این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
سه شنبه ها با سینما / در مد و مه
فیلمهایی برای ندیدن!
سری دوم
نوشتهی پژمان الماسینیا
اشاره: تا به حال به فیلمهای معروف و اسموُرسمداری برخوردهاید که تاریخمصرفشان گذشته باشد؟ به آثاری که بهبه و چهچه گفتنهای منتقدان وطنی و فرنگی سالهاست نثارشان میشود اما درواقع علاوه بر اینکه دیگر کمترین جذابیتی ندارند گهگاه مبتذل و مشمئزکننده هم هستند، چطور؟… آدمیزاد در مواجهه با چنین فیلمهایی، دو راه بیشتر ندارد؛ یا بایستی از ترسِ به باد رفتن آبرو سکوت پیشه کند و همرنگ جماعت، به کورهی تعریفوُتمجیدها بدمد یا بیخیالِ انگ خوردن و حفظ پرستیژ خود، پنبهی آن فیلمهای کذایی را بزند! سه فیلمی که برای این شماره انتخاب کردهام، همگی زندگینامهای هستند و بهترتیب تاریخ اکرانشان مرتب شدهاند.
۱- «ری»؛ محصول ۲۰۰۴ آمریکا
«ری» (Ray) ساختهی تیلور هکفورد است که اغلب او را بهواسطهی کارگردانیِ "وکیلمدافع شیطان" (The Devil's Advocate) [محصول ۱۹۹۷] با بازی آل پاچینو میشناسیم. فیلم «ری» همانطور که از ناماش پیداست، به مقاطعی از زندگی حرفهای و خصوصی ری چارلز رابینسون، نوازنده و خوانندهی سرشناس و نابینای آمریکایی میپردازد. فیلم از کنار اکثر وقایع بهسرعت و بدون هیچ تأکیدی میگذرد؛ طوریکه فکر میکنیم حجم ماجراها آنقدر زیاد بوده و فرصت فیلمساز آنقدر کم، که نخواسته است وارد جزئیات دوران حیات نهچندان پرافتخار آقای خواننده شود. بهنظر میرسد که مخاطبان «ری» را بیشتر گروه هواداران خاص ری چارلز، دوستداران سبکوُسیاق نوازندگی و خوانندگی او و نهایتاً کسانی تشکیل بدهند که با ترانههایی که در فیلم اجرا میشوند، خاطراتی داشتهاند. وگرنه ری چارلزی که در فیلم نشان داده میشود، نه آدمی درستوُحسابی است و نه شخصیت جذاب و درگیرکنندهای دارد و نه حتی کار خارقالعاده و قابلِ عرضی در طول زندگیاش انجام میدهد! او به بهانهی فرار از خاطرات ناخوشایند کودکی -از جمله: حادثهی مرگ برادر کوچکترش- به اعتیاد روی میآورد و چنان آلودهی مواد مخدر میشود که موسیقی را بدون آن نمیتواند تصور کند. ری سرانجام پس از سالها مصرف، برای ترک اعتیادش در کلینیکی بستری میشود. فصل دستوُپنجه نرم کردن ری چارلز با عواقب کنار گذاشتن مواد، دیدار خیالی با مادر و رهایی موزیسین از کابوس همیشگی غرق شدن برادرش… بهجای اینکه تبدیل به نقطهی عطف فیلم شوند؛ مسخره و خندهدار از کار درآمدهاند و کوچکترین تأثیری روی بیننده نمیگذارند. حاشیهی مضحک فیلم، تعلق گرفتن اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد به جیمی فاکس برای ایفای نقش ری چارلز است! آنهم در سالی که کلینت ایستوود، لئوناردو دیکاپریو و جانی دپ نیز بهترتیب برای "دختر میلیون دلاری" (Million Dollar Baby)، "هوانورد" (The Aviator) و "در جستوُجوی ناکجاآباد" (Finding Neverland) کاندیدا بودند [۱]؛ یکی دیگر از حماقتهای بیشمار اعضای آکادمی!… «ری»، مدام در حال نوسان است: گاهی خوب و قابلِ تحمل میشود ولی در اغلب مواقع، با فیلمی متوسط و عاری از هرگونه جذابیت طرفایم. «ری»، ساختهی یکدستی نیست و ۲ ساعت و نیم از عمر بینندهاش را تلف میکند.
