این مقاله را به اشتراک بگذارید
تمرینی برای اجرا و محمد علی سجادی
فصل تازه
نیره رحمانی
به یاد می آوریم سالها پیش یکی از دوستان همکار در نقدی درباره فیلمی از محمد علی سجادی و یا مروری بر کارنامه آثارش که به مناسبت نمایش فیلم شوریده منتشر شد، از سجادی به عنوان فیلمساز خوبی یاد کرده بود که فیلمهای بد می سازد. بعدا آن دوستمان به گوشش رسید که این جمله باعث ناراحتی سجادی شده. شنیدن دلخوری این فیلمساز باعث ناراحتی دوستمان هم شد که چنین قصدی نداشت و قلبا معتقد بود سجادی فیلمساز مستعدی ست اما افسوس که مستعد بودن در این دیار همیشه کافی نبوده و… ده سالی از آن جریان گذشته و خاطره گنگی از آن در ذهنم باقی مانده بود که حین تماشای تمرینی برای اجرا ناخودآگاه به یادش آوردم.
تماشای تمرینی برای اجرا تلنگری بود برای فکر کردن به این فیلمساز که متاسفانه در طول سالهای اخیر بسیار کم کار بوده. سینمای ایران هم در این جور مواقع دچار فراموشی می شود و هنرمندان زیادی در دل مناسبات آن به حاشیه رانده شده و حذف می شوند.
محمد علی سجادی یکی از آدمهای ذاتا اهل هنر است. این مسئله که فیلمهایش تا چه اندازه موفق شده اند یا نه بحث دیگری است. اما او نشان داده آنقدر عاشق هنر هست که اگر فیلم نسازد، آن تلاطم درونی خود را با هنر دیگر التیام می بخشد. می تواند نقاشی کند و نمایشگاه بگذارد، رمان بنویسد و منتشر کند و…
فیلم تمرینی برای اجرا تماشاگر با یاد فیلمهای تجربی می اندازد که از دل سینمای مستقل و کم هزینه بیرون می آیند. اما نکته اینجاست که محمد علی سجادی یک حرفه ای سینماست. حتی آن فیلمها که ما در حد و اندازه بازجویی یک جنایت نمی دانستیم، از بسیاری فیلمهای تولیدی همین سالها جذاب تر به نظر می رسد. نمونه اش شیفته که فیلم خوبی بود که به حقش نرسید. به هر حال صرف اینکه فیلم تازه سجادی با هزینه کم و به سبک فیلمهای تجربی ساخته شده باشد. آن را در این نو سینما حای نمی دهد. به نظر نمی رسد سجادی متعلق به این نوع سینما باشد.
کندی فیلم و از کار درنیامدن روابط آن اثری نه در حد و اندازه اعتبار سجادی را پیش روی ما گذاشته. امیدوارم سجادی دوباره امکان ساخت آن تریلر های جنایی با اتمسفر روانشناسانه را پیدا کند. اثری که هم دلخواه او باشد و هم فصل تازه ای را درکانامه او بگشاید. فصل تازه ای که با تمرینی برای اجرا محقق نمی شود. با همه ابن احوال نفس ارزشمند کار سجادی را جدا باید ستود.
****
تمرین برای اجرا (محمدعلی سجادی)
فقط دغدغهی سی ساله کافیست؟
محمدسعید محصصی
کوشش محمدعلی سجادی برای ساختن فیلمی با الهام از شاهنامه را میستایم. این تلاش در این وانفسای بیتوجهی کامل به شاهنامه به عنوان ابرمتنی که در تاریخ فرهنگ ایران بیش از هر متن دیگری به آن ارجاع شده است، فی نفسه بسیار ارزشمند است. اما با تمام احترامی که برای سعی سجادی در بازخوانی اسطورهی سیاوش در سینمای ایران دارم، باورم این است که او نتوانسته ایدهی باارزشش را به فعل درآورد. در این باب میتوان بسیار و از جوانب گوناگونی سخن گفت که بماند برای نمایش عمومی، اما مهمترین کاستیها از نگاه من دو عامل است که اگر وجود نداشت، میتوانستیم از دیگر خطاهای کارگردان تا میزان زیادی چشمپوشی کنیم. این دو عامل عبارتند از: عدم انطباق متن سیاوش بر حاشیهای معاصر و دومی بهکارگیری زبان روایت خود اسطورهی سیاوش به نظم و نه به نثر.
