این مقاله را به اشتراک بگذارید
برادرم خسرو (احسان بیگلری)
ناصرخسرو
دامون قنبرزاده
فیلم با الگویی آغاز میشود که در تاریخ سینمانمونههای جذابش رازیاد دیدهایم: شخصی وارد یک جمع میشود و با رفتار متفاوتش آدمهای شقورق آن جمع را تغییر میدهد. به عنوان مثال یکی از شاهکارترین نمونههایش در ژانر کمدی دایی من (ژاک تاتی) است؛ جایی که آقای اولو با رفتار سبکسرانه و بیقیدانه و دستوپاچلفتیگریهایش جمع عصاقورتدادهای را متحول میکند، آنها را با ساز خود میرقصاند و نظم بیروح موجود در زندگی آنها را بههممیریزد. در برادرم خسروهم با ورود خسروی (شهاب حسینی) پریشانحال و بچهصفت و ساده، کمکم فضای خشک و رسمی خانه ناصر (اصغر هاشمی) بههم میریزد.
نشانهها از همان ابتدای فیلم کنار هم چیده میشوند: خسرو صبح زود صدای موسیقی را بالا میبرد، همه خانواده را از خواب بیدار میکند و با آنها میرقصد. در مهمانی خشک پزشکان، وصله ناجور جمع است و با آواز خواندن فضای رسمی آنجا را میشکند و حتی کار را تا جایی پیش میبرد که با تعریف یک خاطره مسخره از دوران کودکی ناصر، موجب خجالت و عصبانیت برادر دکترش میشود. همسر ناصر، میترا (هنگامه قاضیانی) را شیر میکند که با ماشینش به شلوغی برود و آنجا رانندگی کند که در ادامه این ناصر است که دوباره عصبانی میشود و از رفتار برادرش به تنگ میآید… . طبق الگوی فوقالذکر، خسرو باید کمکم عنان کار را در دست بگیرد و روحیه بقیه را عوض کند. اما فیلم با چرخشی نرم این الگو را کنار میگذارد و وارد فاز دیگری میشود که طی آن نهتنها ناصر تغییر نمیکند، بلکه در ادامه داستان تلاش میکند به شکلی از دست خسرو خلاص شود که در نهایت به آن پایان غافلگیرکننده میرسیم. در طی این مسیر است که کمکم رابطه این دو برادر و گذشتهشان رو میشود و ما به عنوان مخاطب تلاش میکنیم تصمیم بگیریم کدامشان به حقتر هستند و در نهایت مانند میترا، دلسوزانه حق را به خسرو خواهیم داد.
فیلم تلاش میکند در طی روایت، چهره واقعی خسرو و ناصر را نشان بدهد و در این کشمکش، خسرو است که سرافراز بیرون میآید و ناصر به شکلی در قطب منفی ماجرا قرار میگیرد. اما کار جایی خراب میشود که فیلم میخواهد این در قطب منفی قرار گرفتن ناصر را زیادی بزرگ جلوه بدهد: میترا پی میبرد که ناصر به همکارانش گفته او (زن) تعادل روانی ندارد و بعد هم بچهدارش کرده تا بنشیند خانه و از محل کارش که همان دندانپزشکی ناصر است، دور بیفتد. آشکار شدن این حیله ناصر در نزدیک به اواخر داستان، تبدیل به نکته گلدرشتی میشود که عدم وجودش میتوانست تعادل میان حضور دو برادر در داستان را حفظ کند. در این حالت که ما میفهمیم ناصر چه انسان پلشتیست، او وزنهی سنگینتر ماجرا میشود در حالیکه از ابتدا تعادلی بین او و خسرو برقرار بود. دانستن این اعمال خبیثانه از ناصر دردی از خط اصلی داستان دوا نمیکند. اینکه بفهمیم او علاوه بر برادرش به همسرش هم بدی کرده، جز اینکه کشمکش رابطه بین دو برادر را مخدوش کند، چیزی در پی ندارد.
فیلم هر چند روان و جذاب پیش میرود و صحنههای خوبی از جمله دعوای دو برادر سر میز شام را هم دارد، اما همین نکته باعث میشود از یکدستی خارج شود. انگار ناگهان ناصر شخصیت اصلی داستان میشود که قرار است دستش رو شود و خباثتهایش محور فیلم قرار بگیرد. با این حساب حتی میتوانیم اسم فیلم را از برادرم خسرو به «برادرم ناصر» تغییر بدهیم!
