتصاد دولتی و مردمی اشتراکاتی با ما داشتند. ما معتقدیم اقتصاد باید مردمی باشد یعنی مقدرات اقتصاد کشور در دست چند نفر سرمایهدار درجهیک نباشد و سیاستهایی اعمال شود که مردم خود را شریک اقتصادی دولت احساس کنند. اختلافات ما با نهضت آزادی از قبل بود و اکنون نیز آن اختلافات وجود دارد. مهمترین نکته این اختلافات این است که اصولا نهضت آزادی به نظر ما به حکومت دینی معتقد نیست. من از برخی سران نهضت آزادی سؤال کردم شما به ولایت فقیه معتقدید؟ گفتند نه، اما چون در قانون اساسی مصوب مردم ولایت فقیه آمده است، از این جهت به ولایت فقیه ملتزم هستیم، اما معتقد نیستیم. بنابر این ما یک وجه مهم اختلافمان با نهضت آزادی و کسانی که پیرو مشی نهضت هستند، در موضوع ولایت فقیه است.
اینکه به ولایت فقیه التزام داشته باشند و نه اعتقاد، نافی همکاری در دولت و حکومت نیست. یعنی اینکه افرادی با اعتقادات متفاوت در کنار هم جمع شوند و درنهایت به یک قرار و قانون مشترک التزام داشته باشند برای اداره یک جامعه کافی است. چرا اشتراکات اقتصادی که عمده هم هستند، نتوانست به همکاری مؤتلفه و نهضت منجر شود؟
ما اصولا معتقدیم نهضت آزادی در امر حکومت سکولاریستی فکر میکند و معتقد است دین نقشی در سیاست ندارد. البته بسیاری از اعضای نهضت آزادی متدین هستند، برخی از آنها حتی به مستحبات و نوافل هم اهمیت میدهند اما با وجود اشتراکات در بعضی از مبانی اقتصادی، مشکل اعتقادی ما با نهضت آزادی حل نخواهد شد. آنها صریحا به حکومت غیردینی اعتقاد دارند و ما تأکید بر حکومت دینی داریم. بنابراین اینکه برخی از اشتراکات اقتصادی نتواند مشکلات ما و نهضت آزادی را با هم حل کند، موضوعی بسیار طبیعی است و تا زمانی که ما اینگونه فکر میکنیم و پایبندی اعتقادی به ولایت فقیه داریم برخلاف نظر نهضت آزادی، طبیعی است اختلاف بین ما به قوت خود باقی است.
شما مواضع مهندس بازرگان را در سه مرحله قبل از انقلاب، دوران نخستوزیری و مرحلهای که از کار اجرائی و دولتی خارج شدند، چگونه میبینید؟
مرحوم آقای مهندس بازرگان قبل از انقلاب، خودشان و تشکیلاتشان در بسیاری موارد مقابل حکومت موضع میگرفتند. در همین رابطه ایشان به زندان رفتند. اول اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تشکیلات نهضت آزادی به دلیل اینکه اعتقادی به ولایت فقیه نداشتند، دچار تعارضات جدی با نظام شد. مطلب دوم اینکه به غیر از تضاد اعتقادیای که ما با نهضت آزادی داشتیم و داریم، موضوع این بود که مهندس بازرگان در همان ابتدای نخستوزیری گفتند انقلاب تمام شد و مردم به خانههای خود بروند. اما ما معتقدیم انقلاب به معنای آمادگی برای ظهور امام زمان است، بنابر این با انقلاب اسلامی ایران آغاز شده نه اینکه خاتمه یافته باشد. من یادم هست مرحوم آقای عسگراولادی نکتهای گفتند. من از ایشان خواهش کردم این نکته را بنویسند. من این نوشته را دارم. مرحوم عسگراولادی اواخر اسفند ١٣۴١ بعد از غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی که تقابل رژیم شاه با علما و مراجع بسیار زیاد شده بود، حدود ساعت ١١ شب ملاقاتی خصوصی در منزل حضرت امام با امام داشتند، این ملاقات مقدماتی دارد اما در همین ملاقات دونفره، حضرت امام به مرحوم آقای عسگراولادی میگویند: «میدانید که ما مقصودمان از نهضت چیست؟» آقای عسگراولادی عرض میکنند که بهتر است از خود شما بشنوم. امام میگویند: «نهضت ما سه مرحله دارد یک، اسلامیکردن ایران، دو، اسلامیشدن جهان اسلام و سه، جهانیشدن اسلام. آنگاه است که به حضرت صاحبالزمان عرض میکنیم که مولا زمین آماده قدوم مبارک شماست». افق دید حضرت امام درباره انقلاب این است.