گونه: زندگینامهای، درام
بودجه: ۴۰ میلیون دلار
فروش: نزدیک به ۱۲۵ میلیون دلار
جوایز: برندهی ۲ اسکار و کاندیدای ۴ اسکار دیگر، برندهی ۱ جایزهی گلدن گلوب و کاندیدای ۱ گلدن گلوب دیگر و…
۲- «باشگاه خریداران دالاس»؛ محصول ۲۰۱۳ آمریکا
«باشگاه خریداران دالاس» (Dallas Buyers Club) به کارگردانی ژان-مارک ولی، یکی از شگفتیسازان سینمای ۲۰۱۳ بود؛ زود قضاوت نکنید! شگفتیساز از این لحاظ که چگونه ممکن است چنین فیلم بیمحتوا و عاری از جذابیتی اینقدر مورد توجه قرار بگیرد و بهعلاوه؛ برندهی سه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد (متیو مککانهی)، بازیگر نقش مکمل مرد (جرد لتو)، چهرهآرایی (آدرویزا لی و رابین متیوز) و همچنین کاندیدای سه اسکار دیگر در رشتههای بهترین فیلم، فیلمنامهی اورجینال (کریگ بورتن و ملیسا والاک) و تدوین (ژان-مارک ولی و مارتین پنسا) بشود! «باشگاه خریداران دالاس» دربارهی زندگی واقعیِ گاوچرانی عیاش است که بهطور اتفاقی گذرش به بیمارستان میافتد و متوجه میشود بهخاطر سالها روابط بیبندوُبار خود، مبتلا به بیماری ایدز شده است. ران وودروف (با بازی متیو مککانهی) علیرغم پیشبینی پزشکان، هفت سال زنده میماند و از طریق تأسیس باشگاهی موسوم به "خریداران دالاس" اقدام به قاچاق دارو میکند… از خواندن همین چند سطر هم میتوان به عبث بودن تولید این فیلمِ بدون فراز و فرود پی برد. اگر توجیه دستاندرکاران «باشگاه خریداران دالاس»، شرح نعلبهنعلِ ماجراهایی است که جناب وودروف از سر گذرانده، باز هم مجابکننده نخواهد بود زیرا پشتبندش سؤال دیگری مطرح میشود: اگر وفاداری به قصهی حقیقی تا این حد اهمیت داشته، چرا در قالب فیلمی مستند به آن پرداخته نشده است؟! «باشگاه خریداران دالاس» آدمهایی را به ما میشناساند که نه سرنوشتشان برایمان واجد اهمیت میشود و نه سرِ سوزنی همدلیمان را برمیانگیزند. کوچکترین نشانی از پشیمانی یا تحول در وودروف نمیتوانیم بیابیم؛ او حتی پس از اطلاع از بیماری و تعویق زمان مرگاش هم به آلودگیها پاسخ منفی نمیدهد! البته مقصودم این نیست که هر فیلمی الزاماً بایستی با رستگاری شخصیتهای اصلیاش به پایان برسد، اما به هر حال، نباید فیلم حداقل نشانهای به ما بدهد که بفهمیم چرا ۲ ساعت وقت، حراماش کردهایم؟! در این میان، تنها چیزی که عاید بینندهی بیچاره میشود، حجم قابلِ توجهی از دشنامها، الفاظ ناشایست، اسامی داروها و عوارض آنهاست که فیلم بر سرش آوار میکند! ایفای نقش گاوچران بیسروُپا و نچسبِ «باشگاه خریداران دالاس» با وجود اسکاری که نصیب آقای مککانهی کرد، ابداً نمونهی شایستهای برای درک قدرت بازیگری او نیست؛ پیشنهاد میکنم فصل اول سریال "کارآگاه واقعی" (True Detective) [خلقشده توسط نیک پیزولاتو/ ۲۰۱۴] [۲] را ببینید… «باشگاه خریداران دالاس» ارزش دیدن ندارد و انگار تنها بهمنظور از بین بردن هراس از برقراری روابط غیرافلاطونی با جنس موافق ساخته شده است.
