این مقاله را به اشتراک بگذارید
خالق خانه دوست کجاست، به دیدار دوست شتافت
عباس کیارستمی در پاریس در گذشت
نیره رحمانی
متاسفانه خبر رسید عباس کیارستمی درگذشته است. امیدوار بودیم این خبر شایعه باشد اما متاسفانه این چنین نبود.کیارستمی چند روز پیش (اوایا تیر ماه۹ تهران به قصد پاریس ترک کرده بود تا ادامه درمان خود را در این شهر دنبال کند.
پاریس تاکنون شاهد خاموش شدن نامداران ایرانی زیادی بوده است. از صادق هدایت و غلامحسین ساعدی گرفته تا فرهاد و حالا عباس کیارستمی.
وقتی بر در فضای مجازی پیچید امید وار بودیم شایعه باشد؛ اما نبود و متاسفانه مسئولان خانه سینما این خبر را تایید و کردند.
عباس کیارستمی سال خوبی را شروع نکرد، روزهای نوروزی را در بیمارستان گذراند، دوستداران سینما با نگرانی اخبار مربوط به او را دنبال می کردند. بعد از چند عمل جراحی گمانه زنی ها حکایت از بهبودی نسبی او داشت. اما در کمال ناباوری این خبر از راه رسید.
مشکل کیارستمی در ناحیه روده بود او چند باز زیر تیغ جراحی رفته بود. وزیر بهداشت و وزیر ارشاد سعی کردند مراحل درمان او را پیگیری و تلاش خود را برای درمان یکی از جهانی ترین شهروندان ایرانی را بکارگیرند سفر هفته پیش او به فرانسه نیز به تصمیم خود او انجام شد، سفری که متاسفانه به سفر آخر کیارستمی به فرانسه و پاریس بدل شد.کیارستمی در سرزمینی در گذشت که مردماش سینمای او را بسیار دوست داشتند و نقش بسزایی در محبوبیت او ایفا کردند.
باید اعتراف بکنم که سینمای کیارستمی هیچگاه به طور جدی مورد علاقه من نبود اما با این حال حتی مخالفان سینمای او نیز نمی توانستند منکر اهمیت آثارش شوند. اهمیتی که باعث شد ژان لوک گدار درباره او بگوید:
"سینما با دیوید وارک گریفیث آغاز میشود و با کیارستمی پایان مییابد."
با آثار عباس کیارستمی بود که سینمای ایران برای نخستین باربه طور جدی در سطح جشنواره های معتبر و ممناز جهانی مطرح شود. نخل طلای او برای فیلم طعم گیلاس آبرویی بود برای سینمای ایران.
و مهمتر از همه اینکه او تنها فیلمساز ایرانی بود که آثارش به عنوان منابع ارجاع به متون و کتابهای معتبر سینمایی راه یافت.
سینمای کیارستمی به خصوص در دهه نود جهان را تحت تاثیر گذاشت. اگرچه در داخل ایران این تاثیر چنان که باید سازنده نبود و ما با سیل مقلدان بی استعدادی روبه رو شدیم که سینمای عباس کیارستمی را فیلمسازی آسان و بدون نیاز به تسلط بر تکنیک و قواعد سینمایی دریافته بودند و آثار ضعیف و کم مایه ای می ساختند. غافل از اینکه کیارستمی با ساخت فیلمهای کوتاه خود و همچنین اولین فیلم بلند سینماییاش گزارش تسلط خود را بر مدیوم سینما نشان داده بود. حرکت او به سوی کمرنگ کردن کارگردانی حرفه ای در فیلمهایش، از سر آگاهی و انتخاب بود نه از سر ناتوانی و ناآگاهی همانند برخی مقلدان او که در گذر زمان رنگ باخته و به حاشیه رفتند.
چندی پیش که کیارستمی در گیر و دار بیماری بود، مسعود کیمیایی که روزگاری با ساخت تیتراژ فیلمهای قدیمی اش همچون قیصر و رضا موتوری به او میدان داده بود و از همان زمان استعداد و قریحه اش را شناخته و می ستود، درباره او گفت: کیارستمی از نسلی و تفکری نیست که آرمانخواه نباشد. نمیتواند. سر بر ادبیات کهن دارد. سر بر سرنوشت انسان دارد. در بند خانواده و خانه و سرزمینش مانده و زندگی شریف انسانی داشته است، انسان و آرمان را در زبان خودش گردانده و مونتاژ را اندازه کرده و نشان میدهد و مطرح میکند. تفکر هرآنچه را فتح کند، غبطهبرانگیز است. عباس کیارستمی با دیجیتال فکر نکرد. تفکر انسانی و اجتماعیاش را در دیجیتال جا داد و حاصل آنکه دیجیتال منفجر شد و کیارستمی هنرمند انسان باقی ماند. به قول احمدرضا احمدی «من با قطبنمای خودم حرکت کردم نه با قطبنمای فرسوده نقادان که فقط راههای هموار را نشان میدهند».
بی گمان کیمیایی حالا باید از شنیدن خبر درگذشت این دوست قدیمی دلش گرفته باشد. دوستی که در سینمای حرفه ای به کارش گرفت و به او میدان داد، اما بعد این او بود که دست کیمیایی را گرفت و به فرانسه برد و برای آنکه سینما دوستانِ فرانسوی قدر و شأن کیمیایی را بدانند، گفت که او بوده که مرا به سینما آورده. اگر چه فروتنی می کرد. بی گمان کسی به اندازه خود کیارستمی و قریحه اش در به سینما آوردن او موثر نبوده است. اما برای کیمیایی حرمت گذاشت و رفاقت کرد.
احتمالا در آنروزها برای کیمیایی بسیار جذاب بوده قدم زدن با کیارستمی که در پاریس بنژوق (سلام) شنیدن های پی در پی از پیرجوان به او، چنانکه گویی در محله دوران کودکی ش قدم می زند.
حالا در همین شهر در گذشته و هیچ بعید نیست سینما دوستان پاریسی او را برای همیشه همانجا نگه دارند و ما یادگاری دیگر در این شهر به خاک سپرده، داشته باشیم. شاید جایی در پرلاشز در میان بزرگان تاریخ و فرهنگ فرانسه.