این مقاله را به اشتراک بگذارید
سیمای گرد آفرید در شاهنامه
نیلوفر نیکسیر
(دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرات)
چکیده
داستان رزم سهراب وگرد آفرید یکی از داستان هاییست که در شاهنامه به تصویر کشیده شده وحامل رزمیست که بین زنی دلاور وپهلوانی نام آوراتفاق میافتد. شعر حماسه یکی از بهترین انواع ادبیست که در طول قرنهای متمادی ضرباهنگ زندگی انسانها بوده و پیروزی وشکست قهرمانان کام همه را تلخ وشیرین ساخته است.
فردوسی از بزرگترین حماسه پردازان زبان وادب فارسیست که نه تنها ازپس به روایت کشیدن پهلوانی ها به خوبی برآمده ؛ که پاسدار قومیبزرگ با ارزش هایشان نیز است.
کلمات کلیدی : زن ، زنان پهلوان ، حماسه ، رزم، قهرمان و…
مقدمه
زن در ادبیات پیشین، یا به صورت یک قهرمان ظهور میکرده و حماسه میآفریده است ویا به عنوان معشوقی باعث غزلسرایی میشده وادبیات غنایی را به وجود میآورده است. پس، زن به دو شکل در ادبیات گذ شته ء ما دیده میشود ؛ یا فعال است یا منفعل. زن فعال را در آثار حماسی میتوان یافت وزن منفعل را در غزلیات عاشقانه…، زنانی چون رودابه، تهمینه ، گرد آفرید ، کتایون ، زنان فعالی هستند که حماسه میآفرینند وزنانی چون شیرین ، لیلی ، بلقیس وزلیخا … آثارغنایی خلق میکنند . ( ۱/ ۴۸)
اگر با نگاهی امروزی به زن دیروز نگاه کنیم به مانع های فراوانی برخواهیم خورد. چون یکی از مسایل مهمیکه زن دیروز آنرا تجربه نکرده بود، جنبش های زنانه و آزادی های فکری ومحیطی زنان درآن عصر است. زنان دیروز در حصاری سخت نفس میکشیدند وفاعلیت شان در گرو فاعل بودن مرد بود. زنان دوران پدر سالاری دریک چنین فضایی میزیستند.
اما چنانچه در بالا اشاره شد زنان دوران مادر سالاری از فاعلیتی چشمگیر برخوردار بودند هرچند زن در طول تاریخ بیشتر با صفت زایایی و مادر بودنش شناخته شده و به دیگر قدرت هایش توجه نشده است ، با آن هم زنان عصر اساطیر ، شیرزنانی بودند که میدان جنگ میآفریدند ودل به شمشیر و گرز وکمند میسپردند.
یکی ازین زنان گرد آفرید هست. زنی که در قسمتی از شاهنامهی بزرگ سر بالا میکند و به جنگ سهراب رفته ودل لشکر را میشکافد. گرد آفرید کمترین قسمت شاهنامه را به خود اختصاص داده است وبهمین دلیل کمتر به این شیرزن پرداخته شده است ازینکه چطور پا به میدان میگذارد وهراس را نمیشناسد و گیسو زیر کلاه خود کرده شمشیر را از غلاف بیرون میکشد. او از آن دسته دلبرانیست که از مردان دل میرباید ولی سرانجامش زنا شویی نیست .( 2/ 218)
عشق نیز در روایت گرد آفرید عنصریست کمرنگ که چهره اش خیلی هویدا نیست وبه پختگی نمیرسد.
هرچند پایان جنگ مهم نیست که به نفع کدام یکی ختم بشود، مهم نفس کار است که زنی پا به میدان میگذارد واین چنین صفآرایی میکند. باید از فردوسی ممنون بود که در چنان عصری به زنان اجازه میدهد که داخل شاهنامهاش قدم بزنند، بجنگند، عاشق شوند، به خاطر عشق بدنامی را تحمل کنند، در مرگ فرزند مویه سر بدهند و موهای مشکین شان را چنگ بزنند وبه مردان کمک کنند.
