این مقاله را به اشتراک بگذارید
«اکران فیلم فروشنده، یعنی خداحافظظی با پرده حجب و حیا»
غیرت را با فروشنده خواهیم فروخت
عریانی جشن حافظ کیلویی چند؟!
عباس شعبانی
مجله یالثارات شماره جدید خود را به شرح ماجرای فیلم فروشنده و داستان آن اختصاص داه است و در این یادداشت یک وب سایت را که «از حجتالله ایوبی پولش را میگیرد» و نویسندهای که «عضو تاثیرگذار تجمعات سیاسی خانه سینما پس از سال ۱۳۸۸» بوده است را مورد انتقاد قرار داده، سپس داستان فیلم فروشنده روایت میشود و داستان و روند اکران آن، نمونهآی از «ولنگاری فرهنگی و دیاثت فرهنگی» نامیده میشود.
پس از انتشار حدیثی از امام صادق (ع) در صفحه بینالمللی عکس های جشن حافظ در هفتهنامه یالثارات حجم گستردهای از واکنشهای سیاسی در فضای مکتوب و مجازی منتشر شد. انتخاب رخ داده و کنش رسمی یالثارات تنها یک روی دیاثت فرهنگی، هنری، سیاسی و سینمایی رایج میان برخی اهالی نااهل سینماست. در میان این همه واکنش، یادداشت منتقدنما و نویسنده سایتی که ایوبی پولش را داده و نویسنده این مطلب موهن در سال در انجمن نویسندگان و منتقدان سینما عضو تاثیرگذار تجمعات سیاسی خانه سینما پس از سال ۱۳۸۸ بوده است در مطلبی در نقد کنش مطبوعاتی یالثارات، فکت از رهبری در مطلبش درج میکند. در عجبم از این که ….
با این همه جشن حافظ موقعیت بسیار خوبی بود که در نهایت به نمایشی از ولنگاری فرهنگی اجتماعی – و پوششی در سینمای ایران بدل شد و پس از آن باید پرده دیگری را از ولنگاری محتوایی آثار سینمایی برداشت. سینمایی که قرار بود ابزاری برای توسعه اجتماعی اخلاق باشد بر همان مدار دیاثت فرهنگی همچنان میگردد و به قلههای تازهای در حوزه جشنواره سیاه خارجی دست پیدا میکند.
واقعا آمریکاییها و فرانسویها به فیلمهایی که در متن و محتوایشان نمایش جنسی و اتراکسیون نیست چگونه جوایز مهمی را تعیین میکنند و با چه ترفندی در جشنواره کن ۵ دقیقه به صورت ممتد برای فیلمی مثل فروشنده کف میزنند! آیا سینماگر ما چیزی را کشف کرده که سایر سینماگران فرنگی در یکصد سال اخیر عمر سینما کشف نکرده است ؟! پرواضح است که محتوایی در فرم فیلم ریخته شده که چنان مطلوب فرنگیهاست که نمیتوانند دستخوشی برایش در قالب جوایز لوکس فرنگی جشنوارهای، تعیین نکنند!
اما در سینماهای ایران قرار است چه فیلمی را اکران کند و نقطه عطف کارنامه حجتالله ایوبی کدام فیلم خواهد بود ؟
فیلم فروشنده درباره زوجی به نام عماد و رعناست که در خانهای متوسط زندگی میکنند. بنا به دلایلی خانه در حال فروریزی است و زوج مجبور میشوند خانهشان را ترک کنند و محل تازهای را برای سکنی برگزینند. اما صاحبخانه نمیتواند مبلغ ودیعهای که در اختیارش دارد را به عماد و رعنا بازگرداند.
این زن و شوهی شبها در نمایشی از آرتور میلر بازی میکنند و بابک دوست و همکارشان در مجموعه تئاتری آخرین طبقه از خانه خودش را به این زوج پیشنهاد میکند. مستاجر قبلی خانه بابک یک «تنفروش» بوده که از قضا بابک هم خودش ناخنکی به این زن، زده است. پس از اسکان این زوج، روزی عماد با همسرش تماس میگیرد و میگوید در راه منزل است و مایحتاج خانه را از رعنا سوال میکند. زن حین صحبت تلفنی اشاره میکند که میخواهد به حمام برود. زنگ خانه به صدا در میآید و زن بدون آنکه بداند پشت در کیست در را میزند و به حمام میرود. مرد شصت و چند ساله غریبه با تصور اینکه هنوز زن تنفروش در این خانه زندگی میکند وارد خانه میشود و به زن تجاوز میکند و از خانه خارج میشود. البته مقداری پول، قرصهای زیر زبانی و سوئیج خودروی بارکشی مرد در خانه جا می ماند. مرد به خانه میآید. زن را به بیمارستان میبرد اما زن از اتفاق هولناکی که برایش افتاده چیزی به زبان نمیآورد.
