این مقاله را به اشتراک بگذارید
پرویز جاهد، منتقد و فیلمساز:
ابراهیم گلستان خود را جزو موج نو نمیداند / درباره تاریخ آغاز موج نوی سینمای ایران هم اختلاف است
پرویز جاهد منتقد سینما گفت: تعریف قاطعی از موج نوی سینمای ایران نمیتوان داشت. حتی در تاریخ شروع آن هم اختلافنظر وجود دارد. عدهای معتقدند که موج نوی سینمای ایران با «جنوب شهر» فرخ غفاری آغاز شده و عدهای «قیصر» مسعود کیمیایی را آغازگر این سینما میدانند.
به گزارش مد ومه به نقل از ایلنا، «ریشهها و پیامدهای موجنوی سینمای ایران» عنوان نشستی بود که با حضور پرویز جاهد منتقد و فیلمساز، در خانه کتاب نشر دف تهران برگزار شد.
در ابتدای این نشست، با توجه به وجود یک جریان و یک تفکر در موج نوی سینمای فرانسه، این سئوال مطرح شد که آیا سینمای ایران در دهه چهل، موج نو داشته است یا این موضوع فقط اصطلاحی بوده که منتقدان در آن دوران رواج دادند؟
پرویز جاهد در ابتدای جلسه، درباره موجنو در سینمای فرانسه گفت: شکلگیری موج نوى سینمای فرانسه از مجله «کایهدو سینما» و منتقد ـ فیلمسازانى مثل تروفو و گدار که در آن مىنوشتند، آغاز شد. درست است که اشخاصى مثل تروفو و گدار با یک نشریه کار میکردند اما همیشه باهم همفکر نبودند و فلسفه و نگاهشان به سینما متفاوت بود. یکی از ویژگیهاى مشترک این افراد بریدن از سینماى رایج فرانسه بود که ریشه ادبى داشت و آنها «سینماى پاپابزرگها» مینامیدنش.
جاهد با اشاره به تفاوت موج نوى سینماى ایران با فرانسه گفت: این جریان بودن، همان اتفاقی بود که براى موج نوی سینمای ایران رخ نداد؛ اینجا تقریبا هرچیز به شکل پراکنده اتفاق میافتاد. مثلا ابراهیم گلستان استودیوی خودش را دارد و در آن فیلم های دلخواهش را میسازد اما نمیخواهد جریانی ایجاد کند و پرچم موج نو را در دستش بگیرد. چهرههایی مثل فرخ غفاری و فریدون رهنما هم که موج نوی سینمای ایران را ساختند، هر کدام به نوعی از این جریان سازی دور شدند.
او ادامه داد: کانون فیلم تهران که راهاندازی میشود، دو سال بیشتر عمر نمیکند؛ غفاری که در فرانسه درس خوانده بود بعد از بازگشت به وطن، میخواهد ایدهها و تجربههای آنجا را در ایران ارائه کند و کانون فیلم یکی از آن ایدههاست. رهنما هم تحصیل کرده فرانسه است و بعد از بازگشت به ایران، به استخدام رادیو تلویزیون ایران درمیآید و برنامه ایران زمین را راه میاندازد؛ یعنی در این دوره فعالیتها پراکنده بود.
جاهد خاطرنشان کرد: عموما گرایش به بومیگرایی و اصالت خواهی در روشنفکری دهه ۴٠ بسیار زیاد بود؛ مثل فریدون رهنما در سینما و صادق هدایت در ادبیات.
نویسنده کتاب نوشتن با دوربین، خاطرنشان کرد: من فکر میکنم هرچند که این فعالیتها پراکنده بوده اما وقتی کنارهم قرار میگیرد میتواند به عنوان یک جریان پراکنده اما هدفدار مورد بررسی و مطالعه قرار بگیرد و روی زمینههای آن به عنوان موج نوی سینمای ایران فکر شود.
