این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
همه چیز درباره مرلین مونرو
مرلین مونرو نامی که خیلی ها آن را شنیده اند، خیلی ها او را به عنوان یک زن زیبا، بعضی به عنوان یک بازیگر، عده ای او را یک خواننده و …. می شناسند، در این بخش از سایت آکاایران قصد داریم بیوگرافی مرلین مونرو و مطالب پیرامون او را برای شما باز گو کنیم، با ما همراه باشید.
سال ۱۹۴۵، سالی که جنگ تمام شد، شوهر مرلین به خانه برگشت، ولی با مرلین تازه ای روبه رو شد و همان زمان بود که به آسانی از مرلین جدا شد…..
او یکم ژوئن سال ۱۹۲۶ با نام «نورما جین مورتنسون»، در لس آنجلس بدنیا آمد، پدرش پیش از تولد او خانواده را ترک کرده بود و مادرش در پی شکست در رابطه ای غیراخلاقی به دلیل مشکلات روحی راهی تیمارستان شد و «نورما جین» از همان زمان به پرورشگاه سپرده شد.«مونرو» در سن ۱۶ سالگی برای رهایی از زندگی در پرورشگاه، مجبور می شود تا با کارگر یک کارخانه ازدواج کند ولی تنها ۴ سال بعد با ورود به هالیوود، از همسرش جدا می شود و از همان زمان نام خود را به «مرلین مونرو» تغییر می دهد.
او در اوج شهرت و در سن ۲۹ سالگی با «آرتور میلر»، نمایشنامه نویس آمریکایی ازدواج می کند و از همان زمان به آیین یهودیت می پیوندد ولی این ازدواج نیز تنها ۶ سال به طول می انجامد.
یک سال بعد جسد «مونرو» در خانه اش در کالیفرنیا پیدا می شود، علی رغم آنکه مرگ او در آنزمان مصرف بیش از حد دارو های خواب آور اعلام شد ولی همواره این شبهه وجود داشته است، که او توسط خانواده کندی های به قتل رسیده است، گفته می شد که او با «جان.اف. کندی»، رییس جمهور آمریکا و برادرش «رابرت کندی» روابط غیراخلاقی داشته و تهدیدی برای موقعیت سیاسی آنها به شمار می رفته ولی این اتهام هیچگاه به اثبات نرسید.
عکس های جالب و متفاوت از مرلین مونرو و جنگ
"هر چیزی که فکر می کنید درباره ی این زن می دانید فراموش کنید."
این جمله ی “الیا کازان” است که اول کتاب «مرلین مونرو، افسونگر» آمده. این کتاب را “اف. ایکس. فی. نی” گردآوری کرده است و با وجود عکس های فراوان و با کیفیت از مونرو در فیلمها و پشت صحنه ها، بخش هایی از زندگی مونرو را هم دربرگرفته است. نویسنده با زیرکی در کنار صحبت کارگردان و بازیگرها درباره ی زیبایی و فریبندگی مرلین مونرو نقل قول های او را هم آورده اند که از دیدگاه و منطق مردها در مورد خودش چندان خوشحال نیست.
او در جایی گفته: ”من یک زن بازنده ام، مردها زیادی از من انتظار دارند، بخاطر تصویری که از من ساخته شده است. برای همین مرلین مونرو سمبلی از تنها چیزی ست که مردها از آن استقبال می کنند.”
شاید او هیچ وقت خودش را با این موضوع وفق نداد که چطور ناگهان زندگی متفاوتی به دور از فقر و تنهایی پیدا کرد و نتوانست درک کند چه اتفاقی درحال وقوع است که او را از یک مدل به خواننده و بعد هم ملکه هنرپیشگان تبدیل می کند.
ازدواج دوم او با یکی از معروف ترین بازیکنان بیس بال آمریکا ”جو دیماجیو” او را چندین مرحله جلوتر برد. هر چند که پیش از این با پسر همسایه اش جیمز داگرتی ازدواج کرده بود و اتفاقا جیمز به عنوان یک آدم معمولی در زندگی مرلین، تنها کسی بود که باعث شد راه سینما برای او باز شود؛ ازدواج اول او با جیمز طولی نکشید چون شوهرش به دلیل ادامه ی جنگ مجبور شد در کشتی کار کند و مرلین مونرو هم که آن زمان نام واقعی خودش نورما جین بیکر را داشت، در غیاب شوهرش در یک کارخانه مشغول به کار شد.
همان زمان بود که روزنامه های آمریکا برای تشویق زن هایی که در نبود مردان خود جای خالی آنها را در کارخانه ها گرفته بودند، شروع به عکاسی و تهیه گزارش کردند. عکاسی که به کارخانه ی محل کار مرلین در لس آنجلس رفته بود، متوجه ی زیبایی خیره کننده ی او شد و عکس اش را به یک مجله ی پرتیراژ داد و منتشر شد. انتشار این عکس سرنوشت مرلین را تغییر داد و مدیران بنگاه های تبلیغاتی سراغ او رفتند تا در عکس های تبلیغ کالا مدل آنها شود.
