این مقاله را به اشتراک بگذارید
من باند هستم، جیمز باند
جیمز باند یکی از دیرپاترین شخصیت های تاریخ سینماست که همواره با مولفه هایی مشخص و ثابت موفق به جذب مخاطبان در سراسر دنیا شده است.
علیرضا آشوری
جیمز باند یکی از دیرپاترین شخصیت های تاریخ سینماست که همواره با مولفه هایی مشخص و ثابت موفق به جذب مخاطبان در سراسر دنیا شده است. مولفه هایی چنان آشنا که کاربردشان در فیلم های دیگر فقط این جمله را به ذهن تماشاگر می رساند: «از روی جیمز باند کپی کرده!» این مولفه ها البته بسیار زیاد هستند که به برخی از مهمترین آنها اشاره خواهیم داشت.
من باند هستم، جیمز باند
باند تقریبا در تمام فیلم هایش این جمله کلیدی را با افتخار و غرور هر چه تمام تر به زبان می آورد. فیلم های بسیار معدودی از سری باند وجود دارند که باند در آنها این جمله را نمی گوید، مثل تندربال یا ذره ای آرامش.
در دو فیلم تیموتی دالتون نیز باند انگار به اکراه و از سر ناچاری خود را معرفی می کند ولی در غیر این موارد گفتن این جمله آن هم با غرور و تفاخر یکی از مشخصات جدایی ناپذیر فیلم های باند است. شان کانری در نخستین فیلم این مجموعه در اولین صحنه ای که چهره اش بر پرده ظاهر می شود، چنان این جمله را ادا می کند که مو بر تن تماشاگر راست می شود.
تم باند
تم اصلی جیمز باند که همه آن را می شناسند ساخته مونتی نورمن آهنگساز فیلم «دکتر نو» است. برخلاف تصور بسیاری از علاقه مندان بان، جان باری آهنگساز افسانه ای فیلم های بند این تم را نساخته است. این تم در بخش های مختلفی از فیلم به بهانه های مختلف به گوش می رسد.
غیر از جان باری به عنوان آهنگساز کلاسیک فیلم های باند، آهنگسازان دیگری نیز برای فیلم های باند موسیقی ساخته اند. برخی از آنها به سادگی برتری این تم و نوع ارکستراسیون آن را پذیرفته و آن را به کار بردند. آهنگسازانی مثل بیل کونتی (فقط به خاطر چشمان تو)، ماروین هملیش (جاسوسی که دوستم داشت) و گراهام آرنولد که موسیقی چند فیلم از آثار اخیر باند ساخته اوست.
با این حال برخی آهنگسازان عامدانه سعی کردند با ایجاد تغییراتی این تم را به شیوه ای متفاوت ارائه کرده یا در استفاده از آن تا حد امکان خست به خرج دادند، مثل اریک سرا در گلدن آی که نتیجه کار اصلا مطلوب طرفداران باند نبود. به هر حال تم باند جزء لاینفک فیلم های باند است و تلاش در جدا کردن آن از باند نتیجه ای جز شکست به همراه ندارد.
خودرو
باند عاشق خودرو بوده و راننده بسیار قابلی محسوب می شود. در فیلم های باند مجموعه بی نظیری از انواع خودروهای گرانقیمت به چشم می خورد که گل سرسبد آنها استن مارتین دی بی ۵ است. استن مارتین خودرو مورد علاقه باند است که در ۱۱ فیلم، مجموعه باند حضوری اصلی یا فرعی دارد.
غیر از استن مارتین شاهد حضور خودروهایی نظیر بی ام دبلیو، آلفا رمئو، لوتوس و … نیز هستیم. نکته جالب در مورد خودروهای باند این است که اغلب آنها به انواع و اقسام سلاح ها مجهز بوده و در موارد لزوم به داد باند می رسند. سکانس های تعقیب و گریز در گلدفینگر، روشنایی های پایدار روز، روز دیگر بمیر و اسپکتر یا استین مارتین، سکانس تعقیب و گریز با بی ام دبلیو در فردا هرگز نمی میرد، سکانس تعقیب و گریز و سپس تبدیل خودرو لوتوس به زیردریایی در «جاسوسی که دوستم داشت» از جمله این موارد محسوب می شوند.