من معتقدم مرحوم آقای بازرگان و نهضت آزادی اصولا انقلابی که بخواهد چنین مراحلی را طی کند، قبول ندارند و معتقدند خوب است ما یک نظام خدمتگزار مردم داشته باشیم که ظلم و اجحافی به مردم نشود. آنها هم به یک حکومت دیکتاتوری و زورگو اعتقاد ندارند. مرحوم مهندس بازرگان در دیماه ١٣۵٧ در جلساتی که جامعه پزشکان و مهندسین با هم به صورت مشترک داشتند؛ دقت کنید خاطرهای که تعریف میکنم مربوط به دی ماه سال ١٣۵٧ است. در منزل یکی از بستگان ما، یعنی برادر همسر من این جلسه تشکیل شده بود. در این جلسه افرادی مانند مرحوم مهندس بازرگان، مرحوم آیتالله مهدویکنی، مرحوم شهید بهشتی و آیتالله موسویاردبیلی و برخی از دیگر بزرگان ازجمله عده زیادی از مهندسین و پزشکان حضور داشتند. در یک مذاکره خصوصی و نه در عموم، یکی از افراد مشغول صحبت با مهندس بازرگان بود. من از کسی که طرف مذاکره با مهندس بازرگان بود، پرسیدم که شما دو نفری چه میگفتید؟ ایشان گفتند که آقای مهندس بازرگان میگفتند آقا در پاریس مرتبا مینشینند و میگویند که شاه باید برود، مگر میشود که شاه برود. این مطالب، در دیماه سال ١٣۵٧ بین بازرگان و فرد دیگری ردوبدل شد؛ یعنی در آن زمان مهندس بازرگان معتقد بودند که شاه باید بماند، سلطنت کند، حکومت نکند. این، هم شعار نهضت آزادی بود و هم شعار جبهه ملی. مرحوم آقای دکتر سنجابی دبیرکل جبهه ملی ایران هم همین نظر را داشتند. میگفتند شاه بماند، سلطنت کند، حکومت نکند؛ اما امام چه میگفتند؟ امام میگفتند شرط اصلی، رفتن شاه است.
این دو دیدگاه مشخصا با هم تفاوت داشت. مؤتلفه هم آن زمان پشتسر امام بودند، معلوم است که نظری که من از مهندس بازرگان نقل کردم و نظر مؤتلفه اسلامی، ١٨٠ درجه اختلاف دارند. ما معتقدیم انقلابی که امام رهبری و مردم حمایت کردند، حتما تا ظهور امام زمان ادامه دارد و انشاءالله به آن انقلاب وصل میشود. بنده معتقدم اکثر اعضای نهضت آزادی اصلا چنین اعتقادی ندارند و میگویند که یک انقلابی بوده و کار تمام شده و مردم بروند به خانههایشان، کارهای عادیشان را انجام دهند. مبانی اصلی اختلاف ما با نهضت آزادی اینهاست.