" البته گاهگاهی ما شاهد سخنان ناشایست از زبان شخصیتهای شاهنامه در مورد زن هستیم :
زن واژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هردو نا پاک به (۳/ ۲۰۰ )
ولی احترام به زن ومشورت با او در شاهنامه ، جایگاه خاصی دارد وبرای همین است که زنان در شاهنامه سخن به سزا میگویند، زیرا علاوه بر زیبایی ظاهری، به زیبایی درونی نیز دست یافتهاند.
(۱/۶۳ )
ولی با اینهمه نیز، در فضای بزرگ شاهنامه زنان فاعلیت دارند و نقش شان را به هرگونهی که هست ایفا کردهاند ، در شاهنامه ، زنان عادی به وفور یافت میشوند که به صورت خدمتکار، میانجی ویا حتی در شکل جادوگر ایفای نقش میکنند. (۱/ ۶۲ )
چنانچه درک کتاب شاهنامه وفمینیسم آمده است ، باید بدانیم که از گذ شتگان و شاهنامه انتظار امروزین داشتن، نادانی است. زنان شاهنامه به صورت کل به سه دسته تقسیم شده اند : زنان سپید : چنان زندگی می کنند که مردان از آنها انتظار دارند مانند ارنواز و شهرناز و سیندخت، ماه آفرید ، سهی سرو و
زنان خاکستری :نه فرشته اند نه شیطان، مانند رودابه و تهمینه و گردآفرید و سودابه و منیژه، کتایون و…
زنان سیاه : زنان شیطان صفت مانند زنان جادو(۵/ ۱۰)
گرد آفرید:
گرد آفرید پهلوان دختریست که در مقطعی از شاهنامه سر بلند میکند ، هرچند حضورش کوتاهست ولی همین حضور کوتاه فراوان چشمگیر است. در حقیقت گرد آفرید در شاهنامه مانند ابری غران و زود گذریست که زود به باران تبد یل شده وناپدید میشود. اما تاثیرش را در همین حضور کوتاه براذهان همه میگذارد.
زنی که بیک باره تصمیم آمدن به رزمگاه را میگیرد دلش را یک دله میکند و پا به میدان شیران وغرش هایشان میگذارد.
گرد آفرید دختر گژدهم هست. در داستان رستم وسهراب ،گرد آفرید با سهراب رزم کرد وبه دست او گرفتار شد ولی توانست خود را با تدبیر از دست سهراب برهاند.
زنی بود برسان گرد سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار
کجا نام او بود گرد آفرید
که چون او به جنگ اندرون کس ندید
شروع جنگ وصف آرایی :
چوآگاه شد دختر گژدهم
که سالارآن انجمن گشت گم
غمین گشت وبرزد خروشی به درد
برآورد از دل یکی باد سرد
زنی بد به کردار گردی سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار
کجا نام او بود گرد آفرید
که چون او به جنگ اندرون کس ندید
چنان ننگش آمد زکار هجیر
که شد لاله رنگش به کردار قیر
در این ابیات فردوسی نشان میدهد که وقتی مردان یک قبیله را اسیر کنند این زنانند که باید ازهمه دفاع کنند واین را ثابت میکند که این قدرت در وجود زن هست.
ولی در حین این گفتار گرد آفرید را به گردی سوار تشبیه میکند که این گرد نیز مرد پهلوان است و اینرا میرساند که فردوسی در حالیکه توصیف زنی پهلوان را میکند اما نگاه مردانهاش را دارد.
زنان برای رفتن به رزمگاه باید لباس مردانه و زره ویال وکوپالی به هم میزدند. وتمام ظرافت های زنانه وزیبایی ها باید پنهان میماند در غیرآنصورت باید نگاه جنسیتی را تحمل میکردند و این باعث شکست روحیه شان میشد.
در هرحالتی ظرافت وجود زن را نباید از دیده دور داشت که با خونش عجین شده است. ولی میشود که زنان نیز به کردار شیران یله باشند ودر میدان ها به مصاف بروند.