***
برادرم خسرو (احسان بیگلری)
از نخود تا شیشه
مهرزاد دانش
فیلم با روندی تعلیقی آغاز میشود و انتظار بروز التهابی فزاینده را در متن و بطن درامی خانوادگی/ روانی با تکیه بر ورود یک آشنای غریب در جمع یک خانوادهی آرام و خوشبخت در مخاطب پرورش میدهد. اما دیری نمیپاید که این موقعیت پرظرفیت، جای خود را به روندی کسالتبار مملو از مجموعهای مکرر از رفتارهای مشابه میدهد. در هر چند سکانس یک بار، خسرو یک خرابکاری انجام میدهد و پسربچه تحت تأثیرش قرار میگیرد و برادر بزرگتر با او با خشونت برخورد میکند و زن خانواده هم دائم در دفاع از خسرو به شوهرش میتازد که این رفتار خشن مناسب نیست.
تقریباً کل فیلم تکرار این مراودات است؛ با این تفاوت که هر بار، خرابکاریهای خسرو کمی شدت میگیرد (مثلاً از نخود و لوبیا پرت کردن به سمت دیگران به شکستن شیشهی اتومبیل همسایه میرسد!) و به تبع آن، خشونت برادر هم افزونتر میشود (مثلاً از دعوا و مرافعه به کتک و در نهایت هم به اقدام به قتل میرسد!) این روند صرفاً مسیری طولی است و نه عمقی؛ و چنین رهیافتی روایت را به رغم ظاهر پویایش، در ایستاییای درونی فرو میبرد. معضل مهمتر، شعارگرایی مفرط فیلم است؛ آن سان که گویی گاه به جای تماشای یک فیلم سینمایی، با اثری آموزشی/ داستانی دربارهی چگونگی برخورد با بیماران مبتلا به شیدایی مواجه هستیم. شاید از همین رو است که فیلم با خودش هم بلاتکلیف است و این مشکل بیش از هر جا خود را در نحوهی پایانبندی فیلم بروز میدهد. اینکه خسرو پس از بهبودی نسبی در اتومبیل برادر به سمت شمال برده میشود و در بین راه، تصادفاً در بازبینی فیلمهای گرفتهشده از اتاقش، فیلم مربوط به جنایت برادر را میبیند، انتظار وقوع یک موقعیت غیرقابلپیشبینی میرود، اما عملاً هیچ اتفاقی نمیافتد و فیلم بی آن که دادهی جدیدی در اختیار مخاطب بگذارد تا بر مبنای آن به یک حاصل قابلتأمل از این همه دعوا و دیوانهبازی برسد، فرجام خود را در خنثیترین شکل ممکن رقم میزند.
برادرم خسرو متأسفانه نسبتی با فیلم کوتاه خیلی خوب چند دقیقه کمتر ندارد و چه در حوزهی فیلمنامه و چه در حوزهی اجرا (مخصوصاً با بازی پرتکلف شهاب حسینی که بیش از تداعیبخشی یک بیمار مبتلا به مانیاک، بیشتر لوسبازیهای یک آدم ازخودراضی را به ذهن متبادر میکند) مشکلات عدیده دارد. همچنان در انتظار فیلمی بلند از خود «احسان بیگلری» هستیم.
ماهنامه فیلم
31 نظر
حسین محبی
جناب دانش هدف شما از نقد بی سرو تهی که نوشتید چی بود؟ من هم به نقد شما کلی نقد دارم، متاسفم براتون چون این فیلم هم تو فیلمنامه قوی بود هم تو اجرای فوق العاده بازیگرانش خصوصا شهاب حسینی، این نظر من تنها نیست نظر اکثریت کسانیه که با رضایت کامل از دیدن این فیلم برگشتن
رویا
به نظر من فیلم خیلی خوبی بود و از نقدای اینجا خیلی متعجب شدم….نه من بلکه همه کسایی که فیلمو با هم دیدیم از فیلم خیلی راضی بودن…
سارا
من فیلم رو دیدم و واقعا اینجور که شما میگید نبود!!!!من و اکثر کسانی که از سالن بیرون آمدن از فیلم راضی بودیم وبازی اقای حسینی عالی بود
علی
این فیلم شاهکار و الگوی فیلم نامه نویسی بود. آقای دانش خصومت شخصی دارن انگار. متاسفم برای این مطلب به ظاهر نقد. شهاب حسینی بهترین بازی زندگی اش بود. همه تماشاچی ها شگفت زده بودن.