انواع وسایل نقلیه
جیمز باند جز خودرو، قادر به راندن هر وسیله دیگری نیز هست؛ از موتور سیکلت (گلدن آی، ذره ای آرامش، اسکای فال و فردا هرگز نمی میرد) تا مه نورد (الماس ها ابدی اند)، از تریلی ۱۸ چرخ (جواز قتل) تا زیردریایی کوچک تجسسی (فقط به خاطر چشمان تو)، از تانک (گلدن آی) تا انواع هواپیما (شما فقط دو بار زندگی می کنید، روشنایی های پایدار روز، مون ریکر، اختاپوس، گلدن آی، فردا هرگز نمی میرد، ذره ای آرامش و اسپکتر) و از انواع قایق های موتوری (مون ریکر، زندگی کافی نیست، ذره ای آرامش) تا انواع هلی کوپتر (فقط به خاطر چشمان تو و اسپکتر)؛ بنابراین دیدن جیمز باند در حال راندن یک وسیله نقلیه حال هر چه که می خواهد باشد، اصلا دور از ذهن و عجیب نیست.
گجت ها
یکی از جذاب ترین مؤلفه های فیلم های باند استفاده او از انواع گجت ها و لوازم خاص در ماموریت هاست. باند با کمک این لوازم و ابزارهای خاص و جالب توجه از بسیاری از مهلکه ها جان سالم به در می برد. این گجت ها در اصل لوازمی ساده و معمولی به نظر می رسند ولی در واقع کاربردهایی غیرمتعارف دارند.
مثلا فندک و جاسیگاری باند در «جاسوسی که دوستم داشت» در اصل وسیله ای برای تماشای میکروفیلم است. در روشنایی های پایدار روز، باند یک جاسوئیچی دارد که به آن یک شاه کلید وصل شده و می توان از آن به عنوان بمب ساعتی هم استفاده کرد.
در جواز قتل هم دوربین عکاسی باند در اصل پرتو مرگباری از لیزر شلیک کرده و خمیر دندان او هم نوعی ماده منفجره پلاستیکی است. در گلدن آی باند یک خودکار دارد که در واقع یک بمب ساعتی است و کمربند او می تواند وزنی چندین برابر یک انسان را تحمل کند.
در دنیا کافی نیست داخل کاپشن اسکی باند یک محفظه حفاظتی در برابر بهمن و برف تعبیه شده است. در از روسیه با عشق، کیف دستی باند مجموعه ای از چند سلاح را در خود جای داده است. به همه اینها خودرو پر از سلاح و امکانات عجیب و غریب را هم بیفزایید.
ساعت ها
باند همیشه ساعت هایی گرانقیمت به دست دارد که علاوه بر نمایش زمان (!) کاربردهای دیگری هم دارند؛ مثل قابلیت انفجار (اسپکتر)، کنترل از راه دور بمب (روز دیگر بمیر)، شلیک سیم و کارکردی مثل یک بالابر (دنیا کافی نیست)، شلیک لیزر (گلدن آی) و وسیله دریافت تلگراف (جاسوسی که دوستم داشت). رولکس، سیکو و امگا ساعت های اصلی باند را تامین کرده اند؛ ساعت های فیلم های برازنان و کریگ همگی امگا بودند.
لباس های مردانه
جیمز باند مرد بسیار خوش لباسی است و همواره می توان آخرین مد لباس های رسمی مردانه را از روی فیلم های او متوجه شد. جیمز باند جز مواقع عملیات و برخی موقعیت های خاص (مثل روشنایی های پایدار روز که لباس بومی افغانی پوشیده یا شما فقط دو بار زندگی می کنید که لباس بومی ژاپنی به تن دارد)، تقریبا همیشه لباس های رسمی مردانه به تن دارد. در تمام فیلم های باند، تنها در فیلم ذره ای آرامش، باند شلوار جین پوشیده است. در فیلم در خدمت سرویس مخفی ملکه نیز باند با لباس رسمی اسکاتلندی دیده می شود.
ورزشکار
باند یک ورزشکار تمام عیار است که با توجه به دشواری ماموریت هایی که بر عهده دارد چندان نکته عجیبی نیست. با این حال او در بسیاری از ورزش ها به صورت حرفه ای تبحر داشته و از این مهارت به کرات در فیلم هایش استفاده می کند.
جیمز باند یک شناگر و غواص حرفه ای (گلدفینگر، تندربال، فقط به خاطر چشمان تو، فردا هرگز نمی میرد و …)، چتربازی و سقوط آزاد انجام می دهد (جاسوسی که دوستم داشت، مون ریکر، روشنایی های پایدار روز، گلدن آی، فردا هرگز نمی میرد)، از بوکس و ورزش های رزمی شرقی سررشته دارد (دکتر نو، گلد فینگر، مرد تپانچه طلایی، روز دیگر بمیر)، کوهنوردی و صخره نوردی انجام می دهد (فقط به خاطر چشمان تو)، یک شمشیرباز حرفه ای است (روز دیگر بمیر) و یک اسکی باز کامل محسوب می شود (در خدمت سرویس مخفی ملکه، فقط به خاطر چشمان تو، جاسوسی که دوستم داشت، دنیا کافی نیست).
روزنامه سینما