این مقاله را به اشتراک بگذارید
انفعال متفکران جهان عرب در برابر اندیشه ی بنیادگرایی دینی در خاورمیانه
گفتمان دینی سنتی؛ جُمود و افراط گرایی
ابراهیم غراَیبه
ترجمه: حامد سرلکی
قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیکُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ [۱]
فرعون گفت: جز آن که رأی (به قتل موسی) دادم رأی دیگر نمیدهم (و جز این صلاح نمیدانم) ، و شما را جز به راه رشد و راستى هدایت نمىکنم
[۲]
هیچگاه از گفتمان مذهبی رسمی (سنتی) نباید انتظار ترویج فهم عقلانی و روشنگری مذهبی داشت. این کلام بدان معناست که به سادگی نمی توان از اقتدارگرایان مذهبی و نهادهای دینی (سنتی – رسمی) انتظار آزادگی مذهبی را داشت. این نهاد های دینی رسمی علاوه بر این که در برابر بنیادگرایی ها مبارزه ای نمی کنند بلکه به دنبال نوعی انحصاری کردن درک دینی و تایید مدنی شهروندان برای حکومت بیشتر بر جامعه هستند. پس رویکردهای گفتمانی همچون دینی ، آموزشی و رسانه ای غالب در دولت های عربی هنوز که هنوز است به عنوان ارکان مهم و البته حاکم در خصوص نقش های حقوقی و اساسی عقیده و دین شناخته شده می شوند و عمدتا باعث شده است که در رفتار کشورهای عربی ، رجوع به اخلاق و اندیشه اسلامی چه در احکام و چه در جامعه کمتر دیده می شود (اگر حاکم را به تعریف همین نهاد های رسمی مذهبی نوعی خلیفه در نظر بگیریم). به همین دلیل خلیفه ی خوانده شده توسط این نهادها ، قدرت خود را تقدس وار از جانب خداوند گرفته و در حقیقت این کشش مقدس مابانه را از این نهاد های مذهبی و حکومتی می گیرد.
چنین وضعیتی باعث آن شده است که وی (خلیفه ی مورد تایید مدخل های بنیادگرا) این ارمغان بدست آمده از میراث اسلامی را به تمثال یک حاکم دینی بزرگ و عظیم الشان که حکومت خود را وام دار سلطنت الهی دانسته ، در اذهان عمومی نشان داده و در نهایت این نظر یافتن روح ِ خلافت از آسمان در بین عموم مردم ِ مسلمان و دانشمندان قوام یابد. «علی عبدالرازق» در کتاب «اسلام و مبانی حکومت» [3] از منظر افراط گرایان می گوید: «همانا حاکم در نظرشان خلیفه ی رسول خداست که گویی سایه ی مستدام الهی بر سر مردم است و بر عوام ولایت دارد . لذا سرزمنیش خدایی و وظیفه اش رسالت گونه است. دور از ذهن نیست که او حق تصرف بر وضعیت مردم را داشته باشد».
با وجود آنکه مسلمانان قرن اخیر از مدل حکومتی خلافت گرایی دور شده و رو به حکومت های دموکراسی ایالتی و ولایتی آورده اند اما هنوز در برخی جوامع خلاف گرایی و بازگشت سنتی به جانشین سیاسی – دینی در قالب سبک خلافت ِ اسلامی دیده می شود. البته در این وضعیت تضادهای عمده ای به وجود آمده که در آن برخی دولت ها و حکومت ها سعی بر اجرای شیوه ای واقعی در بین مردم دارند ؛ در صورتی که خلیفه و خلیفه گرایان به دنبال ایجاد یک پوشش مذهبی روی مسائل اجتماعی هستند. البته برای ایجاد چنین پوششی کسب رضایت اجتماعی از طبقات مختلف اجتماعی بالاخص نخبگان جامعه برای بروز این طرز تفکر بسیار مهم و حیاتی می شود که غالبا باور این دسته (معتقد به اسلام سنتی و سلفی گرایی) با مباحث حقوقی و قانونی در تعارض است. به عنوان مثال می توان به وزارت اوقاف و شئون دینی – اسلامی در کشور اردن اشاره کرد که در امر توزیع بخشنامه و قوانین دولتی بیشتر عمل می کند نه صرفا ایجاد یک بنگاه شرعی که این رسم برخلاف اکثریت دولت های اسلامی است که به این نهاد ها بعنوان نهاد مستقل مذهبی که قدرت قانون گذاری های مستقل دارد و البته بسیارد دور از ذهن است نگاه می کنند. حتی در بخشنامه کردن خطبه های نماز جمعه دیده ایم که روزنامه ی «الغد» (روزنامه فردا یکی از جریاد معتبر کشور اردن) چنین تیتر زده است که آیا رفتن مردم به نمازی که خطبه های آن توسط دولت نوشته می شود صحیح است؟ می بینیم که متاسفانه حتی در برخی جراید دنیای عرب ، احساسات مذهبی ِ سرشار باعث ایجاد این ازدحام ِبنیاد گرایی می شود ، با آنکه تعریف وزارت خانه اوقاف و امور دینی در هر کشوری چیزی شبیه سایر ارکان های دولتی است و آن را نمی توان با مصادیق مذهبی مصادره نمود. به همین دلیل نظارت بر مساجد و امثالهم در اختیار دولت و قوانین مدنی است نه اختیارات موسسات مذهبی ِ صرف. به این خاطر است اگر شما در خصوص چنین نهاد هایی( اوقاف و امور دینی) سخنی بگوید ، و وضعیت سیاسی جامعه در چهارچوب یک نظام سیاسی مدنی باشد ، اعتراض شما در قالب اولیت های حقوق شهروندی بوده و بر همان اساس با شما برخورد خواهد شد ، اما در دولت های بنیاد گرا ، انتقاد از عملکرد چنین مدخل هایی شما را به عنوان یک منتقد ِ [ضد دین] معرفی خواهند کرد. به همین دلیل است که در جامعه ی مخالف بنیادگرایی ، میان مشاغل مختلف در بوته ی عبادی و تکلیفی هیچ تفاوتی بروز نمی دهد. به طور مثال یک حاکم ِ دینی ، یک شهروند ، یک مدیر امنیت اجتماعی ، یک خطیب در برابری های عبادی و دینی نسبت به کارکردهای مذهبی خود قرار می گیرند. البته تفاوت های حقیقی در جنبه های حقوقی و قانونی خواهد بود نه در جنبه های مذهبی ِ اشخاص.
با این حال با در نظر گرفتن نامه ای که توسط ۱۲۶ چهره ی مشهور سراسر جهان اسلام به رهبر گروهی سلفی داعش یعنی «ابوبکر البغدادی» نوشته شده است و در همین راستا می توان گفت که برخی دولت های اسلامی منطقه با انتشار بیانه هایی در بین دانش آموزان و دانشجویان و همچنین در رسانه های مجازی سعی برآن داشته که بر لزوم شناخت منابع و تجهیزات فکری افراط گرایان دینی و همچنین بر نحوه ی عملکرد برخی نخبه های دینی بیشتر تاکید و در نهایت روشنگری کرده اند و تاسف آنکه این گروه های اقتدار گرا قدرت خود را معارض با سخنان حتی مکاتبه ای برخی از نخبگان مذهبی می دانند (البته نه آنانی که ریشه های سلفی گری داشته اند) و آنکه این نخبگان حقیقی معتدل به مردم جامعه ی خود این پیام را رسانده که «این جنگ های حول مفهوم مذهب حقیقتا برای اصل و بقای دین نیست». استدلال من چنین است که مردم عرب باید بیش از آنکه از داعش در هراس باشند باید از مقامات کشوری خود بترسند اما این وضعیت برعکس است. رویای غیر ممکن آن است که در این کشور های حامی سلفی گری [مانند عربستان سعودی و قطر] به دلیل یکپارچگی فکر نخبگان مذهبی جامعه با داعش هرگز دموکراسی حقیقی ، آرامش و آزادی به وجود نخواهد آمد و در نهایت هیچ تفاوتی بین این نخبگان دینی و داعش وجود ندارد. آیا مشکل حقیقی داعش و تفکرات بنیادگرا ، خطا در تفسیر متون دینی است؟ آیا دولت های اسلامی بر این باورند که این نمونه از دولت افراط گرای اسلامی به پایان خود می رسد؟ ایا مردمی که در کشور های دیگر عربی – اسلامی زندگی می کنند جزء حامیان این گروه ها هستند؟ آیا این بیانیه های شدیدالحن حکمی شرعی داردند؟ و آیا همین بحث حکومت و سیاست پیشینه ی قدیمی در تاریخ اسلام دارد ؟ یا آنکه این گروه ها بر روی احکام دینی ، ایمانی و شرعی در حال منازعات بزرگ بوده اند نه قوانین سیاسی؟ پاسخ آن است که مشاهیر ِ نویسنده بیانیه ی فوق تنها نمایانگر وحشت شهروندان خود نسبت به داعش بوده اند و نسبت به مبارزه با افراط گرایی و تروریسم هرگز مفید نیستند. پس این نامه بیشتر دفاع از حقوق حکومت بینادگرایان بوده است و بیشتر رفع مشکل داعش یعنی خلع سلاح (عقلی) از مردم نسبت به افراط گرایی است.