در این میان عامل اول بیگمان نقشی حیاتی در عدم دستیابی سجادی به هدفش بازی کرده است زیرا نهتنها برای مخاطب تمرین برای اجرا که برای عموم تماشاگران در ایران یا هر نقطه از جهان، این سؤال مطرح است که اصلاً چرا باید به شاهنامه توجه کرد؟ برای یک تماشاگر غربی یا آسیایی و آفریقایی این پذیرفته است که میباید به متنهایی مانند هملت یا اتللو همچنان توجه داشت، اما در باب ضرورت توجه به اسطورههای شاهنامه هنوز این آگاهی در نزد عموم وجود ندارد. علت این است که مخاطب حتی ایرانی در زندگی معاصر خود نه به رستم برمیخورد، نه به سیاوش، نه به کیکاوس و کیخسرو و نه به گشتاسب و اسفندیار. البته یک عاشق شاهنامه (با ذهنی معاصر) حتماً معادلهای این شخصیتهای اسطورهای را در قالب امروزی میشناسد و بهجا میآورد، اما عموم مخاطبان بالقوهی شاهنامه چنین نیستند. این وظیفهی فرهیختگان جامعه و بیش از همه هنرمندان است که امکان بازشناسی وقایع مدرن و معاصر در پرتو شاهنامه را برای عموم مخاطبان فراهم کنند. این انتظار از سجادی میرفت که با تمرین… برآورده نشده است. مشکل این است که ماجرای کمرنگ حسادت بازیگر نقش کیکاوس/ افراسیاب به بازیگر نقش سیاوش و بر هم زدن کل پروژهی نمایش، ظرفی معاصر برای داستان پرآبچشم سیاوش فراهم نمیکند. سیاوش معاصر را باید در ماجرای جنگهای عظیم معاصر (مثلاً جنگ هشت سالهی ایران و عراق یا حتی جنگهای دورتر تاریخ معاصر ایران) جستوجو کرد و یک ماجرای عشقی خیلی معمولی (در این روزها البته!) نمیتواند محمل مناسبی برای معاصر کردن داستان سیاوش و همراه کردن تماشاگر بسیار سختگیر این سالها به دست دهد. عامل دیگر در عدم توفیق سجادی این است که شاید بالغ بر صد سال از آغاز اقتباس از شاهنامه در تئاتر امروز میگذرد و او هنوز از خود ابیات شاهنامه استفاده میکند و نه برگردان آنها به نثر و با این کار خود، قلم بطلان به دههها شعر امروز ایران میکشد. چرا نباید از ظرفیتهای کلام جاری در میان مردم بهره جست و تأکید بیجایی داشت بر کلام حماسی و فاخر و به هر حال کلاسیک شاهنامه. سجادی باید توجه میداشت که با ایجاد جاذبه از طریق وقایع، زبان و افکار معاصر، میشد کاری کرد که مخاطب برای تکمیل لذت خود برود مثلاً داستان سیاوش را به نظم بخواند؛ اما در شیوهی کنونی حتی از شاهنامه دور شده است.
