این مقاله را به اشتراک بگذارید
منتقدان سینما نظر میدهند
کدام فیلم ایرانی برای «اسکار» مناسب است؟
فرانک آرتا
هر ساله مهر ماه، فیلم منتخب سینمای ایران باید به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار معرفی شود. جدا از بحثهای ضدونقیض مطرحشده در سالیان گذشته میان اهالی سینما، واقعیت این است که حضور هر فیلمی در این جشن جهانی، از قواعد و قوانینی پیروی میکند. اما گاهی در داخل کشور اظهار نظرهایی میشنویم که بیشتر نشئتگرفته از احساساتمان است تا برگرفته از هرگونه تحلیل عقلانی منطبق بر شرایط بدهبستانهای بینالمللی؛ برای مثال اخیرا جواد شمقدری، در گفتوگویی با روزنامه جامجم اظهار کرد: «فیلم «بادیگارد»، شایستهترین نماینده سینمای ایران برای حضور در «اسکار» است». او در ادامه چنین تحلیل کرد: «اگر شما میخواهید اسکار بگیرید، چارهای ندارید که امور را در چارچوب آنها تعریف کنید. این اتفاقی بود که در دوره ما رخ داد، یعنی ما احساس کردیم عطشی وجود دارد و همه میخواهند بروند اسکار بگیرند. فکر میکنند اگر اسکار بگیرند، به قله قاف و سیمرغ رسیدند، ما هم گفتیم خب بگذاریم این اتفاق بیفتد تا از آن قلهای که فکر میکنند دستنیافتنی است، عبور کنیم و بعد بنشینیم تکلیف خودمان را درخصوص خیلی از مسائل روشن کنیم؛ بنابراین تلاش شد درباره فیلمی که در مجموع اثری میانه است و به یک اندازه نقاط مثبت و منفی دارد، این اتفاق بیفتد و احساس کردیم «جدایی نادر از سیمین» میتواند چنین مأموریتی را به عهده بگیرد. ضمن اینکه خود فیلم هم ظرفیتهایی پیدا کرد و فیلم را در آن طرف دیدند و سرجمع به نقطهای رسید که نامزد اسکار و نهایتا برنده هم شد».
جدا از اینکه آقای شمقدری دوباره تلویحا بحث لابی را به میان کشید، اما گزینه مناسب او برای معرفی به اسکار ٢٠١۶ فیلمی است که اساسا در جای خود میتوان عنوان فیلمی هالیوودی بر آن نهاد. این مدیر اسبق سینمایی در ادامه مطرح کرد: «فیلم «ایستاده در غبار» هم گزینه خوبی است، اما به نظرم بهتر از آن، فیلم «بادیگارد» ابراهیم حاتمیکیاست. «بادیگارد» بهترین فیلمی است که میتوانیم به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار بفرستیم؛ اثری با شاخصهای هالیوودی که هم با حرکت کلی نظام و انقلاب اسلامی همراه است و هم مسئله روز یعنی داعش را مطرح میکند. اتفاقا باید فشار هم بیاوریم که آنجا فیلم را ببینند. وقتی ما فیلمی را میفرستیم، باید کاری کنیم که حداقل صد نفر از اعضای آکادمی اسکار این اثر را تماشا کنند. این کاری شدنی است و دستاندرکاران باید زمینه را برای دیدهشدن «بادیگارد» فراهم کنند…».
اما در این تحلیل، آقای شمقدری اشاره نکردند سینمای آمریکا به فیلمی که خودش با شاخصهای هالیوودی ساخته شده، چه نیازی دارد؟ مگر خود سینمای آمریکا با امکانات منحصربهفردش نمیتواند نسخه درجهاول از الفبای تصویری برساخته خود را بسازد که حالا بخواهد از نسخهای کپیشده از سینمای خودش تجلیل کند؟ ضمنا مگر ابراهیم حاتمیکیا علاقهای به اسکار و جوایز خارجی دارد؟ اصلا آیا این کارگردان علاقهمند است روی فرش قرمز مراسم اسکار راه برود؟
دکتر علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در یکی از نشستها در پاسخ به سؤالی درباره نماینده ایران در جشنواره فیلم اسکار در سال جاری گفت: «نگاه ما این است که آثار ارزشیتر در این جشنواره و سایر جوایز بینالمللی حضور پیدا کند، اما انتخاب نماینده برای حضور در اسکار سازوکاری دارد و برای انتخاب آن عناصری تعیین میشوند، داورانی هم هستند که باید بررسی و از نظر فنی و محتوایی این مسئله را تأیید کنند. وزارت ارشاد در این مورد دخالت مستقیمی ندارد، بااینحال اگر فیلمهایی مانند «ایستاده در غبار» به اسکار بروند، هم از نظر فنی و هم از نظر محتوایی اتفاق باارزشی است».