مهدوی
برای من نظرات آقای مهرزاد دانش خیلی عجیبه. من خودم بازی آقای حسینی رو دوست دارم ولی نه متعصبانه چون شده از بعضی فیلماش مثل “دوران عاشقی” خوشم نیومده و درجای خودش روی بعضی کاراش نقد داشتم (هرچند منتقد نیستم و یک تماشاگر عادی هستم) ولی من تقریبا نقدهای سینمایی رو دنبال میکنم. یادمه قبلا دریک جایی آقای دانش در مورد بازی آقای حسینی در “مدار صفردرجه” گفته بودن: “برخلاف خیلیا که میگن شهاب حسینی خوب بازی کرده به نظر من خوب بازی نکرده” و این برای من خیلی عجیب بود چون خیلی از منتقدان بازی شهاب حسینی رو در اون سریال ستایش کرده بودن. الان هم نه به خاطر علاقم به شهاب حسینی بلکه به خاطر نقدایی که دیدم میگم حرف ایشون عجیبه چون اگر به خیلی از سایت های معتبر سینمایی سر بزنید حتی اون هایی که از فیلم “برادرم خسرو” خوششون نیومده برگ برنده ی این فیلمو شهاب حسینی میدونن و گفتن نقطه قوت فیلم ایشون بودن. ضمن این که در خیلی از صفحات مجازی که نظرات مردم رو میخوندم اونا هم حسابی از بازی شهاب حسینی تعریف کرده بودن و این نشون میده که نظر منتقدان و مردم همسو بوده. بهرحال وقتی میبینم در بیشتر موارد نظر آقای دانش انقد مخالف با نظر اکثریته یکم به بی طرفی و عدم حب و بغض ایشون شک میکنم. امیدوارم در نقدای خودشون دقت بیشتری به خرج بدن و انقد مغرضانه نقد نکنن.
نینا
این فیلم به خوبی اثر محیط ، تعاملات اجتماعی و عواطف سرکوب شده را در شکل گیری و شدت یافتن یک بیماری را نشان میدهد. در روند فیلم به این نتیجه میرسیم که دکتر محترم (ناصر) با وجود تبحر در رشته اش ، ارائه مقالات بین المللی و زندگی آرام و بی دغدغه اش ، از پس مشکلی به نام خسرو برنمی آید . خسرو با حال و روحیه ای معمولی به خانه دکتر سپرده میشود . دکتر نه تنها قادر به ایجاد آرامش در خانه نیست بلکه آرامش خود را از دست میدهد و تنش در فضا را تشدید میکند. خسرو با وجود تمام خاطرات تلخی که از گذشته دارد، با وجود ناامیدی اش از زندگی وبا وجود تمام بی توجهی ها به خودش و توانایی هایش ، برادر و خانواده برادر را بسیار دوست دارد ، به خاطر آنها ساز میزند ، پول جمع میکند و هدیه میخرد تا عاطفه و احساس درونش را ابراز کند. مساله ای که دکتر کاملا در آن ناتوان است ، ابراز محبت. خسرو وصله ناجور نیست ، گذشته ای آشکار است که خانواده و شرایط آن را شکل داده اند. دکتر از این گذشته هراس دارد و از شکستن چارچوب هایی که برای زندگی اش طرحریزی کرده میترسد. پزشک خسرو بدون دیدن بیمارش و صرفا از طریق گفتگو با ناصر و شاید برای جلب رضایت او دارو تجویز میکند ، دارویی که حداقل مای مخاطب میدانیم مساله اصلی نیست و انحراف است. مساله اصلی دکتر است ، ناتوانی اش در پذیرش برادرش ، در برقراری آرامش در زندگی اش و از همه مهم تر عدم شناخت صحیح مسایل زندگی . هر چند دکتر است و متبحر در شغلش .
