این مقاله را به اشتراک بگذارید
مفاهیم کلیدی در فلسفه ی آلن بدیو
شراره جمشید
شرطهای فلسفه و تولید حقیقت
بر وفق نظر بدیو ، فلسفه تحت چهار شرط ( هنر/عشق /سیاست / و علم ) امکان بروز و ظهور می یابد که به عقیده ی وی رویه های حقیقت به شمار می آیند ، بدین معنی که رویه های مزبور تولیدکننده ی حقیقتهای فلسفی اند . بدین ترتیب ، فلسفه بر پایه ی حقیقتهایی کثیر عمل می کند و خود به هیچ روی حقیقتی نمی آفریند .
وانگهی، در تفکر بدیو فلسفه های مضاف ( مانند فلسفه ی هنر / سیاست /عتم ) جایی ندارند .فلسفه مشروط است به رویه های جهارگانه ی یاد کرده ، اما در هیچ یک از آنهابه اصطلاح کار تخصصی نمی کند .بدین اعتبار ، بدیو با هر گونه تقسیم آکادمیک فلسفه به شاخه ها و شعبه های به ظاهر عینی مخالف اتست . از دید وی ، رشته های موسوم به معرفت شناسی ( فلسفه ی علوم ) ، زیبا شناسی ( فلسفه ی هنر ) ، روان شناسی ( فلسفه ی عواطف ) یا (فلسفه ی سیاسی ) ( فلسفه ی کرد و کارهای قدرت ) نه موضوعیتی دارد نه جذابیتی . از این گذشته ، بدیو در همه ی نوشته هایش پیوسته تاکید می کند که فلسفه می باید از وسوسه ی نسبت دادن ِ حقیقت ِ ویژه ی خود به حقیقت ِ هر یک از گفتارهای جاری بپرهیزد ، فرآیندی که او از آن به ( فاجعه ) یا ( خانه خرابی ِ ) فلسفی تعبیر میکند .او اغلب می کوشد ( بخیه گاهها ) یا نقطه های نادر و استثنایی ِ پیوند خوردن حقیقتهای تولید شده به دست گفتارهای مختلف را بیابد . مفهوم رویه ی حقیت به نزد بدیئ متضمن انکار یا رد واقعیت خارجی نیست . بدیو ، به تاسی از لاکان ، تعبیر ( امر واقعی ) را برای اشاره به آن عرصه یا فضای واقعیت ِ موجود اما نمادین ناشدنی به کار می برد که تنها می توان به میانجی رویه های حقیقت و با عطف ِ نظر به گذشته در آن تفکر کرد. از این روی ، درست است که دسترسی به امر واقعی تنها به مدد یک رویه ی حقیقت امکان می پذیرد ، امر واقعی در عین حال همچون حدئ خارجی بر امکان تولید حقیقت در خلال رویه های چهارگانه عمل می کند .
پایه های هستی شناسی مدرن
شالوده ی بخش عظیم قضایا و اجکام فلسفی ِ بدیو را باید در شاهکار وی ، وجود و رخداد ، جُست که نحستین بار در ۱۹۸۸ در فرانسه منتشر شد. در آن کتاب بدیو میکوشد از خلال نقد ِ هستی شناسی پسا ساختارگرایانه و ساخت گرایانه که از دید وی جایی برای فاعلیت بشری و عاملیت انسانی باقی نمی گذارند ، تفسیری تازه از هستی شناسی به مثابه ی ریاضیات و بالاخص نظریه ی مدرن محموعه ها بدست دهد تا مبانی محکم و متینی برای پرداختن نظریه ای نو راجع به سوژه فراهم آورد جاصل تلاش او آمیزه ای بدیع چه بسا غریب از فرمولهای دقیق ریاضی وتفسیر آثار شاعران و متفکران دینی ای چون مالارمه ، هولدرلین و پاسکال بود . غرابت کار او برای دانشگاهیان انگلیسی زبان چندان بود که وجود و رخداد تنها نزدیک به دو دهه بعد از اولین انتشارش به انگلیسی منتشر شد . وجود و رخداد همان طور که از عنوانش بر می آید دو رکن اساسی دارد : از سویی ، وجود که عرصه ی هستی شناسی است ، یعنی ( علم وجود بماهو ) یا وجود فی نفسه ، و در مقابل عرصه ی رخداد که چونان گسستی در بدنه ی هستی شناسی روی می نماید وبه لطف آن ، سوژه خود را در مقام سوژه ای می یابد که با نامیدن رخداد و وفادار ماندن بدان با حقفیقت پیوند می یابد – حقیقت به مثابه ی رویه ای که سوژه خادم و کارگر آن به شمار می آید . بدیو برای سخن گفتن از این معنای وجود و گسستی که معرف رخداد است از نظریه ی مجموعه ها و به ویژه روایت ِ اصل موضوعی آن مدد می گیرد . به زعم بدیو ، مسئله ی مهمی که سنت فلسفه ی یونان با آن درگیر شد اما هرگز از عهده ی حل و فصل منسجم و عاری از تعارض آن بر نیامد این مسئله بود که در حالی که خود ِ موجودات کثیرند و برحسب کثرتشان اندیشیده می شوند ، خود ِ وجود واحد و یگانه انگار می شود ، یعنی ، وجود در چارچوب اندیشه ی یک یا احد به فکر در می آید و همین دو راهه است که کار تفکر را در همان گامهای نخست به بن بست می کشاند . راه حل بدیو برای رهانیدن تفکر از این تنگنا تصمیمی فلسفی است بر اعلام این گزاره که : احد نیست . و از آنجا که هر هستی شناسی ِ واحدمداری در نهایت به الاهیات می انجامد ، بدیو ریاضیات را به عنوان گفتار درخور برای سخن گفتن از وجود بر می گزیند و به طور مشخص ، نظریه ی مجموعه ها را که اصول موضوعه اش از دید وی در حکم ایده های امر کثیرند.
