این مقاله را به اشتراک بگذارید
کافکا، عکس و دگرگونیهای سینما
کافکا و معمای عکس
«کافکا و عکاسی»، کتابی است از «کارولین داتلینگر»، که با ترجمه کریم متقی از طرف نشر شورآفرین به چاپ رسیده است. این کتاب، پایاننامه دکترای کارولین داتلینگر است. داتلینگر، تحصیلات خود را در دانشگاه فرایبورگ آلمان آغاز کرده و دکترای خود را از دانشگاه کمبریج گرفته است و تخصص اصلی او در آلمان، تحقیق و تدریس، نگارش و همچنین ترجمه در زمینه ادبیات، فیلم و فرهنگ است و تمرکز اصلیاش بر ارتباط میان ادبیات، فرهنگ تصویری و ادراک. او از اعضای اصلی بنیاد کافکاپژوهی دانشگاه آکسفورد بوده و بهجز کتاب «کافکا و عکاسی»، از او کتابهای دیگری نیز در زمینه آثار و زندگی کافکا منتشر شده است. کتاب «کافکا و عکاسی»، چنانکه از عنوان آن نیز برمیآید، پژوهشی است میانرشتهای که در آن به رابطه ادبیات کافکا با عکاسی پرداخته شده است و به تجلی هنر عکاسی در آثار او و همچنین تلقی کافکا از عکس و توصیف او از آن. در بخشی از مقدمه نویسنده بر این کتاب درباره مواجهه کافکا با عکس و عکاسی و تلقی او از آن میخوانیم: «درحالیکه کافکا در نامهها و یادداشتهای روزانهی خود با عکسهای شخصی همچون داراییِ باارزش و تسلیبخش برخورد میکند، از ویژگیِ غیرطبیعی و وهمیِ این رسانه هم آگاه است. سوءظن و تردیدی که در واکنش به دستگاه آگراندیسمانِ ذیبرگر نشان میدهد، بهواسطهی جنبههای فنی عکاسی تقویت نیز میشود: ظرفیت بازتولید مکانیکی و دستکاری. دوربین عکاسی با ارائهی چشماندازهایی جدید از مناظرِ بهظاهر آشنا، از طریق تکنیکهایی مانند بزرگنمایی، عکاسیِ آنی و پیاپی، عرصههایی را پیشرو میگذاشت که پیشتر در قلمروهایِ تجربهی دیدمانی غیرقابل دسترس بودند. بنابراین عکسها جنبههایی را آشکار میکردند که والتر بنیامین از آن بهعنوان «ناخودآگاهِ دیدمانی» واقعیت نام میبرد. جزئیاتی که معمولا با چشم غیرمسلح قابل رویت نبوده و میتوانند ویژگیِ دلهرهآوری به دست دهند، حداقل نه به خاطر عنصر شانس، که اختیار و کنترل عکاس بر تصویر حاصل را تحلیل میبرد. در نتیجه، عکاسی درک ما از واقعیت را برآشفته میکند؛ با وجود در دسترس قرار دادنِ مناظر دور، عمیقا میتواند ما را از آنچه که به نمایش میگذارد، منحرف کند».
کتاب «کافکا و عکاسی» از هشت فصل تشکیل شده است. عنوانهای این فصلها عبارتند از: «کافکا و عکاسی: تاریخچهی پیکرهبندیهای نظری»، «از فیلم تا عکاسی: مخاطبسازی در یادداشتهای اولیه»، «مفقودالاثر: دیدگاههای جهان نو»، «دگردیسیهای عکاسانه: مسخ»، «تبادل یادگارپرستانه: نامههای کافکا به فلیسه بائر»، «محاکمه: خیرگی جرمشناختی»، «مناظر قدرت: بلومفلد، هنرمند گرسنگی و قصر» و «نتیجهگیری: کافکای عکاس؟».