محبوبه صانعی
متاسفم برای منتقدینی که بابی انصافی تمام،زحمات یک گروه هدفمندرابی هدف نشان می دهند.چرااینقدرغرض ورزانه؟دشمنی تاکی؟
مرجان
من با مهرزاد دانس موافقم.خصومت شخصی در کار نیست واقعا.فیلمنامه مسکل داشت.انگار یک ادم اماتو نوشته بود.بنظرم ایشون خیلی خوب گفتن که فیلمنامه رشد طولی داشت و نه عمقی و صرفا تکرار بود که مشکل خیلی از فیلمنامه های ایرانیه این تکرار.من چون خودم از نزدیک این بیمارهارو دیدم دوصحنه برام خیلی واقعی بود جایی که خسرو نمیخواست بپذیره مشکلش ژنتیک هست و جایی که تو اتاق جمع سده بودن اول فیلم و راجب خسرو حرف می زدند.بدلیا ایدش میتونست جالب باسه اما در نهایت ضعف فیلمنامه داره اینو من میگم که اصلا گروه تولید این فیلم رو نمیشناسم و خصومیتبم با کسی ندارم:)
لیلی
این فیلم قبل از اکران عمومی، در انیستیتو روان پزشکی برای متخصصان پخش شد و هیچ کدام از آنها نظر شما را نداشتن خانم مرجان! حتی تقدیر در شفاف سازی عوامل محرک برای شدت بیماری داشتن. ضمن اینکه از نظر، تجربیات و دانش دو متخصص علوم روان شناختی در این فیلم استفاده شده است.
مجید
بدترین اتفاق فیلم پایانبندی فیلم بود. پایان بازی که تماشاگر رو تو یک فضای کاملا بی هدفی رها میکنه و بیننده به هیچ نتیجه ای نمیرسه. در طول فیلم هم هیچ اطلاعاتی به بیننده داده نمیشه و اتفاقاتی رخ میدهند و به هیچ جا نمیرسند. اسم فیلم میبایستی میتونست باشه
تنها نکته ی مثبت فیلم بازی خوب شهاب حسینی بود
ساناز
بنده هم کاملا با نظر آقای مجید موافقم
تو اوج ناباوری فیلم مثلا شیک تموم میشه، بازی بازیگران علی الخصوص شهاب حسینی عالی بود و باز هم موافق مجید هستم.
طلیعه
فیلم مبتنی بر نظریه فریوده که میگه قبل ازاینکه مطمعن بشید اختلال روانی دارید مطمعن بشید توسط یک سری عوضی محاصره نشدید.اینکه خانواده های خیلی رسمی و عصا قورت داده ادمهای افسرده و شیدا پرورش میدن هیچ شکی توش نیست ….سبک ناصر سبک پدرش بود که زنش رو هم افسرده کرده بود این واقعیت حتما توسط نویسنده دیده شده بود و منجر به این فیلمنامه شده
پیمان
خیلی خیلی نقد عجیبی نوشتید!!!! بازی پر تکلف؟؟؟؟ شهاب حسینی توی این فیلم شاهکار بود! به نظرم پایان بندی هم خیلی بد نبود و به طور کلی فیلم قوی بود. شاید بهترین فیلم سال جاری نباشه اما قطعا جزو ۱۰ فیلم برتر سال هست.
سروش
فیلم بسیار خوبى بود، از نظر روحى تاثیرگذارترین فیلمى بود که در زندگیم دیدم، شاید بتونم تمام زیبایى و ارزش فیلم رو به بازى شهاب حسینى نسبت بدم، فیلمنامه و کارگردانى ساده (و نه پوچ و بى ارزش) و بازى باقى بازیگران چیز خاصى نبود، و تمام حسى که از فیلم به من منتقل شد از بازى شهاب حسینى بود که قطعا بالاتر از انتظار نویسنده و کارگردان کار کرده، نقد بى پایه و اساس شما قطعا خوانندگان را به یاد منتقد معروفترى در صدا و سیما مى اندازد، شما فیلم که دیدید رو نقد نکردید بلکه ناراحتى خود را براى ندیدن چیزى که ذهنتان هست ابراز کردید که قطعا هیچ ربطى به اهداف و ارزش هاى این فیلم ندارد و اصلا هم به این معنا نیست که چیزى که در ذهن شماست، چیز به دردبخور و باارزشى است.
