این مقاله را به اشتراک بگذارید
مِگره و وضعیتی دشوار
«مگره در اتاق اجارهای» عنوان رمان دیگری است از ژرژ سیمنون، پلیسینویس مشهور فرانسوی، که اینروزها با ترجمه عباس آگاهی در مجموعه نقاب نشر جهان کتاب منتشر شده است. در این رمان، مگره چند روزی را میبایست تنها بگذراند؛ چراکه همسرش برای مراقبت از خواهرش پیش او رفته است و مگره تنها مانده است. مگره عادت به زندگی مجردی ندارد و از سویی هم نمیخواهد شب را به تنهایی در آپارتمانش به سر ببرد. همکار مگره او را به خانهاش دعوت میکند اما مگره از بیم اینکه به عنوان مهمان سرزده مزاحم آنها باشد دعوت دوستش را رد میکند. از قضا در دو روزی که مگره تنها مانده، کار چندانی هم در اداره نداشته و در هر دو روز ساعت هفت محل کارش را ترک کرده است. این وضعیت مگره را آشفته کرده چون او نمیداند به تنهایی باید شام را کجا بخورد و از طرفی هم نمیخواهد دیگران فکر کنند او از فرصت تنها بودن استفاده میکند: «میل داشت چه چیزی بخورد؟ چون تنها بود و چون میتوانست هرجا که دلش میخواهد برود، با دقت به فکر فرو رفته بود و رستورانهایی را که ممکن بود باب طبعش باشند، از نظر میگذراند. مانند زمانی که میخواهی واقعا شب خوبی داشته باشی. ابتدا چند قدمی به طرف میدان کنکورد برداشت و چون در این مسیر، بیهوده از خانه خودش دور میشد، ناراحتی وجدان گریبانش را گرفت. جلوی ویترین یک فروشنده فراوردههای خوراکی، چشمش به حلزونهایی طبخ شده افتاد که سس کره و جعفریشان بیرون زده و براقشان کرده بود…». مگره در طول شب به هرجا که میرود احساس معذب بودن میکند چون فکر میکند مجرد است این وضعیت برای او چندان خوشایند نیست. در نهایت او قدمزنان به سینما میرود و آخر شب، وقتی تازه به خانه میرسد تلفن خانهاش زنگ میخورد و خبری ناگوار دریافت میکند. افسری که تحت فرمان مگره بوده، به ضرب گلولهای به شدت زخمی شده و این ماجرا مگره را درگیر ماجرایی دیگر میکند. سوءقصد به همکار مگره، او را به محل وقوع واقعه میکشاند. حادثه در کوچه لومون رخ داده، محلهای که با آپارتمانها و اتاقهای اجارهایاش، منظرهای شهرستانی دارد. همکار مگره، در تعقیب سارقی جوان به این محله آمده بود که به او تیراندازی میشود. مگره ناچار میشود در خانهای در این محله بماند تا سارق و کسی که به همکارش تیراندازی کرده را شناسایی کند. او در ساختمانی پررفتوآمد اقامت میکند و آشنایی مگره با ساکنان این ساختمان شلوغ از قسمتهای خواندنی کتاب است. بعد از مدتی، مگره سارق جوان را زیر تخت صاحب این ساختمان مییابد و این تازه آغاز ماجراهای اصلی «مگره در اتاق اجارهای» است. در بخشی دیگر از این رمان میخوانیم: «اولینباری که بیدار شد، کمی قبل از ساعت یک، هنوز دو چراغ در ساختمان روبهرو روشن بود و او حالا میتوانست روی هریک از پنجرهها اسمی بگذارد و تقریبا با اطمینان کامل بگوید ساکنان آن خانهها چه میکردند. طبق دستوری که داده بود، زن پرستار کرکره را پایین نیاورده بود و پردههای توری، کشیده نشده بودند، به نحوی که او لکه سفید تختخواب و صورت بیحرکت فرانسواز بورسیکو را میدید. زن به پشت همچنان مشغول خواندن کتابش بود…».