این مقابله و هماوردی را میتوان در همهء زمینه ها تعمیم بخشید. اندک زنان دیروز به مصاف میپرداختند آنهم زنان دوران مادر سالاری نه زنانیکه در قرون چهارم وپنجم هجری درین سرزمین در کنج قفس هایشان نشسته بودند و در شعرها تنها توصیف میشدند وهمچون بتی خونریز وجفا کار در دیوان ها چهره نموده اند.
زن امروز نیز گرد آفرید است که در صحنه ء مصاف برمیاید وتا حد توان میتازد و اظهار وجودی میکند.
زنی چون گرد آفرید باید تمام نشانه های زیبایی را پنهان میکرد . خود، همین نشانه ها باعث میشد که او آسیب ببیند و دست از مبارزه بکشد. حتی درآن دوران اساطیری ومادر سالاری.
در حقیقت تمام رزمجویان زن در شاهنامه چهره ء مردانه در هنگام جنگ بخود میگیرند.
"این رزمجویان، با اینکه زن هستند و نازک آوا، ولی هنگامی که به میدان جنگ می آیند، پا به پای مردان رجز خوانی می کنند و نعره های سهمگین می کشند یا به قول حماسه سرایان «ویله» می کنند. به طوری که صدای آنها گاه با رستم و یا شیران غرنده و رعد رخشنده مقایسه می شود. آنان، در وقت لزوم بدون هیچ گونه ترحم یا دل نازکی زنانه، سر همآورد را از بدن جداساخته و یا پیکر او را ازمیان به دوشقه می کنند. نکته ی دیگری که در رابطه با جنگاوری زنان جنگآورباید گفت، آن است که آنها اغلب پوشیده و با پنهان داشتن هویت زنانه به جنگ پهلوانان مرد می روند ولی کشف هویت زنانه یا دیدن صورت زیبایشان سبب می شود که همآورد آنان در شگفتی فروبرود." ( WWW.SARAPOEM.COM)
بپوشید درع سواران جنگ
نبود اندر آن کار جای درنگ
نهان کرد گیسو به زیر زره
بزد بر سر ترگ رومیگره
چوآمد خروشان به تنگ اندرش
بجنبید وبرداشت خود از برش
رها شد زبند زره موی اوی
درفشان چو خورشید شد روی اوی
بدانست سهراب کاو دختر است
سرو موی او از در افسر است
شگفت آمدش گفت ازایران سپاه
چنین دخترآید به آورد گاه (۳/ ۲۵۸ )
گرد آفرید جنگ را میآغازد و تا جاییکه نیرویش به یاریش میاید جنگ را ادامه میدهد :
به سهراب بر تیرباران گرفت
چپ وراست جنگ سواران گرفت
نگه کرد سهراب وآمدش ننگ
برآشفت وتیز اندر آمد به جنگ
سپر برآورد وبنهاد روی
به نزدیک آن دختر جنگجوی
وسهراب این جنگجوی را در هم میکوبد که البته همین انتظار از سهراب پهلوان میرود :
بزد برکمربند گرد آفرید
یکی تیغ تیز ازمیان برکشید
بزد تیغ ونیزه به دو نیم کرد
نشست از بر زین وبرخاست گرد
به آورد با اوپسنده نبود
بتابید از او روی وبرگشت زود
سپهبد عنان اژدها را سپرد
به خشم از جهان روشنایی ببرد
چوآمد خروشان به تنگ اندرش
بجنبید وبرداشت خود از برش ( ۳/ ۲۵۸)
سپس سهراب شروع میکند به سخن گفتن واینگونه میآغازد :
بدو گفت از من رهایی مجوی
چرا جنگ جستی تو ای ماهروی
بیامد به دامم به سان تو گور
زچنگم رهایی نیابی به زور(همان )
میبینیم که سهراب با نگاهی پایین به گرد آفرید دیده و گرد آفرید را جنگجوی جدی ولایق جنگیدن در مقابلش نمیبیند وآنهم به دلیل زن بود نش واز ابتدای کار پایان را به او گوشزد میکند که از دست من رهایی نخواهی یافت واو را به گوری تشبیه میکند که به چنگ پلنگی گرفتار آمده است.