هانی
سلام به همه دوستان . من یک تماشگر عادی سینما هستم که به فیلم علاقه مندم . در مورد بیماری دوقطبی هم اطلاعات زیادی ندارم . اما از دید من فیلمنامه خوب بود اما بازی آقای شهاب حسینی فوق العاده بود و فقط آقای حسینی نبودن که فوق العاده بازی کردند بلکه خانم هنگامه قاضیانی هم از دید من فوق العاده بودند . هرچند که بقیه بازیگران هم بازی قابل قبولی ارائه دادند (حتی پسربچه بازیگر که متاسفانه اسمش رو حضور ذهن ندارم) اما از دید من نقطه قوت فیلم بازی این دو نفر هست به اضافه فیلنامه . بازهم با دوستی که گفته بودند فیلم تکرار صحنه هاست من کاملا مخالفم . ظرافت نمایش تشویش تدریجی در یک خانواده مقرراتی و با آداب همیشگی و نحوه مقابله خصوصا از سمت همسر ناصر که به عنوان یک بانوی باردار در تلاش برای حفظ آرامش خودش به خاطر جنین داخل شکمش و تعهد به قولی که به خواهرشوهر داده و تلاش در انجام رفتار درست تربیتی در جلوی تنها فرزند خانواده به همراه نگه داشتن وضعیت سالم در رابطه خود و همسر واقعا قابل تحسین است . برخلاف سلیقه اکثر ما ایرانیها که دوست داریم همه اتفاقات در انتهای فیلم شسته رفته جمع بندی بشه و تکلیف همه چیز روشن بشه اما من این پایان مبهم رو که میشه مدلهای مختلف براش تعریف کرد رو دوست داشتم . من هم با اون دوستی که گفتند :”این فیلم ممکنه اول نباشه اما جزء ۱۰ فیلم برتر حتما هست” موافقم .
هانی
درکل بهترین نقدی که برای این فیلم دیدم :
از خانم نرگس جهانبخش (کارشناس ارشد پژوهش هنر) در سایت آکادمی هنر بود
رخساره
نقد شما کاملا به جا و درست بود متعجب بودم از این همه اشکال و نقص و کسالت در این فیلم!
مشکلات اساسى در فیلم وجود داشت که میشه در یک کتاب نوشت!
منفرد
به نظر من نقدهایی که نسبت به فیلم دراینجا مطرح شده چندان منصفانه نیست. اینکه در نقد گفته شد بهتر بود نام فیلم از برادرم خسرو به برادرم ناصر تغییر کنه دقیقا نکته اصلی فیلم هست. در اینکه داستان قرار هست درباره ی خسرو باشه ولی واقعا نکته اصلی ناصر هست که با به وجوداومدن یک آشوب در نظم زندگیش (حضور برادر بیمار) تواناییش رو در مدیریت شرایط از دست میده و اگرچه مانند برادرش بیمار شناخته شده سایکوز نیست ولی ظاهرا اختلالات شخصیتیش در شرایط محیطی نامساعد کمتر از برادرش نیست. یک آدم سلطه گر با عواطف و علایق سرکوب شده و چارچوب فکری انعطاف ناپذیرکه با استفاده ناخودآگاه از مکانیسمهای دفاعی روانی اوضاع نابسامان روانی رو به دیگران(همسر و برادر)نسبت میده تا بتونه وجهه خودش رو حفظ کنه.
داستان تکرار کسالت بار اتفاقهای مشابه نیست. داستان روند تدریجی تخریب چارچوب انعطاف ناپذیر و خشک زندگی ناصر و اثرات اون بر روی سایرین هست. مسلما با حذف این حوادث به ظاهر تکراری توجیهی برای بهم ریختگی و عود مجدد بیماری خسرو وجود نداشت.
بازیها اگرچه در بعضی جاها اغراق آمیز بود ولی بی شک تاثیر مثبتی برای پیش بردن داستان داشتند.
