این مقاله را به اشتراک بگذارید
تاریخچه مختصری از تحرکات پوپولیستی
از آنجا که پوپولیسم را از پیامدهای اجتنابناپذیر مدرنیته دانستهاند، ریشههای تاریخی آن به قبل از مدرنیته و قدرتگرفتن نظام سرمایهداری در قرن ١٨ نمیرسد و نمودهای این جریان را باید از نیمه دوم سده ١٩ به اینسو دنبال کرد. شاید یکی از بارزترین تحرکات پوپولیستی را بتوان در تاریخ روسیه تزاری (اواخر سده ١٩) جستوجو کرد که در آن جمعی از روشنفکران شهری روسیه به روستاهای آن کشور میروند تا روستاییان فقیر را برای مبارزه با استبداد تزاری آشنا کنند؛ این در حالی است که روستاییان روسی نهتنها توان انقلابی علیه تزار را نداشتند، بلکه با روشنفکران کشورشان هم چندان موافق نبودند. این جریان در تاریخ روسیه بهعنوان جنبش نارودنیکی ثبت شده که معنای این واژه معادل همان پوپولیسم یا عوامگرایی است.
ظهور تاریخی پوپولیسم در ایالات متحده آمریکا نیز به نیمه دوم قرن ١٩ برمیگردد که با خصیصههایی مانند حکومتستیزی، برابریخواهی و ضدنخبهگرایی مشخص میشود و این جریان زمینه را برای شکلگیری «حزب مردم» فراهم کرد که بیشتر طرفدار دهقانان و مخالف نخبهگرایی بود و این حزب سپس در حزب دموکرات آمریکا (که بعد از حزب مردم شکل گرفته بود) حل شد، البته در ایالات متحده آمریکا، ترکیب و ساختار جمعیت، بهدلیل ناهمگونی تاریخی و نبود یک فرهنگ عمومی و ملی، کیفیتی دارد که اندیشمندان مکتب فرانکفورت (آدورنو و هورکهایمر پس از مهاجرت به آنجا) آن را «جامعه تودهای» نامیدهاند که از پایه با پوپولیسم رابطه نزدیک دارد. هابرماس، شاخصترین متفکر مکتب فرانکفورت در شرایط کنونی، در طرح نظریه ارتباطی خود و در مبحث استعمار زیست جهان (در آمریکا، با مسامحه همان جامعه تودهای) بهوسیله سیستم، میگوید هرچه فرهنگ تودهوار و جامعه تودهای و عامیانه گستردهتر باشد، کنترل آن برای دولت و سیستم یا برای نظام قدرت، هزینه کمتری دارد و به سرکوب آشکار مردم نیازی نیست.
در آمریکای جنوبی به دلایل تاریخی و استعمار، زمینه گسترده برای رشد پوپولیسم فراهم است و میتوان نمونههای بارزی از نظامهای پوپولیستی چپ و راست را در آنجا در امروز هم مشاهده کرد.
سیستم چپگرای چاوز و نظام راستگرای خوان پرون الگوهای نمادین پوپولیسم در دوران معاصر هستند. پرون با استعمار صنعتی و تضعیف نیروی کار محلی مخالفت میکرد و ازهمینرو حکومت خود را جنبشی ملیگرا میدانست و با نظام حزبی مخالف بود.
از سالهای دهه ۶٠ و ٧٠، برخی نمودهای تحرکات پوپولیستی در اروپا نیز نمایان شده است. اوج ظهور پوپولیسم یا پوپولیسم نو، در اروپا (و کل جهان) در دهههای ٨٠ و ٩٠ آشکار شد که رونالد ریگان (ریاستجمهوری آمریکا) و مارگارت تاچر (نخستوزیر بریتانیا از حزب محافظهکار) پرچمدار پوپولیسم نو (و همچنین نئولیبرالیسم) بودند. در شرایط کنونی، آمیختگی پوپولیسم با لیبرالیسم نو، جهانیسازی اقتصادی و حمایت پستمدرنیسم، راه را برای توسعه پوپولیسم گشوده است. شاید هم پوپولیسم پناهگاه یا مفر موقتی نظام سرمایهداری از بحران جانسختی باشد که از دهه ٩٠ به بعد این نظام را در سطح جهانی درگیر کرده است.
شرق