حجتالله ایوبی هم در حاشیه مراسم رونمایی از مجموعه آثار «پوران درخشنده» در پاسخ به سؤال خبرنگاران درباره معرفی نماینده ایران به اسکار اظهار کرد: «برای اسکار دیر نشده است، بهزودی اصناف، نمایندگان خود را معرفی میکنند و هیأت انتخاب آماده میشوند و احتمالا تا هفته آینده با مشخصشدن اعضا جلسات برگزار و نماینده ما مشخص میشود».
رئیس سازمان سینمایی با اشاره به اظهار نظر وزیر ارشاد درباره مناسببودن فیلم «ایستاده در غبار» برای معرفی به اسکار تأکید کرد: «آقای وزیر خیلی دقیق صحبت میکنند. ایشان با دقت گفتند «ایستاده در غبار» یکی از گزینههای مناسب است. من هم فکر میکنم این فیلم با کار درخشانی که در آن شده، به احتمال زیاد یکی از گزینهها خواهد بود. اما باید ببینیم هیأت انتخاب چه تصمیمی میگیرد و ما از طرف آنها صحبت نمیکنیم. هم بنده و هم آقای وزیر نظر شخصی خودمان را میدهیم».
به هر شکل غیر از اظهار نظر مسئولان و مدیران در معرفی فیلمها که معمولا مصلحتهایی را در ابراز بیانات خود در نظر میگیرند، باید از نگاه منتقدان سینما هم مطلع شد و بهره برد؛ چون آنها تنها کسانی هستند که بدون اینکه نفعی از سینما ببرند، به هنر هفتم عشق میورزند، با تغییر هر مدیری همچنان سر جای خود قرار دارند، همواره فیلمها را میبینند، آنها را معرفی و تحلیل میکنند و در حقیقت آنها هستند که تاریخ را مینویسند.
مهرزاد دانش: فروشنده
در درجه نخست فیلم باید از پشتوانه پخش جهانی برخوردار باشد. دوم اینکه فیلم از حالت بومی صرف خارج شود و زبان جهانی سینما را در نظر گرفته باشد که دیگر نیاز به عناصر پیشزمینهای برای فهم فیلم نداشته باشد. حتما میدانید ذائقه اعضای آکادمی اسکار مقداری با جشنوارههای هنری دنیا مثل کن، ونیز و برلین متفاوت است. اسکار پدیدهای آمریکایی است و آنها هم عمدتا فیلمهایی که فرم کلاسیکتر داشته باشند، بیشتر میپسندند؛ هر چند استثناهایی هم وجود دارد. دیگر اینکه فیلم خانوادهمحور باشد. عموما در اسکار به فیلمهایی که محتوای خانوادگی داشته باشد، بیشتر توجه میکنند؛ چون همچنان در سینمای آمریکا خانواده، کانون دراماتیک محسوب میشود.
رضا درستکار: فروشنده
معتقدم در جایی که قرار است چیزی را اثبات کنیم، آزمونوخطاکردن اشتباهی فاحش است؛ چون مراسم اسکار یکبار در سال برگزار میشود، پس بهتر است بهترین و شایستهترینها را به نمایش بگذاریم. البته برخیها معتقدند فیلم «ایستاده در غبار» را معرفی کنیم؛ درحالیکه این فیلم مسائل بومی و محلی خودمان را دنبال میکند، اما فیلم «فروشنده» موضوعی جهانی دارد.
کیوان کثیریان: فروشنده
فیلم حتما باید پخشکننده بینالمللی داشته و از نظر کیفی در سطح استاندارهای بینالمللی باشد. درعینحال هم برای تماشاگران ایرانی جذاب باشد و هم مخاطبان بینالمللی را جذب کند. / فروشنده
محسن آزرم: فروشنده
طبعا «فروشنده»ی اصغر فرهادی؛ به این دلیل ساده که فرهادی را با فیلمی مثل «جدایی نادر از سیمین» میشناسند و همین نکته کوچکی نیست. فیلم هم بیرون از ایران به اندازه کافی دیده شده و جایزه هم گرفته و نقدهای زیادی دربارهاش نوشتهاند که بههرحال شرط لازمی است برای دیدهشدنِ فیلمی که قرار است روانه اسکار شود. این فیلم بهزودی در آمریکا هم اکران میشود؛ یعنی چند ماه پیش از اسکار که به قولی فصل خوبی است برای فیلمهایی که قرار است در بخش فیلمهای خارجی نامزد شوند. هر انتخابی جز «فروشنده»، نتیجه یکجور لجبازی است و نادیدهگرفتنِ آنچه مناسبات اسکار میخوانندش. بااینهمه همهچیز بستگی دارد به فیلمهایی که از کشورهای دیگر روانه اسکار میشوند و باید تا اعلام کامل اسامی فیلمها صبر کرد و بعد به این فکر کرد که «فروشنده» در فهرست نهایی جای میگیرد یا نه. مقایسهکردن «فروشنده» با «گذشته» هم کار درستی نیست؛ چون بههرحال «فروشنده» فیلمی کاملا ایرانی و به زبان فارسی است؛ برعکسِ «گذشته» که بخش عمدهاش به زبان فرانسه بود و شاید به همین دلیل در فهرست نهایی جایی پیدا نکرد.
