این مقاله را به اشتراک بگذارید
سرزمین آرمانی تالستوی
«همه تاریخ روسیه را قزاقها ساختهاند. بیسبب نیست که اروپاییها ما را قزاق صدا میزنند. مردم دوست دارند قزاق باشند…». این جمله را تالستوی در ۴ آوریل ١٨٧٠ نوشته که بیشک نشاندهنده اهمیت مردمان قزاق در سرزمین روسیه است. این اهمیت به حدی است که تعدادی از نویسندگان مطرح و کلاسیک ادبیات روسیه آثاری درباره آن نوشتهاند. گوگول، شولوخف و تالستوی هریک کتابی درباره قزاقها دارند. تالستوی در دورهای که هنوز بسیار جوان بود رمانی با عنوان «قزاقها» نوشت که اگرچه جزو شاهکارهای این نویسنده کلاسیک روس بهشمار نمیرود، اما میتوان آن را در شمار رمانهای مهم او جای داد. «قزاقها» بهتازگی با ترجمه عباسعلی عزتی در نشر چشمه منتشر شده؛ ترجمهای که از زبان روسی صورت گرفته است. مترجم کتاب در بخشی از مقدمهاش درباره حضور قزاقها در ادبیات روسیه نوشته: «ادبیات قرن نوزده روسیه در دو مرحله به موضوع قزاقها توجه نشان داد. موج اول این توجه با پایان جنگ در سال ١٨١٢ که به پیروزی روسیه بر ناپلئون انجامید، شکل گرفت و دلیل اصلی آن نیز رشادتها و دلاوریهایی بود که قزاقها در جنگ از خود نشان داده بودند؛ مرحله دوم در سالهای ١٨۵٠ تا ١٨٧٠ اتفاق افتاد که قزاقهای تالستوی طلایهدار آثار این دوره بود، شکلگیری این آثار نیز ریشه در جنگهای قفقاز داشت. تاراس بولبا (١٨٣۵) اثر گوگول هم در دوره گذار از مرحله نخست به مرحله دوم نوشته شده است». مترجم در ادامه مقدمهاش، اثر گوگول را نتیجه منطقی رویکرد ادبیات روسیه به موضوع قزاقها بعد از جنگ با ناپلئون دانسته و اثر تالستوی را نیز به همان میزان آغازگر موجی جدید با رویکردی تازه دانسته که تا زمان نوشتهشدن «دنآرام» شولوخف ادامه و گسترش داشته است. اما برخلاف اثر گوگول که داستانی رمانتیک است، قزاقهای تالستوی اثری واقعگراست. تالستوی در دوره جوانیاش برای اولینبار به قفقاز سفر کرد و از نزدیک زندگی قفقازها را دید و شیفته شیوه زندگی آنها شد. تالستوی دوره سربازیاش را در قفقاز گذراند و در اواخر عمرش هم، وقتی گرفتار بحران روحی شد، باز به سرزمین آرمانیاش، قفقاز رفت و در همانجا هم زندگیاش خاتمه یافت.
مترجم در بخشی دیگر از مقدمهاش درباره ویژگیهای «قزاقها» نوشته: «بهرغم نثر شاعرانه تالستوی در توصیف زیباییهای قفقاز، در این اثر نیز مانند بیشتر آثارش، تنها به نقل چیزهایی میپردازد که واقعی هستند، و چنان نقل میکند که خواننده حضور او را احساس نمیکند و بدون واسطه در صحنه داستان حضور مییابد و اشیا و رویدادها و آدمها را همانگونه میبیند که بودهاند… در قزاقهای تالستوی از صحنههای باشکوه و رمانتیکی که صحنههای نبرد و اعمال حماسی قهرمانان را توصیف کند، خبری نیست. او وقتی درباره ماموریت یا حمله سربازان و قزاقها مینویسد، منظور خود را با دو سه جمله بیان میکند و هرگز صحنه نبرد را مستقیما توصیف نمیکند، شاید باید دلیل این مسئله را احساس خویشاوندی تالستوی با طرفهای درگیری دانست، او به یک میزان با قزاقها و چرکس و چچنی احساس خویشاوندی و همدردی میکند. تالستوی برخلاف پیشینیان رمانتیکش مانند پوشکین، گوگول، لرمانتف، بستوژوا و مارلینسکوا به جنگ صورتی آرمانی نمیدهد و تصاویر رمانتیک از زندگی قفقازیها ارایه نمیدهد».
شرق