رخدادها
به جرئت میتوان گفت آنچه بدیو را از اکثر نامهای فلسفه ی ربع پایانی قرن بیستم متمایز می سازد برداشت نو آورانه ی وی از پاره ای مضامین و مفاهیم دیر آشنای فلسفه ی کلاسیک بوده است . اما شاید بارزترین فلسفه ی وی همانا مفهوم ( رخداد ) باشد . رخداد برای بدیو نمودگار چیزی است که در عرصه ی وجود و در گفتار هستی شناسی تمییز دادنی نیست . پس مسئله ی اساسی برای او این است که چگونه می توان از آنچه تمییز ناپذیر است بهره گرفت . این مسئله برای بدیو حیاتی است . چون اگر آدمی جهان را فقط بر مبنای آ نچه تمییز دادنی و بنا بر این دارای نام ، یعنی بازنمودنی در عرصه ی نمادین ، است تفسیر و تعبیر کند دیگر جایی برای سوژه بودن / شدن ِ راستین باقی نمی ماند .
رخدادها در زمانها و مکانهایی خاص به وقوع می پیوندند و بر خلاف پیشامدهای جزئی زندگی هر روزه از نظم جا افتاده ای امور پیوند می گسلانند . اگر رخدادها به مثابه ی استلزام هایی برای آن نظم باز شناخته شوند ، آن گاه میتوان به آغاز دگردیسی ِ وضعیتی که در متن آن روی داده اند امید بست . در نظر بدیو ، این رخدادها هیچ شالوده ی عینی یا علت قابل تعیین کردنی ندارند و از هیج وضعیت دیگری برون از وضعیت خاصی که در دلش روی می دهند سرجشمه نمی گیرند ، و از همین رو در قاموس هستی شناسی ِ وی ، رخداد به مقوله ی ( آنچه – وجود-بماهو-نیست )تعلق دارد.درهمین نقطه است که نظریه ی نوین بدیو در خصوص کردار هدفمند از الگوی مارکسیستی و موجبیت گرایی آن می بُرد :
مهم ترین ویژگی هر رخدادی هر آینه امکانیت یا حدوث مطلق آن است.
فلسفه ی بدیو همچون هر تفکر انقلابی ، درگیر مسئله ی رابطه ی میان کنش و ساختار ، عاملیت و موجبیت ، فاعلیت و وضعیت است . مسئله ی جدا کردن کنش از تکرار ساختار اجتماعی ، به نوعی ، حاصل مواجهه ی ساختارگرایی و مارکسیسم است . از طرف دیگر ، معضل طهور سوژهای جدا از ( هگو ) و عتایق و منافعش در متن یک کردار هدفمند مشخصا مسئله ی لاکانی است ، سوژه ی میل در واکنش به ( قطع ) جریان تفسیر روانکاوانه سر بر می آورد که در عین حال معیار ساخنار ناخودآگاه را به دست می دهد . بدیو در وجود و رخداد برای تبیین چند و چون ظهور تفکر به رخداد ، به طور خاص ، هیچ یک از این گفتارها را ( نظریه ی گسست معرفت شناسی ، سوژه ی میل لاکانی و سوژه ی انقلابی مارکسیستی ) برتری نمی دهد و در عوض ، به مالارمه روی می آورد و ساختار رخداد را مشروط به شعر ریختن تاس وی می سازد.
این حکم که ( امر نو در ساحت وجود رخ می دهد ) نتیجه ی هیچ استنتاج فلسفی نیست ، بلکه حاصل قسمی مشروط ساختن ِ فلسفه است و در نهایت شان یک ایده ی فلسفی را دارد : یک فرضیه ، یک اصل ، و یک تصمیم . پیامدهای انکار این فرضیه به همان پایه که واضح اند ،نا مطلوب اند . در پس پشت چنین انکاری همان شعار دیر آشنای نویسنده ی کتاب جامعه نهفته است که در زیر خورشید هیچ چیز تازه ای در کار نیست .الیور فلثم مترجم وجود و رخداد به زبان انگلیسی ، پیامدهای این انکار را به قرار ذیل دسته بندی می کند :
تخصصی شدن ِ مدرسی ِ فلسفه
فلسفه در مقام تسلی یا تشفی
قلسفه به مثابه ی مُد
این سه ، به تعبیر او ، تشکیل ِ تثلیثی نا مقدس از سه تقدیر فلسفه در جهان امروز می دهند . این همه ، به معنای پایان فلسفه است . در مقابل ، کوشش فلسفی بدیو مثضمن آمیزه ای است از اضطراب ، وسواس و میل که فلسفه را وا می دارد به گردش مدام میان تاریخ فلسفه ، نظریه ای در باب سوژه ، حقیقت و مسئله ی ظهور یا پدیدار ، و رویه های حقیقت در زمانه ی او .
بنیاد کلی گرایی/پل قدیس و منطق حقیقت