این مقاله را به اشتراک بگذارید
مروری بر «ریشه سیاهِ مارینی»
جنزدگان
نمایشنامه «ریشه سیاه مارینی» داستانِ هنرمند سیاهپوست آمریکایی است که امروز بهنام مادر موسیقی بلوز شناخته میشود. شخصیتهای این نمایشنامه ویلسون نیز مانند دیگر آثارش جنزدهاند و چنانکه در مقدمه کتاب نیز آمده است «آنها خاطرات و تجربیات سرکوبشده و هرگز بروزنیافتهای را در خودشان حمل میکنند. اشباح آنها بارهای روانشناختی هستند که بر دوش ما گذاشته میشوند، بارهایی که حاصل گونهای انفکاک و گسست در تجربیات زندگی ماست. ما مدام این اشباح را سرکوب میکنیم تا حقیقت آنها را انکار کنیم؛ و در اصل آن مهاجرت عظیم (از آفریقا به آمریکا) خود نخستین و بزرگترین این گسستها بود. اکنون ما به دنیای جدیدی قدم نهادهایم که کماکان پاسخهای مؤثر فضاها و فرهنگهایی را که ما بهناچار پشتسر نهادهایم بر ما تحمیل میکند، ما که در عزم راسخ خود بر نوشدن و تولد دوباره بهسرعت، خرد حاکم بر فضای سرزمین مادری خود و پیشینیان مسلط بر آن را طرد کردیم و در خانه جدید خود دست به تحقیر فضاهای ایمن زدیم». ویلسون خود این گسست فرهنگی و تأثیراتش را چنین توصیف میکند: «مهاجرت به آمریکا برای آنانی که به اروپا کوچیده بودند رؤیایی بود که به خود شهامت داده و به حقیقت پیوسته بود… اجداد بردگان آفریقایی هرگز چنین خوشامد و مشارکت اجتماعی را به خود ندیده بودند… جامعه آنها را پس میزد». رهایی در نوشتههای ویلسون مفهومِ کلیدی است، رهایی برای حرکت بهسوی خودسازی و تمامیت فرهنگی تنها با مصالحه با روحمان محقق میشود. شخصیتهای او پشت نقابهای فریبنده پنهان نمیشوند، رها هستند و در کارِ رهایی دیگران.
از مهمترین خصیصههای آثار او این است که جهان زبانی سیاهپوستان آمریکایی را بازآفرینی میکند. در همان حال که تسلسل روایی و مکالمه اعترافی بهعنوان ابزار اصلی ساختاری در آثار او بهکار گرفته میشوند. «ریشه سیاه مارینی» در دو پرده روایت میشود. داستان آن در شیکاگو اتفاق میافتد. «زمستان آشکارا رخت کشیده است، اما باد سردی که از سمت دریاچه میوزد مژده بهار ندارد. مردم در شهر گروهگروه از شر قساوت هوا به حصار خانههایشان شتافتهاند و اقتصاد شهر بیهیچ خللی بر جای خود ایستاده است.» ساعت یک بعدازظهر است. کارمندان، بعد از ساعت ناهار، به کار برمیگردند، شلوغیهای نیمروز خیابان فروکش کرده است. صحنه نمایش نیز دو قسمت دارد: یکی جایی که به آن اتاق گروه موسیقی میگویند و دیگری استودیوی ضبط. اتاق گروه موسیقی سمت چپ صحنه قرار دارد، در زیرزمینِ یک ساختمان. و درست در همان رستوران و پای میز قمار و اتاقهای کرایهای تاریک در کنار سیاهپوستان داستان شکل میگیرد. «بیش از همه چیز در کنار ارزشها، گرایشها و بهخصوص موسیقیشان.»
شرق