دستمزدها آنقدر بالا بود که مرلین پذیرفت عکسش روی جلد مجلاتی مثل پلی بوی هم در حالتی نیمه برهنه چاپ شود. او بعدها گفت: ”گرسنه بودم و انتخاب دیگری نداشتم.”
چیزی نگذشت که مورد توجه فیلمسازهای سینمایی هم قرار گرفت و با آگهی های تبلیغاتی تلویزیونی جلوی دوربین رفت.
سال ۱۹۴۵، سالی که جنگ تمام شد، شوهر مرلین به خانه برگشت، ولی با مرلین تازه ای روبه رو شد و همان زمان بود که به آسانی از مرلین جدا شد.
او خیلی زود با فنون نمایش و بازیگری آشنا شد و در سال ۱۹۴۶ با کمپانی تولید فیلم سینمایی «قرن بیست ویک» قرارداد امضا کرد و طولی نکشید که با بازیکن محبوب بیسبال آمریکا ازدواج کرد. کمی بعد متوجه شد باید استودیو فیلمسازی خودش را دایر کند. بنابراین به نیویورک رفت و به شکل مستقل شروع به تهیه فیلم کرد.
از شوهر دومش هم که جدا شد بیشتر به تولید فیلم و بازیگری در سینما توجه کرد و فهمید باید به ضعف خودش در نوشتن فیلمنامه فائق شود. طولی نکشید که پیشنهاد ازدواج «آرتور میلر» نمایشنامه نویس معروف را پذیرفت و بخش مربوط به فیلمنامه نویسی کمپانی اش را به همسر سپرد. آرتور میلر بعد از پنج سال پذیرفت که از او جدا شود اما همچنان در مصاحبه های مختلف به این سوال خبرنگاران همیشه جواب مثبت داد: «وقتی از او جدا می شدید هنوز عاشق مرلین بودید؟». مرلین که به تنهایی زندگی خودش را ادامه می داد و جوایز هنری را پشت سرهم درو می کرد، تجربه بازیگری در فیلم های مختلف را با وجود انواع جنجالهای حاشیه ای، پشت سر می گذاشت؛ ”همه چیز درباره ایو (جوزف ال منکیه ویچ)، جنگل آسفالت (جان هیوستون)، چگونه می توان با یک میلیونر ازدواج کرد (ژان نگولسکو)، آقایان موطلائی ها را ترجیح می دهند (هاوارد هاوکس)، رودخانه بدون بازگشت (اتو پره مینجر)، خارش هفت ساله (بیلی وایلدر)، بعضی ها داغشو دوست دارند (بیلی وایلدر)، بیا عشق بورزیم (جورج کیوکر)، ناجورها (جان هیوستون) و…” بعضی از معروف ترین فیلم هایی است که او بازی کرده است.
هرچند گفته می شد تعدادی از کارگردان ها از شیوه بازی او راضی نیستند و معتقدند فقط زیبایی است که او را در دنیای سینما نگه داشته، اما لی استراسبرگ بازیگر و کارگردان صحنه در مورد مرلین می گوید: ”او مثل یک افسانه بود. در تمام روزهای بازیگری اش موفق شد اسطوره ای از زنی را بسازد که از فقر آمده و با پسزمینه ای از فقر و بی کسی موفق شد به عنوان سمبل زنانگی، جاودانه بماند.”
مونرو در جایی گفته: ”یک بازیگر، ماشین نیست اما خیلی ها این را به تو می قبولانند که باید ماشین باشی؛ یک ماشین پول ساز. با همه اینها من فقط می خواستم فوق العاده باشم نه پولساز.”
حضور مریلین مونرو در جشن تولد جان اف کندى رییس جمهور آمریکا در ماه مه سال ۱۹۶۲ و خواندن تولدت مبارک آقای رئیس جمهور، به شایعاتی در مورد روابط این دو دامن زد.
گفته می شد که مونرو جوان همیشه افسردگی شدید داشته و با اینکه زندگی او روی پرده یک زندگی رؤیایی بود، که سینما آن را ساخته بود، اما در دنیای واقعی مشکلات و تفاوت هایی داشت که مردم از مرلین مونرو محبوبشان انتظار نداشتند.
مرلین مونرو در جایی گفته است: «هالیوود جایی ست که هزاران دلار به دختری می دهند تا طبق انتظارها نمایش داده شود. هزاران دلار برای یک بوسه و پنجاه سنت برای روح آن دختر. من هزاران دلار گرفته ام اما هنوز از پنجاه سنت خبری نیست»
هنوز هم در آماری که در مورد زیباترین و جذابترین زنان سینمای دنیا گرفته می شود، مرلین مونرو نقش تعیین کننده ای دارد.
