این مقاله را به اشتراک بگذارید
یادداشتی بر فیلم «خشم و هیاهو»به کارگردانی هومن سیدی
هیچچیز از هیچکس بعید نیست
علیرضا ایرانشاهی
«خشم و هیاهو»، چهارمین فیلم هومن سیدی، کموبیش بهلحاظ ساختاری، با آثار قبلیاش شباهتهایی دارد. اما این مؤلفهها در هر فیلم پختهتر میشوند.
فیلم «خشم و هیاهو» درباره خوانندهای مشهور و پرطرفدار به نام خسرو پارسا (نوید محمدزاده) است که درگیر روابطی پنهانی با زنی به اسم حنا (طباطبایی) میشود. با بالاگرفتن این رابطه، مشکلاتی به وجود میآید که طی آن تینا (رعنا آزادیور) همسر خسرو پارسا، به قتل میرسد. هم خسرو و هم حنا، روایتهای خود را از ماجرای قتل بیان میکنند و هر دو روایت با یکدیگر فرق دارند و… .
روایتهای مختلف از یک ماجرا، توسط افراد مختلف، شیوهای است برای داستانگویی که در بسیاری از فیلمهای مطرح دیده شده و البته نقطه اوج آن فیلم «راشامون» به کارگردانی آکیرا کوروساواست. این شکل از داستانگویی فینفسه جالبتوجه است، اما باید بررسی کرد که هومن سیدی در «خشم و هیاهو» با بهکارگیری این شیوه میخواهد به چهچیزی دست پیدا کند. آیا هدف از این نوع روایت صرفا ایجاد حس کنجکاوی در مخاطب است یا بهچالشکشیدن مخاطب و قضاوتهای او؟ سیدی از این روش برای بیان داستانش استفاده کرده، اما در انتها معلوم نمیشود کدامیک از روایات درستند! به نظر میرسد، قصد او بیشتر دستیابی به هدف دوم است که خب تا حدی آن را بهخوبی دنبال میکند، بهخصوص مسئله بهچالشکشیدن قضاوت که در ادامه متن به آن اشاره میکنم. نکته دیگر این است که وقتی از این شیوه روایت استفاده میشود، بهتر است در آخر و ازکنارهمگذاشتن روایتهای مختلف به کلیتی واحد برسیم یا دستکم به نکته خاصی پی ببریم. اما در «خشم و هیاهو» با بررسی روایتها به هیچ نتیجهای نمیرسیم! و شاید بتوان این نکته را از ضعفهای فیلم دانست. البته در قسمتی از فیلم از حرفهای کارآگاه متوجه میشویم که دوستی یقینا از طرف خسرو شروع شده. اما باز هم با وجود این نمیتوان یقینا در مورد این دو روایت قضاوت کرد. ابهامات دیگری هم در داستان وجود دارد. مثل نامعلومبودن علت اعترافات حنا. آیا علت این اعتراف، صحبتهای خسرو با حنا و عشق بیش از حد حنا به خسروست؟ اگر بر فرض خسرو به او قول داده در صورت اعتراف، او را قصاص نخواهد کرد، پس چرا باز هم حنا با عوضشدن رفتار خسرو، سر حرفش ماند؟ آیا عشق حنا به خسرو تا این حد عمیق است؟ این عشق عمیق آنطور که باید نشان داده نمیشود و پرداخت مناسبی ندارد. حتی طریقه آشناشدن و ایجاد رابطه بین خسرو و حنا در هر دو روایت کمی ابتدایی به نظر میرسد و این مشکل تا آخر ادامه پیدا میکند. به نحوی که ما عشق عمیق میان این دو شخصیت را تنها در کلمات این دو میشنویم. اما عشق سوزان میان این دو در آن حدی که در فیلم مدام به آن اشاره میشود، بهخوبی نشان داده نمیشود و در نتیجه این پرداخت نامناسب شاید مخاطب را زیاد درگیر این موضوع نکند. از نظر نگارنده، داستان و شیوه روایت آن جای بیشتری برای کارکردن داشت.
دیگر اینکه شاید بسیاری از مخاطبان، به علت چهره معصوم حنا (طناز طباطبایی) و اخلاق تند خسرو (نوید محمدزاده) روایت نقلشده از طرف حنا را درست بدانند و برای او دل بسوزانند، اما ممکن است همین مخاطبان در انتهای فیلم با دیدن گریه خسرو طرف او را بگیرند (با توجه به سکانس دادگاه و بهخصوص در انتهای فیلم که خسرو، اذیتشدنش را از سوی مردم بیان میکند). حتی شاید برخی اینگونه تصور کنند که زندگی سیاه خسرو نتیجه اعمال اوست. اما درستی هیچکدام از این فرضیهها تا انتهای فیلم مشخص نمیشود و در پایان مخاطب با قضاوتهای خود تنها میماند.
هومن سیدی روشها و تکنیکهای خاص خود را در این فیلم هم به کار میبرد و این روشها نسبت به کارهای قبلی او پختهتر به نظر میرسند؛ قابهایی افقی که معمولا خسرو در میان آن قرار دارد و با حرکتهای بسیار جزئی دوربین همراه است. در قسمتهای ابتدایی فیلم، دوربین بهندرت حرکت میکند و معمولا با دوربینی ساکن طرف هستیم. در میانه فیلم شاهد حرکت بیشتر دوربین هستیم و از دوربین ساکن و میزان قاببندیهایی که در ابتدا شاهد آن بودیم کم میشود که دلیل این امر بهوقوعپیوستن اتفاقات گوناگون و بهاوجرسیدن داستان است. در آخر و همزمان با نزدیکشدن به انتهای فیلم و پایانگرفتن ماجرا، باز هم از حرکت دوربین کم میشود.
از نکتههای مثبت فیلم صحنهپردازی، فضاسازی و نورپردازی آن است. در نتیجه این فضاسازی، حس آشفتگی و تلخی به بیننده القا میشود که افزایش ارتباطگیری بیشتر مخاطب با فیلم و در نتیجه درک بهتر مخاطب نسبت به اثر را بهدنبال دارد. تقریبا در همهجای فیلم بهغیر از چند تصویر معدود، رنگ سیاه به چشم میخورد و هرچه به انتها بیشتر نزدیک میشویم بر این تیرگی افزوده میشود تا جایی که در انتهای فیلم تقریبا رنگی نمیبینیم. ضمنا نمیتوان از بازی خوب نوید محمدزاده صحبتی نکرد. همچنین در این فیلم از اغراقهای ساختاری که در فیلمهای قبلی سیدی شاهد بودیم، کم شده است.