جاهد با بیان اینکه در بررسی موج نوی سینمای ایران باید بررسی کنیم که این سینما قرار بود پاسخگوی چه نیازی باشد، تصریح کرد: در زمانی که موج نوی سینما در ایران شکل میگیرد، سینمای فیلمفارسی (به قول هوشنگ کاووسی)، جوابگوی نیاز قشر روشنفکر تحصیلکرده نیست؛ این فیلمها برای توده ساخته میشد که سلیقه سینماییاش با آنها ارضا میشد. بنابراین این خلاء در جامعه ایرانی احساس میشد؛ پس سینمای ملی تعریف یکسانی ندارد.
جاهد با بیان اینکه در این دوره دولت مقاومتی نسبت به بروز موج نوی سینما نشان نمیداد گفت: برای مثال، تلویزیون در این دوره دولتی بود اما فرخ غفاری در آن فعالیت میکرد. البته دولت به سینمای اجتماعی حساسیت داشت؛ تا زمانی که فیلمسازان با سیاستهای حکومت پهلوی و سیاست حاکم کاری نداشتند، آنها هم با این سینما کاری نداشتند.
این نویسنده و منتقد تاکید کرد: زمینههای فکری در بین پیشگامان موج نوی سینما در ایران متفاوت است اما اتوپیا و آرمان، بین روشنفکران با هر زمینه فکری، یکسان است.
جاهد با بیان اینکه نمیتوانیم به موج نوی سینمای ایران مانند فرانسه به عنوان یک جریان نگاه کنیم، گفت: موج نوی سینمای فرانسه پشتوانه تئوریک بسیار قوی داشت؛ در واقع شباهتها و تفاوتهایی بین دو کشور در این زمینه وجود داشت. اما میتوان گفت وقتی حرکتهای فردی موج نوی سینما در ایران کنار هم قرار میگیرد درست است که شبیه یک جریان منظم به چشم نمیآید اما سعیاش این است که در مقابل سینمای عامهپسند و فیلمفارسی بایستد.
او با اشاره به تفاوتهایی که ایران با فرانسه در زمینه شکلگیری موج نوی سینما داشت، گفت: یکی از مهمترین آنها جشنوارههاست؛ در ایران وقتی این فیلمها ساخته میشد ما جشنوارهای نداشتیم اما فرانسه «کن» را داشت که سینمای آوانگارد آن خواستار این فیلمهاست. در ایران تهیهکننده و سینمادار با موج نوی سینما مقاومت میکند و این فیلمها را نمیپذیرد.
فیلم «خشت و آیینه» ابراهیم گلستان هم از زمان خودش بسیار جلوتر است و برای همین در آن دوره دیده نمیشود. وقتی روشنفکر و منتقد فیلم، «خشت و آینه» را نمیفهمد، از مردم عادی چه انتظاری میتوان داشت؟
جاهد با اشاره به فیلم «جنوب شهر» فرخ غفاری که یکی از آغاز کنندههای موج نوی سینمای ایران است، گفت: در ایران وقتی این فیلم ساخته میشود، ساواک و اداره سانسور فیلم را جمع میکنند و آن چیزی که در آخر نمایش داده میشود نسخه لت و پار شده فیلم است. فیلم «خشت و آیینه» ابراهیم گلستان هم از زمان خودش بسیار جلوتر است و برای همین در آن دوره دیده نمیشود. وقتی روشنفکر و منتقد فیلم، «خشت و آینه» را نمیفهمد، از مردم عادی چه انتظاری میتوان داشت؟ البته این را هم بگویم که ابراهیم گلستان، همانطور که در کتاب گفتگوی من با ایشان آمده، اصلا خود را جزو موج نوی سینمای ایران نمیداند و این اصطلاح را قبول نداشت.
او با بیان اینکه در فرانسه فاصله بین سینمای کلاسیک و موج نو خیلی زیاد است اما در ایران این فاصله در زمان کوتاهی طی میشود، گفت: در فرانسه دانش و فرهنگ سینمایی و فیلمسازی وجود داشته اما در ایران ما این را نداشتهایم. زمانی که موج نو در ایران شکل میگیرد نگاهی تحقیرآمیز به سینمای ایران وجود داشته؛ هم فیلمفارسی نفی میشد و هم تلاشهایی که در خلاف آن شکل میگیرد.