پیام غلط برخی متفکران عرب در نوشته هایشان باعث آن شده است که داعش از اموری چون قتل و غارت و قطع ید و سنگسار دست نکشیده و تا زمانی که تمامی مردم به آنها نگویند: «لا اله الا الله» دست از مبارزه نخواهند کشید. آیا این خطابه ی داعش خود اعلان جنگ در برابر سایر ملت ها و دولت های مسیحی کیش ِ آسیایی ، آفریقایی (که نزدیک به قلمرو داعش هستند) نیست؟ مطمئنا بودجه ی مبارزه با فقر مالی و رفاهی شهروندان در این کشورهای فقیر صرف مقابله با این جنگ ِ نزدیک خواهد شد و البته که این امر الزام آور خواهد بود. با این وصف دنیا صحنه ی مبارزه است و تنها یهودیان بر حسب بیانه ی داعش می توانند به وحدانیت خدا شهادت بدهند[۴]. در این میان هیچ تفاوتی بین البغدادی و برخی حکام قانونی سایر کشورهای عربی نیست وقتی هر دو بر صراط سلفی گری در دین به پیش می روند. لذا بین خلیفه و موسسات دینی ِ تمامیت خواه هم تفاوتی نیست ، حال آنکه تنها تفاوت آن ها در منبع قدرت و برخی قوانین آن ها است. لذا باید به مردم و نخبگان جهان عرب [بخاطر این انفعال] در سلطه ی افراط گرایی و این انفعال در تحقق ازادی و دموکراسی تبریک گفت [۵]. به همین جهت و با تمام این تفاسیر نیاز بارگشت دوباره به بررسی مفهوم صحیح «دین و دولت» در برخی ساز و کار ها بسیار احساس می گردد. نیازی که بر پایه بی طرفی در امر خوانش دینی و همچنین بحث مدرنیته گذارده شده است.
ماخد نویسنده:
- الإسلام وأصول الحکم ( اسلام و مبانی حکومت)/ علی عبد الرازق
- رساله مفتوحه من علماء الأمه إلى إبراهیم عواد البدری الملقب بـ "أبوبکر البغدادی"، نامه ی سرگشاده ی ۱۲۶ تن از علمای امت به ابوبکر البغدادی (در تاریخ شهریور/ ۱۳۹۳)
پی نوشت های مترجم:
- قرآن حکیم ، سوره غافر ، آیه ۲۹
- آیه ی فوق به نوعی مصداق قرآنی جمود گرایی در کلام فرعونی می باشد که البته نویسنده از آن بهره برده است
- حقوقدان مسلمان مصری و پیرو مکتب «محمد عبده» در بیان نظریات اجتماعی و حقوقی مدرن اسلامی است. کتاب وی در کشورمان با نام «اسلام و مبانی حکومت» به ترجمه ی امیر رضایی (انتشارات قصیده سرا) قابل دسترسی است.
- اشاره به یهودیان در لایه های زیرین سخن نویسنده به دلیل تمایز بین الهیات یهودی است که در آن بحث توحید به صورت یگانه پرستی مطرح است و در درجه دوم همپالگی صهیونیست با مقوله ی داعش در منطقه است.
- تبریک ِ نویسنده نوعی کنایه ِ نوشتاری است که البته در معنا تسلیت خوانده می شود.
****
- شرح حال نویسنده: «ابراهیم غرایبه» پژوهشگر و روزنامه نگار مسلمان ِ اردنی در حوزه اندیشه و مطالعات دینی است. وی در رسانه های معتبری چون الحیات ، الجزیره ، اصلاحات عرب ، قانون اساسی ، روزنامه فردا و . . . فعالیت داشته است. همچنین می توان از انتشار ده ها مقاله در وب سایت علوم انسانی همچون «مومنون بلاحدود» اشاره کرد. از تالیفات او عناوینی همچون اخوان المسلمین در اردن ، این گفتمان اسلامی است ، ریشه های فرهنگی و پیشرفت ملی ، تلاش و جنبش اصلاحات در جهان اسلام – در دست می باشد. وی هم اکنون به عنوان پژوهشگر در برخی موسسات معتبر علوم انسانی بین المللی همچون – مرکز فرانسوی مطالعات خاور میانه ، دانشگاه اردن ، موسسه بین المللی اندیشه های اسلامی صاحب کرسی ِ سخنرانی و تدریس می باشد. او را همچنین می توان از بنیانگذاران مجمع اجتماعی اردن و انجمن جهانی اعتدال نامید. ابراهیم غرابیه یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین پژوهشگران سنی مذهب مخالف بنیاد گرایی و از طرفداران گفتمان جدید «اعتدال دینی» در جهان عرب دانست.