این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفتوگو با هادی محقق، کارگردان فیلم «ممیرو»
«ممیرو» یعنی کسی که قرار نیست بمیرد!
جشنواره فیلم فجر حق من است
صبا شادور
جشنواره فیلم فجر محفلی برای دیدن فیلمهایی است که مضمونهای خاصی را در برمیگیرند. اگرچه در این سالهای اخیر فیلمها به لحاظ مضمون شبیه هم شده است و اکثرا به نام فیلمهای آپارتمانی روی پرده سینما میرود و با کمترین هزینهها ساخته میشود، اما در دل همین جشنواره هم فیلمهایی پیدا میشود که در دل طبیعت میرود و گاهی بیابانی وسیع به دور از خانههای شهری و داستانی بومی، مخاطب را سرگرم میکند.
فیلم «ممیرو» به کارگردانی هادی محقق ازجمله همین فیلمها با موضوع خاص است. این فیلم در بخش هنر و تجربه سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلم این کارگردان مهر امسال جایزه اصلی بخش «جریان نو» بیستمین جشنواره بینالمللی فیلم پوسان در کرهجنوبی را دریافت کرد.
این فیلمساز که ایده فیلمهای خود را از دل طبیعت میگیرد با لحنی محکم میگوید: «جشنواره فیلم فجر حق من است. یک امکان برای من است. به نظرم باید جشنواره فجر به جایگاه اصلی خودش برسد.»
فکر میکنم نخستین سوالی که در مورد فیلم شما ذهن مخاطب را مشغول میکند، نام فیلم است. «ممیرو» یعنی چه؟
ممیرو یعنی نامیرا و کسی که قرار نیست بمیرد. از ابتدا هم همین اسم در ذهنم بود و احساس میکنم این بهترین اسم برایش بود؛ یعنی اینکه تلاش نکن تا سرنوشتت را عوض کنی، این من هستم که برایت تصمیم میگیرم. در سکانسی داریم که شخص مورد نظر میخواهد خودش را بکشد ولی فشنگ در خشاب نمیرود، به نظر میرسد که کسی میگوید اراده اینکه این فشنگ در خشاب برود در دست من است نه تو! تابع اراده من باش نه خودت.
این فیلم قبل از نمایش داخلی، در خارج از ایران به نمایش درآمد. چرا در آن طرف مرزها از این سبک فیلم استقبال میکنند؟
روزی میان عشایر قشقایی رفتم و شب، هنگام خواب به ما گفتند ۳ نفر گردشگر ژاپنی در چادر بغلی خواب هستند. صبح یک دختر ژاپنی را دیدم که بسیار فارسی را زیبا حرف میزد و گفت من عاشق فیلمهای کیارستمی هستم. به عشق فیلمهای او رفتهام و فارسی را یاد گرفتهام. من گریهام گرفت از این حیث که کیارستمی چه شخصیتی است که ما درک درستی از او نداریم. کیارستمی به اندازه یک سرباز به این مملکت خدمت نکرد که یک خیابان به نامش بشود؟ اصغر فرهادی هم همینطور. در کشور کره سینمای ایران را به نام عباس کیارستمی و ابوالفضل جلیلی و امیر نادری بیشتر میشناسند. در اروپا مثلا اصغر فرهادی را بیشتر میشناسند و خیلی سینمای ایران برایشان مهم است، همین الان ۴ فیلم از ایران در برلین است.
فیلم «ممیرو» فیلم جزییات و طبیعت است و هر سکانس حرفی دارد. این جزییات مخاطب را خسته نمیکند؟
فیلم در پلان نخست خبررسانی میکند. به مخاطب میگوید تو با یک فیلم لانتک و خاص روبهرو هستی. من به این فکر نمیکنم که مخاطب خسته میشود. به این فکر میکنم که چه چیز درست است. تو وقتی عشق را میبینی، باید سرسبزی را هم همراه آن ببینی. تو وقتی از عنصر آب و زلالی استفاده میکنی، سکانس مورد نظرت را میتوانی به هر اتفاق خوبی تعبیر کنی. یک چیزهایی در ادبیات سینما عرف است. مثل
LOW ANGLE یعنی قدرت و این قدرت را در رفتار دوربین نشان میدهیم. من گندهگویی را دوست ندارم اما طبیعت در سینما را میپسندم.
در بیشتر فیلمهایمان از معضلات جامعه استفاده میکنیم که اتفاقا همان مشکلات گاهی گریبان فیلمساز را میگیرد. چرا سینما هنوز هم با این خط قرمزها به این شکل روبهرو است؟
عدهای از دوستان روزی متوجه خیلی اتفاقات میشوند که خیلی دیر است. چرا آمار ایدز را واقعی نمیگوییم؟ چرا آمار اعتیاد در دبیرستانها را واقعی نمیگوییم؟ چون میترسیم که ارگانی زیر سوال برود. اما سینما گاهی این قابلیت را دارد که واقعیتهای جامعه امروز را نشان مردم دهد.
فیلم «ممیرو» فیلم خاصی است که داستان سرراستی را حکایت میکند. چهطور به این فیلم رسیدید؟
ایده این فیلم از روزی آمد که من میهمان داشتم و مبلهایم جای دیگری بود. میهمانم خاطرهای برایم تعریف کرد. من کلا عادت دارم که وقتی ایدهای سمتم میآید، صبر میکنم ببینم ۱۰ روز بعد هم این موضوع گریبان مرا میگیرد یا نه. مثالی که عباس کیارستمی میزند، میگوید اگر فیلمی بعد ۳۰سال سر پا بود، آن فیلم خوبی است. من هم میگویم اگر بعد ۱۰ روز ایده هنوز در ذهنم باشد، ایده خوبی است. از همان خاطره بود که ساخت این فیلم کار را شروع کردم.
یعنی سطح سلیقه مخاطبان امروزی سینما پایین است؟
سینمای ایران یکی از پایههای سینمای دنیاست و آنها منتظر فیلم از ایران هستند. من احساس غرور میکنم که کسی مثل جلیلی و کیارستمی را دارم و سرم را بالا میگیرم.