این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
ورود به پروسهی هولناکِ همانندی
نگاهی به «انومالیسا» ساختهی چارلی کافمن و دوک جانسون
نوشتهی پژمان الماسینیا
چارلی کافمنِ غیرقابلِ پیشبینی، بعد از اکران محدود فیلم نخستاش "نیویورک، جزء به کل" (Synecdoche, New York) [محصول ۲۰۰۸] [۱] اینبار با کارگردانی و تهیهکنندگیِ مشترک -و نویسندگیِ- یک انیمیشن، به سینما رجعتی دوباره داشته است: «انومالیسا» (Anomalisa). فیلم، ماجرای سفر یکروزهی نویسندهای موفق بهنام مایکل استون (با صداپیشگی دیوید تیولیس) را به تصویر میکشد که برای معرفی کتاباش و سخنرانی در باب خدمات به مشتریان، به سینسینتیِ اوهایو میرود.
موتور «انومالیسا» خیلی زود بهکار میافتد و تماشاگران را بدون فوت کمترین وقت، با آقای استون آشنا و همراه میکند. چارلی کافمن و دوک جانسون، تکنیک استاپ-موشن [۲] را جهت روایت داستان فیلمشان بهکار بستهاند. در «انومالیسا» تعدد فریمها [۳] و دقت در بازسازیِ جزئیاتِ اجزای صحنه، سبب شده است که هم حرکات کاراکترها تا حدّ قابلِ توجهی روان باشد و هم اینکه آنقدر همهچیز طبیعی بهنظر برسد که گاهی -بهخصوص در نماهای باز- خیال کنیم در حال تماشای یک فیلم سینماییِ نرمال –با حضور آدمهای واقعی- هستیم.
«انومالیسا» دربارهی مرد میانسالی است که دچار بحران روحی شده، همهچیز و همهکس در برابرش رنگ باخته است، شدیداً احساس تنهایی و دلمردگی میکند و دیگر چیزی او را به وجد نمیآورد. مایکل، همهی آدمهای دوروُبر خود -اعم از زن، مرد، پیر، جوان و کودک- را به یک شکل میبیند و با یک صدا -صدایی مردانه- [۴] میشنود؛ آنها تنها در قدوُقواره، رنگ و مدل موهایشان با هم متفاوتاند. فقط لیسا (با صداپیشگی جنیفر جیسن لی) -زن تلفنچیای که بهقصد شرکت در سخنرانی مایکل در هتل فرگولی اقامت کرده- برای آقای استون، مانند سایرین نیست. لیسا، سمت چپ صورتاش یک ماهگرفتگی دارد و مهمتر اینکه صاحب صدایی زنانه است.
تمامی کاراکترهای «انومالیسا» طوری طراحی شدهاند که -گویی- بر چهرهشان نقاب زدهاند؛ نقابهایی با کارکردِ همرنگِ جماعت شدن و عادی بهنظر آمدن. مایکل با لیسا مصاحبتی خوشایند را از سر میگذراند و پس از مدتها حس سرزندگی را مجدداً تجربه میکند. اما استثنایی بودن لیسا دوامی یکشبه دارد. درست زمانی که استون سر میز صبحانه فکرهایاش درمورد گذراندن بقیهی عمر خود با او را بر زبان میآورد، لیسا هم به پروسهی هولناک و عذابآورِ شبیهِ دیگران شدن ورود پیدا میکند؛ که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها…
فروپاشی روانی مایکل استون طی جلسهی معرفی کتاب به اوج خودش میرسد؛ او -انگار که به سیم آخر زده باشد- درهموُبرهم، پرتوُپلا و بهکلی فاجعهبار نطق میکند و صدای حضار را حسابی درمیآورد! «انومالیسا» انیمیشنی مخصوص بزرگسالان است؛ کوچکترها نه از آن سر درمیآورند و نه در فیلم، مراوداتی مناسبِ سنشان خواهند دید. توجه داشته باشید که این انیمیشن، درجهی R گرفته است!