محسن
سلام بر دوستان دانای کل ایرانی؛آقایون و خانم های عزیز هیچوقت خودتونو به یک شخص گره نزنید و متعصبانه نظر ندید؛دوستان نقد آقای دانش تا حد زیادی درسته و هیچ ربطی به غرایض شخصی نداره؛نقد حرفه ای غالبا با تلخی همراهه؛اما چه بپذیرید و چه نپذیرید فیلمنامه ضعیف بود اما بازی بازیگران نسبتا خوب بود
رضا
من هم تا حدودی با نقد آقای دانش موافقم. در ضمن فکرمیکنم ایرادی که ایشون از بازی آقای حسینی گرفتند بیشتر به کارگردان برمیگرده نه بازیگر . بازی آقای حسینی خوب بود اما مقصود و مطلوب نبود همونجوری که گفتند بیشتر نقش یه ادم لوس و از خود راضی رو بازی میکرد تا یه بیمار روانی که این دقیقا به کار کارگردان برمیگرده که باید نقش رو در مسیر خودش هدایت کنه …
آزاد
داستان بسیار بی رمق و سکانس هایی بی هدف بود…شخصیت های سیاه و سفید…ناصر یک هیولای جهنمی و همسرش فرشته پاک و منزه روی زمین. دوره این مدل شخصیت پردازی به سر نرسیده؟ کادربندی و میزانسن که برای تلویزیون بود نه سینما. انگار برای تنوع تماشاگران سریال های ترکیهای ساخته شده. حداقل میشد از مشاوره چند روانشناس بالینی استفاده کرد تا تفاوت دوقطبی رو با شخصیت مرزی برای کارگردان توضیح بدن.
فراز
آقای دانش و دیگر دوستان یه سور زدن به مسعود فراستی !!
فراز
از نظر من مخاطب، فیلم قوی و گیرا بود، تا پایان فیلم مشتاقانه تماشا کردیم و لذت بردیم ، شهاب حسینی عالی مثه همیشه ، هنگامه قاضیانی و ناصر هاشمی هم همینطور ، سوژه هم که حرف نداشت
آنا
سلام دوستان .
من برادرم افسردگی دوقطبی داشت که در نهایت در سن ۲۲ سالگی به خودکشی منجر شد . برای من فوق العاده جذاب و در عین حال ناراحت کننده بود . خوشحال بودم چون در مورد این بیماری و این بیماران در یه حدی حالا کم یا زیاد ، خوب یا بد، داره اطلاع رسانی می شه و ناراحت بودم چون یاد احوالات برادرم افتادم. این بیماری ژنتیکی ه که محیط زندگی باعث می شه بیماری خودش رو بروز بده. خسرو ی فیلم ما در سن ۴۰ سالگی بود . یه جورایی آینده ی برادرم رو در صورت زنده موندن، در خسرو دیدم… اطرافیان خسرو رو ما هم داشتیم . البته با دوز منفی کم تر! اما بودن… افرادی به ظاهر موفق در زندگی که با رفتاراشون باعث بروز این بیماری ژنتیکی در عزیزاشون می شن .
افسون
به نظر منم نقد اقای دانش درسته فیلم شوکه کننده و تاثیز گذاری نبود..هرچند که بازی آقای حسینی عالی بود اما مشکل فیلمنامه داشت و بیشتر اینکه کاراش بهت بفعمئنه که اختلال دو قطبی داره راجع به یه ادم هایپر بود
مزدک
اون عزیزی که اسمشون«ازاد»:اولا ناصر یه جای فیلم گفت که به خاطر اجبارات پدر و بیماری برادر از خیلی از رویا هاش زد و یه هیولایه جهنمی نیست یه انسان تنها و غمگین عقده این و در ضمن مادر من که روانپزشکان این فیلمو دید و گفت بیماریه دو قطبیو درست توضیح داده با تشکر.
مزدک
با عرض پوزش برای غلط های املایی
گل گندم
متاسفانه چنین نقدهای باعث میشه در نهایت داوران و صاحب نظران تصمیم بگیرند فیلم “نفس” فیلمی که از ابتدا تا انتها هیچی نداشت بشه فیلم منتخب و به اسکار فرستاده بشه .
ز.م
من یه بیمار دو قطبی ام. هفت ساله که دارم درمان میشم.