گونه: زندگینامهای، درام
بودجه: ۵ میلیون دلار
فروش: بیش از ۵۵ میلیون دلار
جوایز: برندهی ۳ اسکار و کاندیدای ۳ اسکار دیگر، برندهی ۲ جایزهی گلدن گلوب و…
۳- «گرگ والاستریت»؛ محصول ۲۰۱۳ آمریکا
«گرگ والاستریت» (The Wolf of Wall Street) را یکی از اسطورههای زندهی هالیوود، مارتین اسکورسیزی ساخته است که براساس کتاب خاطراتی بههمین نام -نوشتهی جردن بلفورت- تولید شده. «جردن بلفورت (با بازی لئوناردو دیکاپریو) بهعنوان یک دلال سادهی سهام به والاستریت میرود. جردن بهمرور درگیر فعالیتهای کلان اقتصادی میشود و پولهای بادآورده، از او سرمایهداری حریص و فاسد میسازد…» «گرگ والاستریت» خیلی زود سراغ اصل مطلب میرود و ما را با ریختوُپاشهای زندگی پوچ آقای بلفورتِ کثیف آشنا میکند! بلفورتی که در بدو ورود به بازار بورس، دم از یکسری اصول انسانی میزند، بهسرعت در گرداب والاستریت غرق میشود. او سرمست ثروت و قدرت، افسارگسیخته پیش میرود و به تمام کثافتکاریها، بله میگوید! «گرگ والاستریت» طی اسکار هشتادوُششم؛ برای ۵ رشتهی بهترین فیلم، کارگردانی (مارتین اسکورسیزی)، فیلمنامهی اقتباسی (ترنس وینتر)، بازیگر نقش اول مرد (لئوناردو دیکاپریو) و بازیگر نقش مکمل مرد (جونا هیل) کاندیدا بود که در هیچکدام برندهای نداشت. دیکاپریو گرچه اسکار نگرفت، در هفتادوُیکمین مراسم گلدن گلوب موفق شد جایزهی بهترین بازیگر فیلم کمدی یا موزیکال را به خانه ببرد. او حالا تبدیل به بازیگری شده که با خیال راحت میتوانیم فیلمهایاش را تماشا کنیم و مطمئن باشیم شاهد فیلمی -نه الزاماً شاهکار؛ اما قطعاً- استاندارد خواهیم بود… «گرگ والاستریت» علیرغم شیوهی جذاب روایتاش، همیشه در اوج نمیماند و گاهی کشدار و ملالآور بهنظر میرسد؛ میشد از نمایش پرجزئیات برخی آلودگیهای آقای بلفورت چشم پوشید و فیلم را به زمان معقولتری نزدیک کرد؛ تایم فعلی، سه ساعتِ تمام است! همانطور که نمیشود به «گرگ والاستریت» برچسب ضعیف یا بیرمق زد، دربست هم نمیتوان دوستاش داشت و فکر میکنم بعید است در فهرست بهترین فیلمهای تمام عمرمان، جایی برای «گرگ والاستریت» کنار بگذاریم.
گونه: زندگینامهای، کمدی سیاه، جنایی
بودجه: ۱۵۵ میلیون دلار
فروش: ۳۹۲ میلیون دلار
جوایز: کاندیدای ۵ اسکار، برندهی ۱ جایزهی گلدن گلوب و کاندیدای ۱ گلدن گلوب دیگر و…
پانویسها:
[۱]: در این زمینه، میتوانید رجوع کنید به نقد "دختر میلیون دلاری" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «بودن یا نبودن، مسئله این است!»، منتشرشده در تاریخ دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۳؛ در قالب شمارهی ۳۳ صفحهی طعم سینما.
[۲]: در این زمینه، میتوانید رجوع کنید به نقد "کارآگاه واقعی" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «کنجکاویبرانگیز و پرجزئیات»، منتشرشده در تاریخ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۳؛ در cinemalover.ir.
‘
4 نظر
hamid
تعجب میکنم از مدومه که به تازگی یادداشتهای بی ارزشی را منتشر میکنه. تیم عوض شده یا مطلب کمه؟
جلال الدین فتوحی
آهای آقا یا خانوم متعجب ! بجای قایم شدن پشت یه اسم جعلی ، اگه وجودش رو داری فقط ده خط ازین یادداشتای بی ارزش بنویس .
لیلا
کم لطفی نکنید. به نظرم ریویو های بدی نیودند
امید
من عاشق نوشته های پژمان الماسی نیا هستم زمانیکه برای سایت پرده سینما نقد مینوشت با نوشته هاشون اشنا شدم.ابشون فردی کاملا باسواد و خوشقلم هستند اما در مورد گرگ وال استریت کم انصافی شده این فیلم نه تنها یکی از بهترینهای ۲۰۱۳ بلکه یکی از بهترین ساخته های مارتی عزیز هم هست… هرچند درمورد میزان نمایش ابتذال با اقای الماسی نیا موافقم ولی کلیت فیلم عالیه