این مقاله را به اشتراک بگذارید
رمانی با زبانِ دوران مشروطه منتشر میشود
رمان «زنی با سنجاق مرواری» نوشتهی رضیه انصاری در سال ۱۳۰۰ اتفاق میافتد که به زودی از سوی نشر چشمه منتشر میشود.
به گزارش مد و مه، رضیه انصاری در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به اثر جدید خود که به زودی از سوی نشر چشمه منتشر میشود؛ گفت: اواخر سال قبل مشخص شد که رمان «زنی با سنجاق مرواری نشان» مجوز نشر خود را از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد دریافت کرده است.
نویسندهی رمان تریو تهران در رابطه با زبانِ داستان بیان کرد: زبان داستان،تلاشی بر نثر کتابت دورهی مشروطیت است. درآمدن زبان روایتِ این کار نیاز به مطالعه و تحقیق زیادی داشت. منابع، مرز دقیقی را برای ما تعیین نمیکنند و نمیتوان خیلی مشخص گفت که مثلا تاریخ تأسیس پزشک قانونی چه روزی بوده یا فلان انتصاب دقیقاً چه وقت اتفاق افتاده است.
این نویسنده با اشاره به ماجرای رمان گفت: داستان دستمایهی معمایی دارد و در کنارِ مفتش مرد، نقش یک زن بارز است. تحقیق دربارهی البسهی زنان هم بسیار وقتگیر بود و منابع آن هم محدود. راویِ اثر سوم شخص مفرد است و با زاویهی دید یک مفتش پلیس روبه رو هستیم. در واقع دوربین روی شانهی این مفتش است و داستان به صورت خطی پیش میرود.
او در پاسخ به این سوال که تحقیق و نگارش این رمان چقدر به طول انجامید، بیان کرد: نویسنده یک روز حالش خوب است و یک روز خوبتر. نمیتوان به طور دقیق گفت که چقدر طول کشیده است. همهی ما تصاویری از تهران قدیم در ذهن داریم. اما من برای دقیقتر نشان دادن این تصاویر، منابع بسیار متعددی خواندم. داستان من در آبان ماه سال ۱۳۰۴ آغاز میشود. پس به تاریخهایی مشخص برای تأیید و یا رد اتفاقات نیاز داشتم. رونامههای اطلاعاتِ آن دوره را بسیار مطالعه کردم، همچنین آگهیها و نامهها و نشانیها در به دست آوردن تاریخهای دقیق، به من کمک کرد. بعد هم ویرایشها… بهطور کلی میتوانم بگویم که این تحقیقها چیزی نزدیک به دو سال وقتم را گرفت.
برندهی دوازدهمین دوره جایزه مهرگان ادب در ادامه، با اشاره به زبانِ رمان افزود: سعی کردم در دیالوگها زبانی داشته باشم نزدیک به زبان محاورهی ان دوره با سطوح مختلفش و نثر مکاتبهای آن دوره را در خود متن روایت بازتولید کنم. مثلا کتاب «زندگانی من» نوشتهی عبدلله مستوفی، کتاب بالینی من شده بود و هنوز هم گاهی دلم برایش تنگ میشود. همچنین کتابهای مصور قدیمی یا مثلا تهران قدیمِ جعفر شهری را که همهی ما در کتابخانه داریم. نامههای عارف قزوینی یا منابع مشابه هم به من بسیار کمک کرد.
وی افزود: زبانِ آن دوره، به سرعتی که امروز در حال تغییر است، تغییر نمیکرد. همچنین نوع لباسها. مثلا در یک دهه، نوع بیان و سروظاهر و مد لباس به یک شکل بوده و تغییر چندانی نکرده.
انصاری همچنین با اشاره به رمان دیگری که در دست نگارش دارد؛ گفت: نگارش رمانی را شروع کردهام ولی در بارهی زبان روایت آن هنوز به نتیجه نرسیدهام. قصهی یک خانواده است و هنوز برای آن اسمی انتخاب نکردهام. حتی ممکن است راویِ داستان هم تغییر کند، در حال اتود زدن هستم به همین جهت بیش از این توضیحی نمیدهم.