اما مهندس بازرگان را نیروهای انقلابی بهعنوان نخستوزیر انتخاب کردند. مهندس بازرگان حکم نخستوزیری را از دست امام دریافت کردند، قطعا امام در جریان دیدگاهها و نظریات مهندس بازرگان بود. چرا مهندس بازرگان بهعنوان نخستوزیر مأمور تشکیل اولین دولت انقلاب شدند؟
بنده با شواهد و مستنداتی که دارم، معتقدم امام با شناخت، مهندس بازرگان را رئیس دولت کردند. من معتقدم امام با این اقدام در مقابل آمریکا یک کار تاکتیکی بسیار هوشمندانه انجام دادند. با انتصاب دولت موقت، درواقع خیال آمریکاییها راحت شد که میتوانند در آیندهای که خیلی دیر و دور نیست، به شکل دیگری در ایران اثرگذار باشند. در خاطرات مرحوم آقای آذری قمی، احمدآقای خمینی، مرحوم آقای عسگراولادی و مرحوم آقای شفیق، دراینباره شواهدی وجود دارد که امام با شناخت کامل از تفکرات مهندس بازرگان، ایشان را منصوب کردند؛ اما امام درواقع مقابل آمریکا یک کار تاکتیکی انجام دادند تا مانع از خطر بزرگتری مانند یک حمله نظامی که ما را تهدید میکرد، شوند. بنده معتقدم امام در بسیاری از موارد، با مهندس بازرگان اختلاف مبنایی داشتند: در موضوع ولایت فقیه امام میگویند که ولایت فقیه همان ولایت رسولالله است؛ اما نهضت آزادی میگویند ما اصلا ولایت فقیه را قبول نداریم، التزام داریم، آن هم به علت قانون اساسی. عامل اصلی این اختلافات را در تضاد نهضت آزادی و امام، در موضوع حکومت دینی میدانم.
مهندس بازرگان را چگونه انسانی میدانید؟
من معتقدم آقای مهندس بازرگان، استادی دانشگاهشان محرز بود و اینکه با دیکتاتوری شاه هم موافقت نداشتند؛ اما به حکومت دینی ذرهای اعتقاد نداشتند و فکر میکنم اگر به همان استادی دانشگاه در رشته فنی میپرداختند، این مشکلات به وجود نمیآمد.
چند وقت پیش آقای حسن روحانی، رئیسجمهوری، در سخنانشان درباره مهندس بازرگان صحبت کرده بودند که باعث انتقاد تندی از جانب شما شد. دلیل این انتقاد چه بود؟ بههرحال، آقای بازرگان جزء نیروهای انقلابی بودند، چه اشکالی دارد که رئیسجمهور از ایشان تمجید کند؟
دلیل اعتراض من، تضاد فکری و عقیدتی ما و مهندس بازرگان بر سر حکومت دینی است.
بله، اما نهضت آزادی هم در جریان انقلاب زحماتی کشیده است.
بله، خیلیها کارهایی کردهاند.
پس چرا نباید نام و یاد آنها از سوی رئیسجمهور کشور برده شود؟
ما مخالفتی با اینکه کسانی از مهندس بازرگان تقدیر کنند، نداریم. من دعا میکنم که خداوند متعال آقای مهندس بازرگان را هم مورد رحمت قرار دهد؛ اما این علامت تأیید کارهای بازرگان بهویژه در مبانی فکری نیست. فرض را بر این میگذاریم که مهدی بازرگان، در مخالفت با حکومت دینی مرتکب اشتباه شده است و میگوییم رحمت خداوند متعال بسیار است. مردم پای ولایت فقیه کشته و شهید دادند تا حکومت دینی شکل بگیرد، آنوقت آقای مهندس بازرگان و دوستانشان که غالبا افراد بامطالعه هم هستند اعتقادی به آن ندارند، البته لابد مراحلی را طی کردهاند تا به این نقطه رسیدهاند.
دلیل انتقادتان به رئیسجمهور هم همین بود؟
آقای رئیسجمهور، بالاخره در کسوتی هستند که با بنده و دیگران متفاوت است؛ حتی اگر میخواستند درباره محاسن مهندس بازرگان صحبت کنند، باید یک انتقاد تند هم از مبانی فکری مهندس بازرگان که اعتقادنداشتن به حکومت دینی بود، میکردند. من توجه جناب آقای رئیسجمهور محترم را در مواردی که میخواهند راجعبه سران نهضت آزادی اظهارنظر کنند، به نامهای که حضرت امام در سال ١٣۶٧ در پاسخ به یکی از شخصیتهای کشور درباره نهضت آزادی مرقوم فرمودهاند، جلب میکنم.