تو که پایان کار را میدانی چرا به جنگ آمدی؟ درینجا نگاه نگاهیست جنسیتی و اینکه هیچ زنی نمیتواند به جنگ برود چون پایان کار معلوم هست ومردان صحنه اینرا به نوعی به سخره میگیرند.
وباز میبینیم که گرد آفرید نیز به اینکه ممکن است سپاه سهراب را مسخره کنند که با زنی در نبرد است ویا اینکه در میان شان همهمه ء بیفتد که زنی با سهراب هم کلام هست ، اشاره میکند وبه نوعی خود را پایین تر از سهراب میداند :
گشاد ش رخ آن گاه گرد آفرید
که آن را جز این هیچ چاره ندید
بدو روی بنمود وگفت ای دلیر
میان دلیران به کردار شیر
دولشکر نظاره براین جنگ ما
بدین گرزوشمشیر وآهنگ ما
کنون من گشاده چنین روی وموی
سپاه از تو گردد پراز گفتگوی
که با دختری او به دشت نبرد
بدین سان به روی اندر آورد گرد
نباید که چندی درنگ آورد
هم آن نام را زیر ننگ آورد
نهانی بسازیم بهتر بود
خرد داشتن کار مهتر بود( همان )
چنان معلوم میشود که گرد آفرید از ادامه ء جنگ د ست کشیده است و روی اورده به حیله هایی که زنان بدان دست مییازند وخودش را مایه ء ننگ دانسته است که از گردی چون گرد آفرید توقع نمیرود ولی تا حدی نیز باید حق را به گرد آفرید داد که چنان در هم کوبیده میشود وبه تنهایی کاری از وی برنمیاید تا همین حد هم که پیش رفته است لایق تحسین ومباهاتست.
اما چرا زنی که چنان با همت وغیرت داخل میدان جنگ میشود این حرف را سهراب میزند واز حیله گری کار میگیرد؟
نهانی بسازیم بهتر بود
خرد داشتن کار مهتر بود ( همان )
زنی که ترس از آبرو دارد ونمیخواهد نامش به خطر بیفتد چرا به سهراب اینگونه میگوید وچرا به فکر جلوه داده زیبایی های خود هست تا سهراب را مقهور بسازد :
زبهر من از هر سو آهو مخواه
میان دوصف برکشیده سپاه
کنون لشکر ودژ هر دو به فرمان توست
نباید گه آشتی جنگ جست
چو رخسار بنمود سهراب را
زخوش آب بگشود عناب را
یکی بوستان بد در اندر بهشت
به بالای او سرو دهقان نکشت
دوچشمش گوزن ودو ابرو کمان
تو گفتی هوا بشگفد از میان ( همان )
درواقع این جنگ افسونیست که از سوی گرد آفرید صورت میگیرد وسهراب را بدان گرفتار میسازد. زنی که در ابتدای روایت چنان نترس توصیف شد در نیمه های داستان توانایی مقابله را در خود نمیبیند و دست به حیله میزند.
