این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
صادق هدایت، تافته جدابافته
علیرضا کیوانی نژاد
رک و پوست کنده درباره کتاب «طنز و طنزینه هدایت» نوشته دکتر همایون کاتوزیان؛ اگر آثار هدایت را نخوانده اید سراغ این کتاب نروید.
باور عمومی درباره طناز بودن، خاصه در ایران، چنین است که هر کسی بتواند لطیفه ای تعریف کند و دیگران را بخنداند، به قول همدانی ها، «کانِ لطیفه» است و کارخانه قند فریمان. نیز در قاطبه موارد، ما ایرانی های شیرین سخن مدعی هستیم که می توانیم قاب خنده را بر چهره هر فردی بنشانیم اما عکس این صادق نیست؛ یعنی مردمی هستیم که به راحتی نمی خندیم.
در صحت و سقم این ادعای آخر، نه سندی وجود دارد نه اساسا می توان برایش سندی جور کرد اما درباره بخش نخست این یادداشت، حرف بسیار است؛ این که از اس و اساس، طنز و طناز بودن را با تخریب شخصیت، هتاکی، لودگی و هر چیز سطحی دیگری اشتباه گرفته ایم و چاره ای هم نداریم، تا ثریا این دیوار کژ رفته است اما هنوز هم کسانی پیدا می شوند که با وسواس و دقت خاصی، مرزی میان طنز و شبه طنز قائل هستند و هزل و هجو را به مثابه سره از ناسره، در هر متن و گفتاری، تشخیص می دهند. بی شک همایون کاتوزیان از آن جمع است.
«طنز و طنزینه هدایت» عنوان کتابی است به قلم دکتر کاتوزیان که نشر «پردیس دانش» امسال آن را به قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر کرده است. همان طور که از اسم کتاب پیداست، کاتوزیان در این اثر تلاش کرده است رد طنز را در آثار صادق هدایت، پیش قراول ادبیات داستانی ایران، به ویژه در حوزه رمان و داستان بلند، بررسی کند.
کتاب حاضر از چند جهت قابل بررسی و شایسته تامل و تفکر است. نخست آن که این کتاب پیشینه طنز را در ادوار تاریخی ایران و لابلای آثار چرب دستانی جستجو کرده که اکثرشان حرفی برای گفتن داشته اند؛ دست کم به زعم خودشان، اما کاتوزیان با دقت به خواننده نشان می دهد که طنزپردازان گاه در نوشته های شان چنان جانب ادب را رها کرده اند که متن شان بیشتر شبیه فحش نامه است تا متنی طنزآلود. دوم آن که کاتوزیان در این کتاب سعی می کند منشأ این همه – به اصطلاح – طنازی را واکاوی کند و بعد به این نتیجه می رسد که آن منشاء، بیشتر اجتماعی بوده نه ادبی (نگاه کنید به پاراگراف دوم صفحه ۳۸). بعد با استناد به چنین استنتاجی است که طنز هدایت را تافته جدا بافته قلمداد می کند.
کاتوزیان معتقد است که وجه غالب رایج آن روزگار، شعر و به همین دلیل شعر طنز از مقبولیت بیشتری برخوردار بوده است اما هدایت «یکی از استادان طنز در ادبیات فارسی قرن بیستم میلادی است و طنز او در انواع و اقسامی که دارد، آکنده از انگیزه های درونی و از جمله خشم نویسنده است.» (صفحه ۱۱۵). سوم آن که اشاره – ولو گذرا – به نام و تلاش نام آوران حوزه طنز و البته نقد برخی آثار سطحی و میان مایه، این امکان را به وجود آورده است که خواننده تا حدی با آنها نیز آشنا شود.
نویسنده، طنز متعالی را نوشته ای می داند که از عقب ماندگی های اجتماعی، تحجرهای ادبی، زورگویی های سیاسی، ایضا تحقیر و استحقافی که در اجتماع و ادبیات نسبت به خود می بیند به ستوه آید و اعتراض کند و این همان آینه تمام نمای طنز صادق هدایت است. نویسنده به این اشاره می کند که «بوف کور» را نمی توان در این دسته بندی قرار داد و مرادش از رگه های طنز، همان مواردی است که در کالبد و پیرنگ داستان های رئالیستی هدایت دیده می شود.
با وجود این، بخش های متعددی از این کتاب به بوف کور اختصاص دارد چرا که طبق استدلال کاتوزیان، خشمی که در این اثر نهفته است، منشأ بروز خلاقیتی است که جان مایه طنز اجتماعی است، امری که در نهایت نمی توان تمام و کمال آن را حتی طنز تمام اجتماعی هم نامید!
و آخر این که نباید از این نکته غافل شویم که خواندن این اثر، زمانی می تواند جذاب باشد که خواننده دست کم چند اثر هدایت را با دقت خوانده باشد، نه این که یکراست بیاید سراغ این کتاب و بعد هم انتظار داشته باشد صدر و ذیل آثار هدایت مثل موم کف دستش باشد. هفته نامه کرگدن
‘