نام او در فهرست صد ستاره جذاب سینما مجله امپایر در سال ۱۹۹۵ به عنوان یکی از محبوب ترین ها ذکر شده و مجله پلی بوی از او به عنوان نخستین ستاره جذاب در قرن بیستم یاد می کند.
***
مریلین مونرو نه تنها یکی از نمادهای زیبایی در قرن بیستم بود، که حضور درخشانش در بسیاری از فیلمها را میتوان به عنوان ظرافتهای اجرایی در بازیگری در نظر گرفت. ستارهای که میتوانست با درهمآمیزی مایههای رمانتیک با طنز، لحظههای کمنظیری بیافریند و احساسات متناقضی را همسو با موقعیتهای نقشهایش بروز دهد. نوعی شور و شیطنت همراه با حزن و معصومیت در وجود مونرو بود که نقشهایش را بین چندین نسل از عشاق سینما اینقدر دوستداشتنی و همدلیبرانگیز کرده است.
– مادرش که از بیماری شیزوفرنی رنج میبرد، او را در سن ۸ سالگی به یتیمخانه سپرد. پس از آن ۱۱ خانوادۀ مختلف سرپرستی مریلین را به عهده گرفتند.
– طی جنگ جهانی دوم وقتی مشغول کار در یک کارخانۀ اسلحهسازی در کالیفرنیا بود، توجه یک عکاس ارتش را به خود جلب کرد. پس از کشف او توسط این عکاس، شغلش را ترک کرد و در ۱۹۴۴ با یک آژانس مد در هالیوود قرارداد بست و به عنوان مدل عکاسی مشغول به کار شد.
– در اولین کارش به عنوان مانکن، فقط ۵ دلار دریافت کرد.
– پیش از آنکه پا به هالیوود بگذارد، با دوروتی دندریج و اوا گاردنر دوستی نزدیکی داشت. آن زمان هر سه در آرزوی ستارۀ هالیوود شدن تلاش میکردند.
– نام هنری مریلین مونرو را در سال ۱۹۴۶ برای خود برگزید. اما به طور قانونی در ۱۹۵۶ تغییر نام داد.
– در اتوبیوگرافی خود به نام «داستان من» بازگو کرده که از نسل جیمز مونرو (پنجمین رئیسجمهور ایالات متحدۀ آمریکا) است. مونرو نام اصلی مادرش بود. اما هیچ مدرکی دال بر اینکه یکی از نوادگان رئیسجمهور آمریکا بوده است وجود ندارد.
– در ۱۹۴۶ بلافاصله بعد از اینکه اولین قرارداد سینمایی خود را با کمپانی فاکس قرن بیستم امضا کرد رنگ موهایش را تغییر داد. او ۹ نوع رنگ موی بلوند را امتحان کرد تا به بلوند نقرهای رسید.
– اولین درسهای بازیگری را نزد مایکل چخوف فرا گرفت. و سپس در سال ۱۹۵۵ برای یک مدت هالیوود را ترک کرد تا در آموزشگاه هنرپیشگی آکتورزاستودیوی نیویورک و تحت نظر لی استراسبرگ آموزش جدی بازیگری را دنبال کند.
– از ترس لکههای پوستی و عرق، روزی ۱۵ بار صورتش را میشست!
-اغلب از مرطوبکنندۀ نیوهآ استفاده میکرد.
– خودش فکر میکرد که نیمرخ راست صورتش قشنگتر است.
– برای بازی در فیلم نیاگارا (هنری هاتاوی، ۱۹۵۳) با وجود بستن قرارداد با استودیوی فاکس، حتی از گریمورش هم دستمزد کمتری دریافت کرد. این تنها فیلم مریلین بود که با مرگ شخصیت او پایان مییافت. ابتدا قرار بود آن بنکرافت این نقش را ایفا کند که به دلایلی انصراف داد.
– حضور او در بعضی فیلمها کارگردانها را بابت برداشتهای اضافی متعدد به دردسر میانداخت. مثلا بیلی وایلدر در خارش هفتساله (۱۹۵۵) صحنههای زیادی را فقط به خاطر اجرای او تکرار کرد.
– معمولا کتاب «بیوگرافی آبراهام لینکلن» را همراهش داشت.
– یکی از گزینههای پیشنهادی برای ازدواج با پرنس رنیۀ سوم بود. اما شاهزادۀ موناکو در جریان جشنوارۀ فیلم کن ۱۹۵۵، با گریس کلی در موناکو دیدار کرد و او را به عنوان همسرش برگزید.