غلامعباس توسلی: بازرگان میگفت
دعوای ما قدرت نیست حجت است
نگاه مهندس بازرگان به سیاست و قدرت چگونه بود و این نگاه چه نسبتی با اندیشه دینی ایشان داشت؟
از نظر من، ایشان قدرت را در اختیار خداوند و بعد از آن در دست مردم میدانستند. امام میگفتند جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر، مهندس بازرگان معتقد به جمهوریاسلامی با پشتوانه مردمی بودند که در آن قدرت متعلق به مردم است. میگفتند قدرت امانت مردم است که باید آن را به خودشان برگرداند.
ریشههای فکری مهندس بازرگان در قرآن بود آیا میتوان ایشان را یک سیاستمدار قرآنمدار دانست؟
ایشان بیشتر کار علمی و فنی میکردند. رشته تحصیلی او مهندسی بود، ولی به صورت فوقالعادهای بر قرآن و آیات قرآنی تسلط داشتند و در بسیاری موارد به قرآن رجوع میکردند. باور ایشان این بود که قدرت متعلق به مردم است و باید دموکراتیک باشد، البته این به سیاستی برمیگردد که در آن مردم و نمایندگان مردم در اولویت هستند.
ظاهرا در ابتدای انقلاب آیتالله طالقانی با قبول نخستوزیری توسط مهندس بازرگان مخالف بودند. دلیل این مخالفت چه بود؟
من آنجا نبودم، ولی مهندس بازرگان در جلسه بعدیای که تشکیل شد، گفتند آیتالله طالقانی موافق نخستوزیری من و تشکیل دولت موقت توسط من نبود. آیتالله طالقانی شورا را اصل میدانستند و بر شورا تأکید میکردند، مهندس به اندازه آقای طالقانی بر بحث شورا تأکید نمیکرد و بیشتر بر آزادیهای فردی، آزادی احزاب سیاسی، آزادی مطبوعات و دیگر آزادیهایی که در قانون اساسی ذکر شده است، تکیه داشتند.
اما مهندس بازرگان نپذیرفتند و نخستوزیر شدند.
بله، به خاطر مشورتهای دیگری بود که انجام شد. دوست و دشمن میگفتند فقط مهندس بازرگان هستند که میتوانند با روحانیت سازگار باشند چون ایشان قرآنی هستند و میتوانند دولت اسلامی تشکیل دهند. بنابراین ایشان تقریبا مجبور بودند که بپذیرند. کسانی مانند آقای مطهری و مرحوم بهشتی و افراد دیگر بر این عقیده بودند که فقط مهندس بازرگان توانایی انجام این کار را دارد. علتش هم این بود که یک نظام شاهنشاهی در ایران مستقر بود که ساختار این نظام بر سازمانها و نهادهایی استوار بود که همه غربی بودند و همه میگفتند باید دولتی بر سر کار بیاید که این دستگاهها را بشناسد و بتواند زیر نظر خودش اداره و اصلاح کند.
هنوز هم بسیاری معتقدند مهندس بازرگان بیشتر یک نظریهپرداز بود تا یک سیاستمدار، شما با این نظر موافقید؟
البته این موضوع پنهان و پوشیدهای نیست خود بازرگان هم میگفت من پدرم سیاستمدار نبوده، از من درخواست شد وارد سیاست شوم. البته میتوان این گفته را به حساب تواضع ایشان گذاشت. ورود ایشان به سیاست در دوره مصدق بود که در تصفیهخانه آبادان بهعنوان سرپرست انتخاب شدند و کار خود را هم به نحو احسن انجام دادند و بعد در اپوزیسیون نهضت مقاومت ملی سالها فعالیت میکردند. بعد از کودتای ٢٨ مرداد و برکناری مصدق، بازرگان در قلب مسائل سیاسی بود و نهضت آزادی را تشکیل دادند. ایشان به همراه آیتالله طالقانی و مهندس سحابی به ١٠ سال زندان محکوم شدند. بههمیندلیل میگفتند بازرگان به خاطر اطلاعات و تجربه و به دلیل مذهبیبودنش، فرد مناسبی برای نخستوزیری هستند.