مرد با شنیدههای همسایه و حال زن پی به موضوع میبرد. سوئیچ ماشین را در خانه پیدا میکند و خودروی مرد متجاوز را در پارکینگ خودشان پارک میکند تا متجاوز را به دام بیندازد. اما زن اصلا دلش نمیخواهد که این اتفاق بیفتد و دور از چشم مرد، سوئیچ ماشین را برمیدارد و خودروی مرد متجاوز را سر کوچه پارک میکند پیرمرد متجاوز در فرصت مغتنمی خودرو را بر میدارد و با خود میبرد. عماد وقتی وارد خانه میشود و از زن سوال میند که چرا ماشین متجاوز را رها کرده است زن پاسخ درستی به او نمیدهد. عماد از طریق یکی از شاگردانش که پدرش در اداره راهنمایی رانندگی کار میکند صاحب خودرو را پیدا میکند اما صاحب خودرو متجاوز نیست. بلکه پدر همسر مرد متجاوز است. عماد به بهانه جابجایی اثاثیه با مرد قرار میگذارد و به جای داماد، مرد متجاوز در محل ملاقات سراغ عماد میآید. نشانههایی دقیقا نشان میدهد که این همان مرد متجاوز است عماد به همسرش زنگ میزند و مرد را محبوس میکند و به خانواده متجاوز اطلاع میدهد که در محل قرار حاضر شوند تا حداقل خانواده پیرمرد متجاوز را مطلع کند که او بلایی بر سرش آورده است و زن همچنان اصرار دارد که عماد خانواده متجاوز را در جریان نگذارد وگرنه زندگیاش را با وی ادامه نخواهد داد.
تحکم و ایستادگی زن در مقابل مرد شاید موتیف نمایشی پررنگی در فیلم فروشنده باشد اما در فیلمهای قبلی اصغر فرهادی نوعی ایستادگی زنانه در مقابل مردان وجود دارد. یعنی عدم تمکینی که متن و محتوای سفارش شده دین به زنان مسلمان است از اساس در کلیه آثار ملودرام فرهادی زیر سوال میرود اما در فیلم فروشنده اوج این ایستادگی زنانه در قالب عدم تمکین است.
نگارنده اعتقاد دارد که فیلم فروشنده در مواجهه و ضربه زدن به فرهنگ بومی و ملی و چهارچوب رایج در فرهنگ از مصادیق اباحهگری و ولنگاری فرهنگی است. فیلم روی نقطه حساسی دست میگذارد و تغییر را در کلونی کوچک خانواده هدف قرار میدهد تا احکام اجرایی زناشویی را زن تعیین کند.
با توجه به فرهنگ اسلامی غالب در مملکت ما، این انگاره نمایشی مصداق دیاثت فرهنگی است و مشخص نیست که چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرزند آقای جنتی، به این فیلم پروانه نمایش داده است؟ جناب کارگردان هم که برای ساخت این فیلم اصلا فیلمنامه کاملی به ارشاد ارائه نداده و با تحویل یک طرح ۵ صفحهای موفق شده پروانه نمایش فیلم را بگیرد و پس از کسب جوایز در جشنواره فیلم کن نکته جالب اینجاست که کارگردان صراحتا اعلام میکند اجازه نخواهد داد شورای پروانه ساخت و نمایش دخالتی در ممیزی فیلم داشته باشند.
موضوع به همینجا ختم نمیشود. دو تن از اعضای غیرتی شورای پروانه نمایش یعنی ضیاالدین دری و محمدحسین لطیفی که اصلاحیههای کوچکی را به این فیلم وارد میدانند ظرف کمتر از یک هفته از شورای پروانه نمایش کنار گذاشته میشوند.
نکته جالب اینجاست که فیلمی که به اسکار معرفی میشود تا چهارم مهر باید در ایران اکران شده باشد. سازمان سینمایی از نمایش فیلم حسابی میترسد و تقریبا هفته آخر شهریور را برای اکران فروشنده در نظر گرفتهاند تا به عنوان نماینده ایران به آکادمی اسکار معرفی شود تا مصداق عینی ولنگاری فرهنگی–اجتماعی به روبان مجسمه طلایی آذین شود.
فیلم فروشنده با چنین موضوع ملتهبی واقعا ارزشهای بنیادین جامعه را زیر سوال خواهد برد و دیاثت فرهنگی با این مفاهیم مصداقی جاری در متن، تاثیر مخرب و عمیقی بر جامعه خواهد گذاشت.
قطعا اگر این فیلم رنگ پرده سینما را به خود ببیند، با پرده حجب و حیا باید خداحافظی کرد.
پندار