*****
گفتوگو با محمدعلی سجادی کارگردان فیلم «تمرینی برای اجرا»
گاهی اعتراضم را با نساختن فیلم نشان میدهم
صبا شادور
محمدعلی سجادی کارگردان فیلم «تمرینی برای اجرا» در بخش هنر و تجربه سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلم «تمرینی برای اجرا» بعد از دو نمایشگاه نقاشی که از او برگزار شد، در شهریور ماه ساخته شد که برگرفته از تابلوها و نوشتههای این کارگردان درباره شاهنامه است. اگر علاقهای به شاهنامهخوانی و داستانهای اسطورهای دارید، باید به سراغ این فیلم بروید. فیلمی که قطعا مخاطبان خاص خود را دارد. سجادی فیلمهایی همانند «اثیری» و «رنگ شب» را با تمی خاص ساخت که اتفاقا هر دو فیلم ازجمله فیلمهای مورد توجه این کارگردان بود که در فیلم «اثیری» هم شخصیت اصلی فیلم به هنر نقاشی علاقهمند است. علاوه بر این نیز فیلمهای «بازجویی از یک جنایت»، «چون باد»، «گنج»، «گزل»، «شیفته»، «تردست» و… را کارگردانی کرده است. اما فیلم جدید او حکایت دیگری دارد. میکائیل شهرستانی، مهدی میامی، محمدعلی سجادی، محمود راسخفر، محمد ساربان، حسین فلاح و آزاده موحد ازجمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند. در خلاصه داستان «تمرینی برای اجرا» آمده است که یک کارگردان تئاتر تصمیم میگیرد تا با جمع کردن گروهی داستان سیاوش را از روی شاهنامه فردوسی بخوانند و برای اجرا تمرین کنند... گفتوگو با محمدعلی سجادی را در ادامه میخوانیم.
چه طور شد که تصمیم گرفتید فیلم «تمرینی برای اجرا» را بسازید؟
علاقه من به داستانهای شاهنامه فردوسی بهویژه داستان «سیاوش» و دغدغه من در ارتباط با تئاتر باعث شد که به سراغ این سوژه بروم و اثری بسازم که در ارتباط با هردوی آنها باشد.
البته «تمرینی برای اجرا» فیلمی کاملاً داستانی است. منتهی در بخش تجربیاش رویکردی جدید و نو داشتهام و به داستان شاهنامه پرداختهام. مدتها بود که دغدغهام ساخت فیلمی این چنین و با مضمون اسطورهای بود. البته در «سیاوشان» همچنین تفکری داشتم اما این فیلم مهجور ماند و دوباره به سراغ شاهنامهخوانی و فیلمی دراینباره آمدم. علاقه دارم در بخش اساطیری شاهنامه که براساس آن نقاشی میکنم فیلمهایی بسازم. متاسفانه در سینمای ایران فیلمهایی تاریخی البته با این گونه مضمونها کمتر دیدهایم یا اصلا نداشتهایم. عدهای میگویند شرایط برای ساخت فیلمهای اسطورهای مهیا نیست؛ اما مگر برای ساخت فیلمهای دیگر شرایط مناسب است. بههرحال تصمیم گرفتم که این فیلم را براساس علاقه شخصی خودم بسازم و امیدوارم مخاطبان هم از آن به درکی از تصویر و شاهنامهخوانی برسند.
فیلمهای شما در سینما مضمونهای خاصی را دربرمیگرفت که کمتر با آن موضوعها روبهرو بودهایم و الان مشکل فیلمنامه همچنان در بدنه سینمای ما وجود دارد.
اگر بحث فیلمنامه باشد من یک کوه فیلمنامه دارم؛ مثلاً موضوع بعضی از نمایشگاههای آثارم و سناریوی «طلاقم بده به خاطر گربهها» در ادامه «اثیری» است. فکر میکنم جای آن در سینمای ما خالی است. زمانی که من سال ١٣۶٢ فیلم «بازجویی» را ساختم تا الان که در خدمتتان هستم، میتوانستم کار دیگری انجام دهم.
من به جای ساختار فیلم «شیفته» میتوانستم فیلم دیگری بسازم. ولی من این ژانر را ادامه دادم و سعی کردم نگاه اجتماعی را وارد این ژانر کنم که تا قبل از این نبوده است و متاسفانه هیچ مسئولی از این حرکت حمایت نکرده است.
