این مقاله را به اشتراک بگذارید
نقد فیلم دلبری ساخته جلال دهقانیاشکذری
اونقدر دلبری کردی که خدا بُردت!
فاضل ترکمن / فیلم
دلبری از آن دسته آثاری است که با هدف تأثیرگذاری و برانگیختنِ احساسات تماشاگر ساخته شده، اما نتیجهی کار یک کمدیِ ناخواسته است. دلبری نه یک فیلم عاشقانه است و نه یک فیلم عارفانه. فیلمی است که سرتاسر با کلیت خودش تناقض دارد. مثل فرم فیلم و آن افههای پلک زدن جانباز که بیشتر شبیه فیلمهای علمی- تخیلی سینمای هالیوود است و هیچ ارتباطی به مضمون و فضای تقدیسشدهی ذهنیت کارگردان ندارد. قصهی زنی که در حکم پرستار همسر بهکمارفتهاش به زندگی ادامه میدهد، بدون اینکه هیچ شناسنامهای از جانباز ببینیم روایت میشود. نه میدانیم چه مدتی است که به کما رفته، نه میدانیم ترکش از چه زمانی باعث قطع نخاع او شده و… خلاصه هیچچیزی از جزئیات و حتی کلیات کاراکتر جانباز فیلم نمیدانیم، جز همین یک دیالوگ شعارزده و گُلدرشت که همسرش بعد از شهادت او در خانه میگوید: «اونقدر دلبری کردی که خدا بُردت!» تعبیر «دلبری» یک «جانباز» برای «خداوند» تا رسیدن به مقامِ «شهادت» حتی اگر تشبیه و استعاره و کنایه باشد، قشنگ نیست و وجهشبه قابلقبولی ندارد.
وقتی از روند بیماری جانباز فیلم هیچ اطلاعاتی نداریم، در بهدستآوردن منطق روایی اثر هم دچار مشکل میشویم. در فیلم با جانبازی طرف هستیم که به کما رفته و از ابتدا تا اواسط فیلم همسرش و سهفرزندش با او حرف میزنند. از او اجازه میگیرند و لابد این را نشانهی حرمتگذاری به پدر تلقی میکنند. چه از لحاظ منطقی، چه از لحاظ پزشکی و حتی از لحاظ عاطفی، معلوم نیست چرا باید پدر، روز عروسی برادرزادهاش شهید شود؟ آیا این فقط بهخاطر ساختن یک موقعیت تراژیک جعلی نیست؟ موقعیتی مثل مسافران (بهرام بیضایی) که در آن عروسی به عزا تبدیل میشود را به خاطر بیاورید؛ در دلبری اما نه با عروسیای طرف هستیم و نه با عزایی. همهچیز معلق و ابتر و اغراقشده است. قرار است با همسر جانبازی طرف باشیم که سالهاست شوهرش را تیمار میکند، اما زمان شهادت او حتی اینقدر اطلاعات ندارد که طبق اعتقادات همسرش که مؤمن و مسلمان و جانباز بوده، نگهداری یک جسد در خانه، آن هم پیکر یک شهید کراهت دارد. او جسد بیجان همسرش را در خانه نگه میدارد و از همسرش بابت اینکه نگذاشته پروسهی لاکزدن بر ناخنهایش را به اتمام برساند و بعد شهید بشود، شکایت میکند! ما با چه شخصیتی طرف هستیم؟! شخصیتی که شوکزده شده؟! شخصیتی که میتواند خودش را کنترل کند که عروسی برادرزادهاش را بهخاطر شهادت شوهرش به هم نزند، اما نمیتواند خودش را کنترل کند و به آمبولانس زنگ بزند تا جسد شوهرش را به سردخانه منتقل کنند.
فیلم تا حدی زیادی به بازیگر اصلیاش وابسته است، اما بازی هنگامه قاضیانی هم ویژگی خاصی ندارد و بازی معمولی و متوسطی است. البته بستر مناسبی هم برای جلوهگری بازیگر فراهم نشده و در این قالب دراماتیک سست و شخصیتپردازی غلط، کاری از قاضیانی برنمیآمده است. این شوی تکنفره با اسانس فراوان از مختصات بالیوودی، تأثیری در بیشتر جلوه کردن هنر هنگامه قاضیانی نداشته است. راستش فیلمی که درنیامده باشد، بهترین بازیاش هم درنمیآید.