بعد از استاپ-موشن درجهیکِ "مری و مکس" (Mary and Max) [ساختهی آدام الیوت/ ۲۰۰۹] [۵] بار دیگر و در همان سبکوُسیاق، با انیمیشنی مواجهایم که بهمحض تمام شدناش، تمام نمیشود؛ با شما میماند و حرف برای گفتن دارد. گرچه دوز احساساتگرایی در «انومالیسا» پایینتر از "مری و مکس" است اما از لحاظ تکنیکی، بالاتر میایستد و تصور غالب درخصوص شیوهی استاپ-موشن را بهبود میبخشد.
با این حال بزرگترین ایرادی که به «انومالیسا» وارد میدانم، تماموُکمال استفاده نکردن از پتانسیل بالقوهی ظرفی است که آقایان کافمن و جانسون محتوای مدنظرشان را دروناش ریختهاند؛ دربارهی سینمای بیحدوُمرز انیمیشن حرف میزنم. بهغیر از یکسان بودن چهرهی کاراکترها یا مقاطعی انگشتشمار از فیلم همچون وقتی که چهرهی نقابمانند مایکل در راهروی هتل -از سرش- جدا میشود؛ «انومالیسا» از قابلیتهای مذکور، بهرهی چندان قابلِ اعتنایی نبرده است طوریکه سرآخر شاید از خودمان بپرسیم فایدهی صرف اینهمه زمان [۶] و انرژی چه بود؟! یعنی واقعاً دنیایی را که در فیلم شاهدش هستیم، نمیشد با آدمهای معمولی و در ابعاد طبیعی ساخت که چارلی کافمن و دوک جانسون دردسرهای استاپ-موشن را به جان خریدهاند؟
درمورد پدیدآورندهی اثر، بیش از آنکه دوک جانسون را بهخاطر بسپاریم، مطمئناً نام چارلی کافمن یادمان میماند زیرا بهجز اینکه فکر اولیه [۷] و فیلمنامه از آقای کافمن بوده است؛ «انومالیسا» را -بهویژه- نزدیک به ساختهی پیشیناش "نیویورک، جزء به کل" خواهیم یافت. میشود گفت که «انومالیسا» نیز همانند فیلم مورد اشاره، در ناامیدی و یأس به آخر میرسد و به تعبیرهای گوناگون مجال بروز میدهد.
پانویسها:
[۱]: در این زمینه، میتوانید رجوع کنید به نقد "نیویورک، جزء به کل" بهقلم نگارنده و تحت عنوان «خوابم یا بیدارم؟!»، منتشرشده در تاریخ پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۳؛ در قالب شمارهی ۷۶ صفحهی طعم سینما.
[۲]: (Stop-motion) در این روش، هر فریم عکسی از اجسام واقعی است؛ انیماتور اجسام و یا شخصیتهای درون صحنه را فریم به فریم بهصورت ناچیزی حرکت میدهد و عکس میگیرد. هنگامی که فریمهای فیلم، متوالی نمایش داده شوند، توهم حرکت اجسام ایجاد میشود. مانندِ "عروس مرده" (Corpse Bride) [محصول ۲۰۰۵] به کارگردانی تیم برتون. معمولاً برای سهولت شکل دادن به اشیاء و کاراکترها از گلِرس یا خمیر استفاده میکنند که به این نوع از استاپ-موشن، اصطلاحاً انیمیشنِ خمیری یا "کلیمیشن" (Claymation) گفته میشود (ویکیپدیای فارسی، مدخل پویانمایی).
[۳]: ۱۱۸ هزار و ۸۹ فریم!
[۴]: با صداپیشگی تام نونان.
[۵]: در این زمینه، میتوانید رجوع کنید به نقد "مری و مکس" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «نه، وصل ممکن نیست!»، منتشرشده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۳؛ در قالب شمارهی ۷۴ صفحهی طعم سینما.
[۶]: ۳ سال.
[۷]: «انومالیسا» براساس نمایشنامهای از خود کافمن ساخته شده است (ویکیپدیای فارسی، مدخل انومالیسا).
‘