آنچه در پی میآید قسمتی است از فصل «محاکمه: خیرگی جرمشناختی»، از این کتاب: «کافکا با کاربرد عکاسی به عنوان شاهد حقوقی و جرمشناختی، در هر دو سطح حرفهای و شخصی آشنا بود. هانس گروس، استاد درس حقوق کافکا، مدافع پر و پا قرص طبقهبندی عکاسانه از مجرمان بود. کافکا در موقعیت بعدی خود در شرکت بیمهی حوادث کارگران، در ارزیابی و پیشگیری از حوادث ناشی از کار، با مواد عکاسی سر و کار داشت. حدود سال ١٩١٢ بود که کافکا علاقهی ادبی و شخصی خود را به این رسانه بیشتر نشان داد. همانطور که در فصل قبل ذکر شد، یکی از دلایلی که عکسها چنین شیفتگی پایداری در کافکا ایجاد کردند این استدلال او بود که آنها مستلزم رمزگشایی و تفسیراند. او در نامههای خود، از عکسهای فلیسه بائر به عنوان «معماها» یا «چیستان»هایی نام میبرد که باید حل و فصل شوند و با این استدلال، تجزیه و تحلیل دقیقی از عکسهای فلیسه به عمل میآورد. او از طریق بررسیهای طولانی خود، برای رمزگشایی تصاویر فلیسه تلاش میکند. اما این راهبرد، از آنجا که فقط دوپهلوییِ ذاتیِ تصاویر را افزایش میدهد، اغلب نتیجهای معکوس به بار میآورد. خودِ عکس، به جای ابزاری کمکی در خدمت تشخیص، به رمز و رازی مستلزم حل و فصل تبدیل میشود. در نتیجه، کافکا در تعاملات خود با عکسهای فلیسه، اکتشافات خصوصی خود را به سنت جرمشناختی و همچنین ادبی وارد میکند؛ البته مفاهیمی همچون «رمز و راز» و «معما» از ویژگیهای اصلی مرتبط با ژانر جرمشناسی به شمار میآیند؛ داستان کارآگاهی. همانطور که خواهیم دید، کافکا با این ژانر و تاکید بر مشاهدهی بصری، تجزیه و تحلیل و استنتاج آشنا بوده و این راهبردها را در رمان خود به کار میگیرد. در حالیکه محاکمه متنی مملو از عکس پرترهها و مناظر تیتورلی است، معروفترین نمونهها تولیداتی بشرساخت هستند تا مکانیکی. عکسها در مفقودالاثر و مسخ، از نقاط برجستهی روایت بوده، خط سیر و درونمایهی اصلی را شکل میدهند؛ در مقابل، به نظر میرسد که محاکمه عمدتا با نقاشی و نیروهای دستکاری، فریب و تهدید سر و کار دارد. در عین حال دومین رمان کافکا، عمیق و ماهرانه تحت تاثیر عکاسی است؛ همانطور که نشان داده خواهد شد، عکاسی در رمان محاکمه و همچنین مفقودالاثر، به عنوان یک موتیف آشکار و همچنین از طریق ارتباطات ضمنی و بینامتنی ظاهر میشود که اپیزودهایی کلیدی را پیریزی میکند. کافکا در محاکمه، با تفسیر عکاسانه و برخوردهای حرفهای خود با این رسانه، تجارب شخصی خود را مطرح میکند».
چهرهی در حال تغییر سینهفیلیای جهان
«دگرگونیهای سینما»، با عنوان فرعی «چهرهی در حال تغییر سینهفیلیای جهان» مجموعه مقالاتی است گردآمده به دست جاناتان رزنبام و ادرین مارتین. این کتاب توسط گروهی از مترجمان، به فارسی ترجمه شده و از طرف نشر شورآفرین به چاپ رسیده است. دبیران و ویراستاران فارسی این کتاب، سعیده طاهری و بابک کریمی هستند و گروه مترجمان فارسی آن عبارتند از: علی کرباسی، ساناز فرهنگی، احسان قصری، محمدرضا شیخی، سوفیا مسافر، مهدی جمشیدی، عیسی دهقان، سعیده طاهری و بابک کریمی. مقدمه کتاب، شامل گفتوگویی است که جاناتان رزنبام در آن در پاسخ به ادرین مارتین، از پروژه «دگرگونیهای سینما» و چگونگی آغاز آن سخن میگوید. در آغاز این گفتوگو از قول رزنبام میخوانیم: «این پروژه عملا با گفتوگویِ ضبطشدهیِ ما در حومهی ملبورن در سال ١٩٩۶ شروع شد. در آن زمان درگیرِ حل و فصل مسالهای بودم که در پیِ سفرهای قبلی و تماسهای بینالمللی در ذهنم شکل گرفته بود؛ تماسهایی نظیر اولین نامه و بستهای شامل دو کتابِ اولِ تو که بیمقدمه در سال ١٩٩۵ برایم ارسال کرده بودی. دیدار با چهار سینهفیل بسیار مطلع، پرانرژی و حرفهای از نقاطِ مختلفِ جهان که همگی حوالیِ دههیِ شصت به دنیا آمده و ذائقهی سینماییِ مشابهی داشتند کنجکاوی مرا برانگیخت؛ گرچه ذائقهی شخصیِ من چیز دیگری بود. این واقعیت که هیچیک از شما به جز کنت جونز در نیویورک و الکس هروت در وین یکدیگر را نمیشناختید ذوقزدهام کرد، چرا که هر چهار نفرتان بهعلاوهی نیکل برنز در پاریس به فیلمسازان مشخصی گرایش داشتید. این افرادِ غریبه با هم، که نادانسته میانشان پیوندی برقرار شده و مرزهای زبانی و ملی را پشت سر گذاشته بودند، به چه نسلهایی تعلق داشتند؟ قصد داشتم در گفتوگویمان به واکاوی همین مساله بپردازم که به همین دلایل این روند نهایتا به زنجیرهای از نامهنگاریها انجامید…» از جمله مقالات و مصاحبههایی که در کتاب دگرگونیهای سینما به چاپ رسیده میتوان به «فضاهای باز در ایران: گفتوگویی با عباس کیارستمی»، «وارونهسازی/ تعویض/ تکرار: کمدی هوارد هاکس»، «آیندهی مطالعات دانشگاهی سینمایی»، «مهاجرتهای رسانهای به اینسو و آنسوی اقیانوس اطلس» و «پیش از هالیوود، فراتر از هالیوود و ضد هالیوود» اشاره کرد.