این مقاله را به اشتراک بگذارید
امین فقیری و داستانهایی از روستا
محمدعلی سپانلو در کتاب «بازآفرینی واقعیت»، داستانی از امین فقیری هم انتخاب کرده و تحلیلی بر آن نوشته؛ داستان «گرگ» از مجموعه داستانی به نام «دهکده پرملال» که فقیری در سالهای آغاز جوانیاش آن را منتشر کرده بود.
فقیری بعد از این مجموعه داستان، داستانها و نمایشنامههای زیادی نوشت و به کارهای دیگری مثل روزنامهنگاری هم پرداخت. حالا چنددههای از انتشار «دهکده پرملال» میگذرد و از او آثار زیادی به چاپ رسیده است. مدتی است مصاحبهای طولانی با امین فقیری با عنوان «مصاحبه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران» به چاپ رسیده و در آن مروری بر زندگی و آثار فقیری شده است. عبدالرحمن مجاهدنقی مصاحبهکننده این کتاب است و نشر نشانه آن را منتشر کرده است.
کتاب هفت بخش دارد که بهترتیب عبارتند از: «دوران کودکی، دوران دبستان، دبیرستان، دوران سربازی (سپاهی دانش)، در استخدام آموزشوپرورش، نمایشنامهها و سینما». فقیری، آنطور که خود در ابتدای این مصاحبه بلند گفته، در ٣٠ آذر ١٣٢٣ در محله سر دزدک شیراز به دنیا آمده است. مصاحبه با دوران کودکی و خانواده و محله دوران کودکی فقیری شروع میشود و بعد به دوران مدرسه و تحصیل او میپردازد و فقیری از خلال خاطرات خود، تصویری از وضعیت شیراز و خاصه وضعیت فرهنگی آن در سالهای کودکیاش هم به دست میدهد.
اولین داستانهای فقیری بعد از پایان دوره متوسطه او در روزنامه و مجلات منتشر شدند. از جمله داستانی با نام «چتر» که در روزنامه کیهان چاپ شده بود. همینطور، بعدها نیز تعداد زیادی از داستانهای او در مجلات و نشریات مختلف منتشر شدند و خود داستان «دهکده پرملال» نیز اولینبار در مجله فردوسی منتشر شد.
داستان «کوچ» در مجله بازار رشت به چاپ رسید و همچنین «آب» توسط بهآذین در پیام نوین به چاپ رسید. احمد شاملو اما نقش مهمی در چاپ داستانهای فقیری داشته و در آن سالها هفت داستان از او را در مجله خوشه منتشر کرده بود. فقیری مجموعه داستان «دهکده پرملال» را در سال ١٣۴٧ منتشر کرد که با استقبال خوبی هم مواجه شد.
او در داستانهای این کتاب، فضای روستای قلاتوییه، روستایی که او در دوره خدمت در آنجا بهسر میبرد، را روایت کرده است و ازاینرو داستانهای این مجموعه، «داستانهایی از روستا» نامیده شدند. فقیری در جایی از مصاحبه بلندش درباره فضای این داستانها میگوید: «دهکدهای که غم و ملال را به من منتقل میکرد با فقر و نداری و جهالت مردمی که در فضایی ایستا بهسر میبردند و خودشان نمیفهمیدند که در چه دنیایی روز و شب را میگذرانند.
اواخر خدمتم در همین روستا بود که داستان دهکده پرملال در مجله فردوسی به چاپ رسید». به دلیل استقبالی که از داستان «دهکده پرملال» شده بود، فقیری نمایشنامهای هم براساس این داستان مینویسد: «دهکده پرملال با استقبال خوبی مواجه شد. یکی از کارگردانان قدیمی تئاتر به نام عباس جوانمرد که همدوره کسانی چون سمندریان است برای من پیغامی فرستاد که این داستان خیلی روی من اثر گذاشته و اگر بتوانم میخواهم براساس این داستان یک فیلم بسازم. همین موضوع مرا تشویق کرد تا آن داستان را بهصورت نمایشنامه بنویسم.
در ابتدا نمایشنامهای به نام «آقای ناصری» نوشتم و در یک مسابقه که از سوی فرهنگ و هنر برگزار شد، نمایشنامه سوم شد. به گمانم در آن مسابقه سیروس رومی اول شد. بعد نمایشنامه را دوباره نوشتم که به نام «شب» چاپ شد و خیلی بهتر از نمایشنامه اول از آب درآمد. کار خوبی که کردم آن بود که در اول نمایشنامه اجرا آزاد را قید کردم و همین باعث شد تا این نمایشنامه در اکثر شهرستانها اجرا شود…»
داستانهای فقیری در آن سالها به دلیل نوع روایت او از فضای روستا، بیشتر به داستانهایی درباره روستا معروف بود و خود فقیری در جایی دیگر از کتاب درباره بازتاب وضعیت روستاها در یکی از داستانهایش گفته: «اهالی یکی از روستاها به نام علیآباد، به مهندسی که مسئول تقسیم آب بود رشوه پرداخته بودند و به روستای ما آب کافی نمیرسید. همین باعث شد تا اهالی دور هم جمع شوند و طرح دعوا بریزند! بیچارهها برای نشا برنج را داخل جوال کرده بودند و تنجه زده بود و موقع نشا رسیده بود، اما چون آب وجود نداشت نمیتوانستند کلکی کنند، نشا کنند.
ژاندارمری هم از مأمور آبیاری دفاع کرده بود. اوضاع مردم به حدی بد شده بود که حاضر شدند دعوا کنند، حتی اگر کار به جاهای باریک بکشد. البته کار به مصالحه انجامید و با سروصدایی که ایجاد شد، قدری سهم آب روستای ما را بیشتر کردند. من این جریان را در داستانی نوشتم. یکبار که در جمعی آن را خواندم، عبدالعلی دستغیب به من گفت: این داستان را بده به من. گفتم چرا؟ گفت بعدا متوجه میشوی! داستان را به بهآذین داده بود و او هم داستان را به خاطر توجهی که در آن به وضع بد روستاییان شده بود، در نشریه انجمن فرهنگی ایران و شوروی، به نام پیام نوین، چاپ کرده بود.
بیستویکسالم بود و از چاپ این داستان خیلی خوشحال شدم. داستان کوتاهی نبود، سیزده قسمت بود». فقیری همچنین درباره نقدهای مثبتی که بزرگان آن دوره درباره اولین داستانهای او و خاصه کتاب «دهکده پرملال» نوشته بودند گفته: «… م. قائد که یکی از بهترین نقدها را بر این کتاب در مجله نگین نوشت. فریدون تنکابنی در بازار رشت، عبدالعلی دستغیب در مجله فردوسی، محمدعلی جمالزاده و بهآذین و دکتر جعفر حمیدی که بوشهری است نامه نوشتند، رضا مرزبان در ویژهنامه پیغام امروز، هوتن راد که اسم مستعار هرمز ریاحی مترجم بود در کتاب سپهر که نشریهای متعلق به همین نشر سپهر بود، ستار لقایی در مجله تهرانمصور، منتقدی در مجله ماه نو فیلم و دیگران. حسن میرعابدینی هم در صدسال داستاننویسی سنگتمام گذاشت. این نقد و نظرها بههمراه استقبال روستاییها از کتاب باعث شد تا کتاب ظرف سهماه به چاپ دوم برسد. بعد هم چاپهای سوم و چهارم…»