علاقهمندان سینما محمدعلی سجادی را بیشتر یک آدم سینمایی میدانند؛ اما در اکثر فیلمهایی که ساختهاید، فضای کارتان به نقاشی هم نزدیک بوده و در فیلمهای شما رگههایی از رنگها هم دیده میشود. چرا دیگر فیلم نساختید؟
من که دوست دارم و تمام تلاشم را هم کردم و تجربیاتی نیز انجام دادم. باید از نظر من این اتفاق میافتاد و فیلم ساخته میشد؛ اما فکر میکنم شهروند درجه دو بودن مشکلساز شده است. من از سینمای انجمن جوانان کار فیلمسازیم را شروع کردهام. با فیلمهای کوتاه و تجربههایی که پله پله بهدست آوردم.
یعنی فکر میکنید موقعیت همچنان برای ساخت فیلمهای شما مهیا نیست؟ شاید به دلیل گرایش شما به نقاشی و دیگر هنرها یک فاصلهای بین شما و سینما افتاده است؟
البته در این فاصله سه فیلم کار کردهام. اما خیلیها این فیلمها را جدی نمیگیرند. درحالیکه این فیلمها، فارغ از خوب یا بد بودنشان کاملاً جدی هستند. من فیلم «سیاوشان» را ساختم که تجربه محض است. فیلم مستند بلندی ساختم به اسم «حمید و هما» که بر مبنای زندگی حمید سمندریان و هما روستا ساخته شده است و فیلم دیگری به نام «سیاووشخوانی در گالری خورشید، خیابان گرینویچ». این فیلمهای من، در این مدت هستند.
هر موقع هم که با درخواست پروانه ساخت فیلمهایم موافقت میشود بحث مالی برای ساخت یک فیلم کارگردان و تهیهکننده را درگیر میکند. خوشحالم که بعد از ششسال دوباره فیلم ساختهام.
درباره بازیگران این فیلم بگویید. چه طور به انتخاب بازیگران از عرصه تئاتر رسیدید؟ خود شما هم در این فیلم به ایفای نقش پرداختید…
ابتدا درباره حضور خودم بهعنوان بازیگر در این فیلم بگویم، بههرحال با بازیگران و دوستان زیادی برای نقش این فیلم صحبت کردم. اما درنهایت به این نتیجه رسیدم که خودم این نقش را بازی کنم. چون فکر میکنم دور از واقعیت هم نبود به نوعی نقشی بود که به شخصیت اصلی فیلم و من کارگردان نزدیک بود.
در بین بازیگران هم، بازیگران کمی داریم که بتوانند لحن خواندن شاهنامه را به خوبی بیان کنند. به همین دلیل کسانی را انتخاب کردم که توانایی خواندن ادبیات شاهنامهای را داشته باشند. میکائیل شهرستانی، مهدی میامی و سایر بازیگران بهترین بازیهایشان را در این فیلم انجام دادند. البته بازیگران ناشناختهای هم در این فیلم بازی کردند که تجربه خوبی از بازیهای خود به جای گذاشتند.
به نظر میرسد با ساخت فیلم «تمرینی برای اجرا» همچنان در کشف فیلمنامه یا کارهای ابداعی در سینمای ایران هستید. خودتان هم چنین حسی را دارید؟
سینما هم مثل هر پدیدهای برای تجدید حیات خودش نیاز به تجربیات تازه دارد.
من فکر میکنم سینما و تجربه غیرقابل تفکیک از هم باشند. چون سینما با ابعاد وسیعی در اختیار کارگردان قرار میگیرد و فیلمها در شکلهای خاصی به سینما رجوع میکنند. پس تجربه کردن را نباید محدود به سینمای آماتوری کنیم و آن را به حاشیه برانیم. هنر و تجربه درون دل سینما و ضرورت سینما است.
شهروند