– اولین بار که میخواست با دستخطش امضا کند و بنویسد مریلین مونرو، از اطرافیانش طریقۀ هجی کردن نامش را پرسید. چون دقیقا نمیدانست که حرف i را باید کجای کلمۀ Marilyn بنویسد!
– ازدواجش با آرتور میلر را دو بار جشن گرفت: اولین بار در یک مراسم مدنی، و دو روز بعد در یک مراسم یهودی. (مریلین به تازگی به آیین یهودیت درآمده بود.)
– بعد از ازدواج با آرتور میلر دو بار در ژوئیۀ ۱۹۵۷ و نوامبر ۱۹۵۸ باردار شد و در هر دو مورد مجبور به سقط جنین شد.
– در ابتدا قرار بود که او نقش هالی گولایتلی را در فیلم صبحانه در تیفانی (بلیک ادواردز، ۱۹۶۱) بازی کند. اما به جای او آدری هپبرن در این فیلم حضور یافت.
– یکی از دوستان صمیمی و نزدیک الا فیتزجرالدِ خواننده بود. مریلین به پیشرفت فیتزجرالد در حرفۀ موسیقی خیلی کمک کرد و آوازخواندن در بسیاری از کابارههای مجلل را برای او ترتیب داد.
– مونرو لکنت زبان داشت. واقعیتی کمترشناختهشده که به آسانی به لطف تکنیسینهای صدای استودیو پوشانده میشد.
– برای ایفای نقش در فیلم رودخانۀ بیبازگشت (اتو پرهمینجر، ۱۹۵۴) نواختن گیتار، و برای بعضیها داغشو دوست دارند (بیلی وایلدر، ۱۹۵۹) نواختن یوکللی (سازی زهی از خانوادۀ گیتار) را فرا گرفت.
– اشتیاق زیادی برای خریدن کتاب داشت و در زمان مرگش بیش از ۴۰۰ جلد کتاب در کتابخانهاش موجود بود. آرتور میلر در اینباره میگوید: «به استثنای رمان «عزیز» کولت و چند داستان کوتاه، هیچوقت او را در حال کتاب خواندن ندیدم. او گمان میکرد که میتواند ایدۀ یک کتاب را با خواندن فقط چند صفحه بگیرد. و اغلب میتوانست.»
– شعر میخواند و شعر میگفت. شاعران محبوباش والت ویتمن و جان کیتس بودند.
– تمام عمر لیبرال دموکرات بود.
– روز شنبه ۱۹ ماه مه ۱۹۶۲ به افتخار ۴۵-مین سالروز تولد جان اف. کندی، در سالن Madison Square Garden در انظار عمومی حاضر شد و ترانۀ «تولدت مبارک آقای رئیسجمهور» را اجرا کرد. (تولد واقعی کندی ۲۹ مه بود.) پیراهنی که برای حضور در مراسم جشن تولد کندی بر تن مریلین بود، ۱,۲۶۷,۵۰۰ دلار ارزش داشت. یک رکورد جهانی برای گرانقیمتترین لباسی که تا به حال فروخته شده و در کتاب رکوردهای جهانی گینس نیز ثبت شده است.
– روز ۵ اوت ۱۹۶۲ جسد او در منزلش در برنتوود کالیفرنیا در حالی کشف شد که در بسترش دراز کشیده بود، سرش به سمت پایین بود و تلفنی در یکی از دستانش قرار داشت.
– التون جان و برنی توپین در ابتدا ترانۀ «شمعی در باد» را در سال ۱۹۷۳، به یاد مریلین و در ادای احترام به او نوشتند و اجرا کردند. اما بعدها به مناسبت درگذشت پرنسس دایانا و با تغییر شعر، این ترانه را بازخوانی کردند.
– گروه پانکراکِ The Misfits که نامش را از ناجورها (جان هیوستون، ۱۹۶۱) آخرین فیلم زندگی مریلین برگزید، در سال ۱۹۸۱ ترانهای به نام «چه کسی مریلین را کشت؟» منتشر کرد. گلن دنزیگ خوانندۀ اصلی گروه اعتقاد داشت که این ستاره به قتل رسیده است.
– در ترانۀ مشهور مدونا «Vogue» در کنار بسیاری از ستارههای سینما از مریلین هم نام برده شد.
– شوهر سابقش جو دیماجو به مدت ۲۰ سال پس از مرگ مریلین، هفتهای سه بار یک دسته گل سرخ بر آرامگاه او میگذاشت.
– در فهرست "50 اسطورۀ پرده سینما" که توسط انستیتوی فیلم آمریکا انتخاب شد در رتبۀ ششم قرار گرفت. در اکتبر ۱۹۹۷ نیز رتبۀ هشتم فهرست "100 ستارۀ برتر سینما در تمام دوران" از دید مجلۀ امپایر (انگلستان) را به خود اختصاص داد.
‘