خسرو دهقان: ملودرام
ما باید ذائقه و سلیقه جشنواره فیلم اسکار را در نظر بگیریم، نه اینکه بخواهیم سلیقه خودمان را که براساس ارزشهای دلخواهمان است، به آنها تحمیل کنیم. ارزشهای ما بسیار هم مقدس و شریف است، اما مطابق با میل و خواست آنها نیست و چندان علاقهای به این ارزشها ندارند؛ بنابراین وقتی فیلمی را براساس این ارزشها برایشان میفرستیم، از همان ابتدا معلوم است چندان با ذائقه آنها همخوانی ندارد و امکان ندارد که مورد پذیرش واقع شود. اسکار به ملودرام علاقهمند است برای همین جدایی نادر از سیمین را میپذیرد و به آن جایزه میدهد. آنها به فیلمی که پر از اشک و آه باشد بیشتر دلبستهاند تا فیلمی که لبریز از ارزش باشد.
عباس یاری: فروشنده
باید ببینیم اعضای آکادمی اسکار بیشتر چه نوع فیلمی را میپسندند. به نظرم اصغر فرهادی با فروشنده میتواند این جاذبه را برایشان ایجاد کند که حتی شده برای یکبار حتما فیلمش را بینند و اینکه نظرشان درباره این فیلم مثبت یا منفی باشد، مرحله بعد داوریشان است. وقتی برایشان دهها ویدئو میفرستند، باید عنوان سازنده یا خود فیلم جذابیتی داشته باشد که آن فیلم را ببینند؛ برای مثال آنها عباس کیارستمی را اگر ده فیلم بد هم داشته باشد همچنان با اشتیاق خواهند دید، برای اینکه ببیند در فیلم جدیدش چه کرده است. اصغر فرهادی در دهها جشنواره جایزه گرفته و امروز در سینمای جهان میتواند این جاذبه را داشته باشد که برای بارها دیده و حتی داوری شود.
جواد طوسی: لانتوری
من هنوز فروشنده اصغر فرهادی را ندیدهام، اما از بین دو فیلم لانتوری و ایستاده در غبار به نظرم لانتوری فیلم بهتری برای چنین منظوری است. بههرحال آکادمی بنا بر شناخت اعضایش، فیلم ایرانی را بررسی میکند؛ بنابراین انتخاب فیلم ایرانی نیز باید بر همین اساس باشد و در دستور کار قرار گیرد و نمیتوانیم برخلاف این سازوکار حرفهای و مناسبات درونی اسکار عمل کنیم. نمیتوانیم بر پایه نگاه ارزشی خودمان فیلمی مانند ایستاده در غبار را پیشنهاد کنیم؛ چون جایگاه اسکار تثبیت شده است و پیشنهادهای ما برایشان جذابیتی ندارد؛ بنابراین نیاز است ما از این نگاه احساسی به سمت عقلانیت متمایل شویم و در کل از این رویداد مهم، یعنی اسکار چشم بپوشیم یا اینکه اگر هم قرار است به سمتش برویم، باید با یک نگاه واقعبینانه بنابر خواست اسکار، فیلمی را به آنها پیشنهاد کنیم. ما باید خود را با جغرافیای آمریکا منطبق کنیم و در همان چارچوب مد نظر اسکار که از نقطهنظر و زیباییشناسی خاصی برخوردار است، فیلم ایرانی را به اسکار پیشنهاد کنیم. انتخاب بین سه فیلم مطرح برای اسکار با توجه به اینکه هنوز فروشنده را ندیدهام شاید برخورد چندان سنجیده نباشد، اما از بین این دو فیلم؛ لانتوری و ایستاده در غبار، همچنان تأکید میکنم لانتوری رضا درمیشیان بهتر است؛ چون یک تجربه امروزیتر است و با التهابات زمانه معاصر همسنخی دارد و نوعی رئالیسم اجتماعی در آن رعایت شده که کارگردانش هم چندان وفادار به روند گزارشگونهاش نیست و درواقع یک روایت کلاژ گونه است که با وضعیت حاکم بر جامعه و مناسبات اجتماعی و با ناهنجاریهای فعلی همخوانی دارد و کاملا مشهود است. یک فیلمساز دهه شصتی و جوان با شناخت از همنسلیهایش و پرسهزنی اجتماعی به یک زبان بصری مناسب رسیده است. از این نظر استنباط میکنم میان آثار برگزیده فیلم لانتوری به ذائقه اسکار بیشتر نزدیک باشد. در کنار همه آن زمختیهای لانتوری و برخوردهای آمیخته با خشونت و فضای دفرمه نهایتا به یک حس و نگاه انسانی میرسیم که این کنتراست از یک منظر دیگر برای چنین فیلمی باعث ایجاد امتیازی برای پذیرش بیشتر نسبت به ایستاده در غبار است؛ چون در آن فیلم مفاهیم و ضرباهنگی آمیخته با سکون هست که برای نسلهایی از جامعه ما خاطرهانگیز است، اما سیر بصری و جذابیتهای بیرونی را در خود رعایت نکرده است.
شرق