نقش گرد آفرید بین تاریک روشن مانده است. زنیست که در لحظه ء ظاهر میشود و برای آنکه احساسی آنی به او دست داده است وارد میدان شده وتا حد توانایی هایش میجنگد و فریب نیز بکار میبرد بخاطر پیش برد هدفش :
وقتی گرد آفرید به دژ برمیگردد گژدهم چنین به او میگوید:
بدو گفت کای نیکدل شیرزن
پراز غم بد از تو دل انجمن
که هم رزم جستی وهم افسون ورنگ
نیامد زکار تو بر دوده ننگ
وگرد آفرید خوشحال ازین پیروزی به سهراب میخند د وسهراب ازین کار خشمگین شده میگوید:
بدو گفت سهراب کای خوب چهر
به تاج وبه تخت وبه ماه وبه مهر
که این باره به خاک پست آورم
تو را ای ستمگر به دست آورم
چوبیچاره گردی وپیچان شوی
زگفتار هرزه پشیمان شوی
پشیمانی آن گه نداردت سود
چو گردون گردان کلاهت ربود
کجارفت پیمان که کردی پدید
چو بشنید گفتار گرد آفرید
بخندید و وبا او به افسوس گفت
که ترکان از ایران نیابند جفت
…
تو را بهتر آید که فرمان کنی
رخ نامور سوی توران کنی
چو بشنید سهراب ننگ آمد ش
که آسان همیدژ به چنگ آمد ش
…
چنین گفت که کامروز بیگاه گشت ( همان )
گرد آفرید در حالی به جنگ میرود که میداند این کارش برای همه ننگ است. او در فضای که میزید این ننگ را قبول کرده است و این مساله در عمق وجودش جای دارد که فاعلیت زن یعنی ننگ وشرم. چنانچه در صحنه ء از جنگ خودش نیز میگوید :
که بادختری او به دشت نبرد
بدین سان به روی اندر آورد گرد
نباید که چندی درنگ آورد
هم آن نام را زیر ننگ آورد ( همان )
میبینیم که پروای نان بزرگ سهراب را دارد وخودش میگوید که جنگ کردن پهلوانی چون تو با زنی که من باشم برای تو ننگ است.
ولی با همه ء این گفته ها آن شور ونیروی درونی که در وجود گرد آفرید هست واو خودش ازآن بی خبر مانده ، باعث میشود که پای در صحنه ء کار زار بگذارد .
نگاه جنسیتی را به خود میخرد وگفتار سهراب را که ترا به چنگ میاورم. حاصل ذهن هزاران در هزار قرنهاست اینکه ؛ تو زنی هرچقدر که بجنگی آخر ترا به چنگ خواهم آورد.
مردان در همه ء ادوار این سخن را به نحوه های گوناگون به زنان گفته اند واین باعث شده زنان خود را سرکوب شده پندارند که هرچه باشند زنند وآخر به چنگ گرفتار خواهند آمد.
نتیجه :
زنانی چون گرد آفرید در حقیقت قوت قلبی اند برای نسل ما ( زنان) با تمام نقاط ضعف هایش وحیله هایش، بازهم در خور تحسین است.
گرد آفرید سواری بود که با اسبش شیهه کشان در متن شاهنامه ظاهر شد وگرد وغباری براه انداخت وتلاش کرد و خود را از نفس انداخت ولی بازهم تلاش کرد. آنچه مهم هست این اظهار وجودیست که او نشان میدهد.
فرودسی به شکل نیکویی این روایت را به تصویر کشیده است و سایه های عصرش را نیز در این روایت میتوان دید. فردوسی نمیتوانست جدای از عصرش زنده گی کند. زن عصر فردوسی زنیست در هاله پنهان وهمین هست که وقتی گرد آفرید را به تصویر میکشد حق بیشتر به سهراب میبخشد که آخر داستان جنگ با نا امیدی سهراب که مرد است ختم نشود وچنین ختم بشود:
چنین گفت که کامروز بیگاه گشت
زپیکار ما دست کوتاه گشت
برآریم شبگیر ازین باره گرد
نهیم اندر این جای شور نبرد
چو گفت این عنان را بتابید ورفت
سوی جای خود راه را برگرفت.
سرچشمه ها :
۱ – یزدانی ، زینب : زن در شعر فارسی ، چاپ دو: تهران ۱۳۷۸ ، چاپخانه رامین
۲ – غفوری ، فاطمه: شاهنامه از دیدگاه داستان شناسی ، چاپخانه گنج معرفت، نوبت چاپ : اول/۱۳۸۸
۳- فروسی بوالقاسم : شاهنامه فروسی، براساس نسخه ژول مل، تهران: الهام 1385
۴ – سراج ، شهین : چهره وشخصیت زنان جنگاور در حماسه های ملی
۵ – تلخابی ، مهری : شاهنامه وفمینسیم، تهران ترفند 1384