ایده ساخت «قیصر» روشنفکری نبود؛ مسعود کیمیایی نیز ادعایی در این زمینه نداشت
ادامه داد: اگر فیلم «قیصر» به عنوان یک فیلم روشنفکری مورد قبول واقع میشود به خاطر تلاش پرویز دوایی و منتقدانی مانند اوست؛ این فیلم هرچند روشنفکرانه است اما ایده ساختش روشنفکری نیست؛ مسعود کیمیایی نیز ادعایی در این زمینه نداشت. قرار بود قیصر فقط فیلمی خوشساخت باشد و روح زمانه برخلاف فیلمفارسیهای آن دوره در آن جریان داشت.
نویسنده کتاب «از سینما تِکِ پاریس تا کانون فیلم تهران: رو در رو با فرخ غفاری» تصریح کرد: تعریف قاطعی از موج نوی سینمای ایران نمیتوان داشت. حتی در تاریخ شروع آن هم اختلافنظر وجود دارد. عدهای معتقدند که موج نوی سینمای ایران با «جنوب شهر» فرخ غفاری آغاز شده و عدهای «قیصر» مسعود کیمیایی را آغازگر این سینما میدانند.
پرویز جاهد با بیان اینکه «وقتی این اختلاف وجود دارد نمیتوان تعریف علمی و دقیقی از موج نوی سینمای ایران ارائه داد.»، گفت: اما میتوان به موج نوی سینمای ایران بهعنوان یک جریان آلترناتیو و غیرمتعارف در سینمای ایران پرداخت کرد.
او همچنین با اشاره به عنوان «جبهه سوم» که برای برخی فیلمسازان موج نوی سینمای ایران به کار برده میشود، گفت: اولینبار «اسماعیل نوریعلا» این طبقهبندی را انجام داد و عدهای از فیلمسازان را در این دسته گنجاند. از آنجا که تعدادی از فیلمسازان نوگرا را موج نو مینامیدند ولی فیلمسازان نوگرای دیگری خارج از این دایره قرار گرفته بودند، اسماعیل نوریعلا به آنها جبهه سوم گفت.
علی حاتمی، نصرت کریمی و فریدون گُله را نباید جبهه سوم، بلکه باید لایههایی از موج نوی سینمای ایران دانست
جاهد تصریح کرد: من معتقدم علی حاتمی، نصرت کریمی و فریدون گُله را نباید جبهه سوم، بلکه باید لایههایی از موج نوی سینمای ایران دانست. نگاه من به فیلمسازان و فیلمها در موج نوی سینمای ایران نگاهی تاریخی است.
این نویسنده و منتقد با بیان اینکه هر کشوری سینمای ملی خودش را دارد و بر اساس معیارهای خودش باید آن را ارزیابی کرد، گفت: غربیها اطلاعاتی از سینمای ما ندارند و تازه متوجه شدهاند که سینمای ایران ریشههایی دارد. اینکه مطالعاتی روی سینمای ایران می شود محصول ۱۰ سال اخیر است اگر منزوی بودیم و وارد بحث نقد فیلم در جهان نمیشدیم این اتفاق تا امروز نیز رخ نمیداد. الان منتقدانی داریم که به انگلیسی نقد فیلم ایران را مینویسند و دیگر ما تنها مصرفکننده و مترجم نیستیم.
پرویز جاهد همچنین به بیان سرفصلی از عوامل و ریشههای موثر در شکلگیری موج نوی سینمای ایران پرداخت:
- بازگشت سینماگران ایرانی تحصیلکرده غرب
- تاسیس کانون فیلم تهران توسط فرخ غفاری
- رشد ادبیات سینمایی، نقد و گفتمان انتقادی فیلم در ایران
- تاثیر جنبشها و جریانهای نوین اروپایی و تاسیس استودیو فیلمسازی ابراهیم گلستان و توسعه سینمای مستند
- رشد هنر و ادبیات مدرن در ایران؛ رشد تئاتر و نقاشی مدرن در دهه ۴۰ و شکلگیری ارتباط خلاق بین نویسندهها و فیلمسازان
- شکلگیری جشنوارههای هنری و سینمایی
- تاسیس بخش سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
- تاسیس تلویزیون با حضور رهنما و غفاری
- تاسیس دانشکدههای سینمایی
- تاسیس کانون سینماگران پیشرو