این مقاله را به اشتراک بگذارید
تکرار میشود آیا؟
پدرام ریاحی
«آیا این صبح با این شاخهی نرگس دوباره برای من تکرار میشود»، عنوان تازهترین دفتر شعر احمدرضا احمدی است که بهتازگی توسط نشر نظر منتشر شده است. این مجموعه حدود صدوده شعر را دربرگرفته و شاعر در پیشانی کتاب نوشته: «آیا این صبح با این شاخهی گل نرگس در لیوان آب و این شاخهی گل سرخ در لیوان آب روی میز تحریر چوبیام و شنیدن آواز مرسده سوسا و آواز سهساریا اورا و دیدن فیلم «یک روز بخصوص» با کارگردانی اتوره اسکولا با بازی سوفیا لورن و مارچلو ماسترویانی و خواندن رمان بیگانه آلبر کامو و قصهی «گربه زیر باران» ارنست همینگوی تکرار میشود یا نه؟» هم عنوان کتاب و هم این چند سطر ابتداییاش بهنوعی بازتابنده فضای کلی شعرهای این مجموعه است. احمدرضا احمدی چندین دهه است که بهطور مداوم به سرایش شعر مشغول بوده و اگرچه در این سالها چند رمان و نمایشنامه نیز از او بهچاپ رسیده اما بااینحال در آثار داستانی و نمایشی او نیز رد شاعرانگیاش همچنان دیده میشود.
در تازهترین دفتر شعر احمدرضا احمدی نیز مولفهها و ویژگیهای مشترک جهان شعری او حضور دارند اما در برخی شعرهای این مجموعه رد سالهای رفته جاخوش کردهاند و شاعر مدام روزهای پشتسر و آدمها و خاطرات و عشقهای قدیمی را به یاد میآورد و این بهیادآوردنها گاهی با نوعی اندوه هم درآمیخته. احمدرضا احمدی در این شعرها انگار در نقطهای ایستاده که خواه یا ناخواه به گذشته نگاه میکند یا بهتعبیری او گذشته را در این شعرها احضار میکند و میپرسد «آیا باز تکرار میشود». در یکی از شعرهای این دفتر؛ «مداوا» میخوانیم: «آیا/ مداوا در نوشتن شعر بود/ مداوا در نوشتن رمان بود/ مداوا در نوشتن نمایشنامه بود/ مداوا در نوشتن قصه برای کودکان بود/ حالا/ میتوانم روی تخت عمل/ در بیمارستان بگویم/ مداوا در تکلم جملات تسلیم و سالخوردگی ایام بود/ که شباهت به زمستان فرومایه در آبهای یخبسته/ داشت/ از اولین عشق من تا این تخت عمل/ فاصلهای دراز و فرسوده بود/ که مجبور بودم این فاصله را بسرعت در زمستان/ طی کنم به لیوانهای آب گرم برسم/ فقط برای فنجانی چای گرم/ باید صبور بودم». احمدرضا احمدی «آیا این صبح…» را به پزشکی که جراحیاش را به عهده داشته تقدیم کرده است: «به دکتر رمضان بخشیان که با سخاوت و جوانمردی و استادی به من زندگی دوباره بخشید». احمدرضا احمدی اگرچه سالهاست که با بیماریاش درگیر است و اگرچه تأثیر این بیماری و رفتوآمدهای مدام به بیمارستان در شعرهای تازه او دیده میشود اما او نهتنها تسلیم بیماری نشده بلکه بیماری و اتاق عمل و باتریای که در قلبش جاخوش کرده را به شعرهایش کشانده. در شعر «اتاق عمل» او میخوانیم: «در اتاق عمل/ قایق شکستهای را/ پارو میزنم/ برای دیدن خوشهی انگور/ تقلا میکنم/ برای به یاد آوردن زنی که دوست داشتم/ حافظهام را/ به آمپولهایی میسپارم/ که برای فراموشی درد/ به من تزریق میکنند».
1 Comment
احمدرضا احمدی و تکرار گذشته
سالیان سال است که از احمدی جز تکرار چیزی دستگیر هیچکس نشده است…