بارها و بارها هم شیدا بودم هم افسرده، بعضی قسمت های فیلم کاملا طبیعی و درست بود مثلا اونجا که چندین کار رو در یک روز میخواست بکنه، بیخوابی ها، صبح زود بلند شدن و با انرژی بودنه انگار خود من بودم ولی یه سری جاها خسرو جوری بود که یه دیوونه یا یه آدم لوس و به دردنخور و غیرقابل کنترل بود،
واللا ما هم آدمیم! یه ذره بالا پایین داریم.
اینکه همه جا عین بچه های لوس باید میگرفتنش مسخره بود
ولی مجددا حمله سایکوزش که کتابخونه رو برگردوند، عالی بود.
اونجا که از بی میلی و افسردگیش میگفت تو بالکن، عالی بود
و به طور کلی فرودش به خلق پایین (منظور افسردگیه) خوب بود که یهو تقابلش رو نشون داد
و از همه مهم و مهم و مهم تر اینکه به اونایی که میگن فیلم آموزشی بود و گله مندن، میگم این بخشش رو به عنوان یه بای پولار شدید خیلی میپسندم که آقا اگر ما ر بفهمین(مثل میترا و شایان) ما رو همونطور که هستیم درک کنید زندگی خوبی داریم
ما هم آدمیم…
نتیجه اش نمیشه برادر ۲۲ ساله اوت خانوم در چند کامنت بالاتر که خودکشی کرده
این نمیشه که کسی بگه دوستای من دو قطبی اند، عجیب و غریبن زندگی باهاشون سخته و …
نقاط ضعف این فیلم که این شخصیت رو یه موجود بدبخت میدونست که آویزون خواهرش بود و عین بچه های لوس هیچ کارش رو نمیکرد باعث شوک و بدحال شدن دوستان دوقطبی من شد و کارشون به بیمارستان و آرامبخش کشید … ما اینطوری زجر میکشیم
ز.م
ما نمیدونستیم این فیلم رو به خانواده و همسرهامون نشون بدیم یا نه!
نشون بدیم بگیم ما رو بفهمین زندگی آروم میشه، یا نشون ندیم که قطع امید کنن که اینا یه لاابالی بدبخت میشن و رو دستمون میمونن!
این ضعف فیلم بود که شخصیت رو کامل در نیاورده بود
گرچه کارگردان برادرش بیمار بوده ولی خودش نبوده…
نکشیده، بیماری دوقطبی خیلی سخته. نگین زندگی با دوقطبی ها سخته و … شخصیت فیلم رو بدون ترحم و گدایی توجه و محبت و ترحمی که فیلم و فیلمنامه می کنه ببینید.
یه قاب کلی تر، آدمی که چقدر رویا و انگیزه داره یهو به پوچی میرسه، آدمی که فوق العاده انرژی داره اصلا آروم و قرار نداره یهو به افسردگی محض رسید حتی نره دستشویی، به خودش نرسه،حس کنه زندگی بی نهایت مسخره است
چقدر زندگی برای این آدم سخته… خواهشم اینه که اینو از فیلم ببینید. زندگی برای این آدم و انطباق با محیط خیلی سخته
فیلم پنجاه درصدش واقعی و عالی بود و پنجاه درصدش رو شاید نتونست خوب نشون بده یا من درگیر رو قانع کنه.
ولی من دوبار فیلمو دیدم و تمام مدت اشک ریختم که یه بار ما رو دیدن و با اینکه کاراکتر خسرو رو جوری درآورده بودن که خجالت میکشیدم!! ولی اینکه پزشکی و حرفه ای راجع بهم حرف زده شد، تعاملات مختلف و بازخوردش باهام نشون داده شد اشکمو در آورد
ناشناس
سلام موضوع خوبست ولی ضعف در کارگردانی نتوانسته موضوع را به خوبی با زبان تصویر بیان کند تصویر برداری راکد است ولی پیام خوبی دارد وقتی انسان از عزیزترین کسش به ستوه اید ارزش مرگ را نشان میدهد که بهتر از زنده ماندن است فیلم با متهم کردن ناصر تمام میشودولی درمان قطعی این بیماری فقط با رفتار ناصر است /