در انتخابات ریاستجمهوری سال ۵٨، در داخل نهضت اختلافاتی پیش آمد، اختلاف بین کاندیداتوری آقای مهندس بازرگان و دکتر حبیبی بود و ظاهرا مهندس سحابی طرفدار نامزدشدن دکتر حبیبی بودند. این جریان را به یاد دارید؟
در داخل نهضت چند نفر بودند که با بعضی افکار مهندس بازرگان دمساز نبودند و این باعث شده بود که قصد انشعاب داشته باشد، بعد از اینکه مهندس بازرگان قصد داشتند استعفای آنها را قبول کنند که بتوانند جدا فعالیت کنند، این مسئله مطرح شد که آقای بازرگان نامزد نشوند و آقای حبیبی نامزد شوند. اعضای شورای سراسری نهضت نمیخواستند انشعاب به وجود بیاید اما این اتفاق افتاد و درنهایت هم مهندس نامزد نشدند و هم انشقاق به وجود آمد.
بیش از ٣٠ سال از استعفای مهندس بازرگان میگذرد و خیلیها معتقد بودند اگر ایشان استعفا نمیداد، شرایط دیگری پیش میآمد. نظر شما چیست؟
بهنظر من، اولا استعفا به دست خود ایشان نبود اظهارنظرها در طول ٩ ماه دولت موقت بسیار زیاد بود و مخالفتهای زیادی علیه ایشان وجود داشت. عدهای از خواص و روحانیون ایشان را نمیخواستند کاری که مهندس بازرگان کرد طبیعی بود. از زمان تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام و مخالفت دولت موقت با این تسخیر، مسائلی برای ایشان به وجود آوردند که باعث استعفای ایشان شد.
مهندس بازرگان بعد از استعفا در مجلس بودند. درباره آن دوره صحبت کنید.
ایشان از دولت موقت استعفا داده بودند و نمیخواستند در دولت حضور داشته باشند ولی در مجلس چون نفر دوم یا سوم شده و مردم ایشان را انتخاب کرده بودند، باقی ماندند. دکتر یزدی، مهندس سحابی و دکتر صدر حاج سیدجوادی هم جزء نمایندگان آن مجلس بودند. داعیه مهندس بازرگان این بود که ما در موقعیت اپوزیسیون قرار بگیریم؛ اپوزیسیونی قانونی که میتواند انتقاد کند. مهندس بازرگان میگفتند دعوای ما، دعوای قدرت نیست، دعوای حجت است. ما باید از رخدادن اشتباهات جلوگیری کنیم، این مانند امر به معروف و نهی از منکر است که در جمهوری اسلامی مورد قبول و واجب است. همیشه باید اپوزیسیونی وجود داشته باشد که بتواند نقد کند. این بهنفع یک دولت است که اپوزیسیونی بیطرف برای نقد در مقابل دولت وجود داشته باشد. تعبیر مهندس بازرگان از دولت ملی دموکراتیک، داشتن تشکیلاتی بود که اپوزیسیون در آن به رسمیت شناخته شود.
مواضع سیاسی مهندس بازرگان بعد از مجلس تا آخر عمر ایشان چه بود؟
ایشان در این مدت از پا ننشستند تمام لوایحی که در مجلس میآمد بلافاصله از طرف ایشان زیر ذرهبین قرار میگرفت. ایشان در نقش اپوزیسیون ادامه میدادند و تشکیلات را تا جایی که میشد، جلو بردند. هیچکس هم نمیگفت نهضت آزادی غیرقانونی است.
شرق