این مقاله را به اشتراک بگذارید
یادماندههای هادی غفاری:
خلخالی عِلمش کف دستش بود
هادی غفاری در گفتوگوی مفصلی که با خبرگزاری ایرنا انجام داده است درباره موضوعات مختلفی ازجمله دادگاه هویدا، بنیصدر، شریعتی و خلخالی صحبت کرده است. این گفتوگو را ناصر غضنفری انجام داده که بخشهای مهم آن را میخوانید:
**بنیصدر دو ویژگی داشت یکی اینکه بهشدت خودمحور بود. من معتقد نیستم وی در جنگ خیانت کرد. اگر هم با سپاه و ارتش مخالفت میکرد به خاطر این بود که میخواست پیروزی در جنگ را به نام خود تمام کند. بنیصدر کتابی نوشته است به نام «کیش شخصیت»؛ به قول آقای جلالالدین فارسی، انگار مقابل آینه نشسته و این کتاب را نگاشته است. ایشان کیش شخصیت داشت و خود را همهکاره مملکت میدانست. بنیصدر با ما زاویه داشت اما تا پیش از اینکه به منافقین بپیوندد خائن نبود. او میتوانست بعد از برکناری، در کشور بماند و شهردار و استاندار شود ولی کیش شخصیت، وی را وادار کرد از ایران برود. قطعا اگر در کشور میماند اعدام نمیشد. بنیصدر وقتی به منافقین پیوست خائن شد.
** نیامدن احمدینژاد، آرای روحانی را کاهش میدهد. اگر وی نامزد میشد حتی جناح مخالف روحانی هم از ترس رویکارآمدن دار و دسته احمدینژاد، به روحانی رأی میدادند. اگر احمدینژاد در این انتخابات هم میآمد چون روشش پوپولیستی و تهاجمی است طرف مقابل نیز مصممتر میشد و رأی احمدینژاد بهشدت کاهش پیدا میکرد و این به طرفداران وی ضربه میزد.
**احساس من این است که اصولگرایان دنبال کسی میگردند که مهره سوخته نباشد مثل ضرغامی. آنها دنبال نسوختهها میگردند، نه سوختهها. اصولگرایان دیگر به قالیباف مراجعه نمیکنند. چون قالیباف برای خودش عددی است. آنها دنبال عدد نمیگردند. پی کسی هستند که بتوانند راحت از وی سواری بگیرند نه شخصی که بر آنها مسلط شود. اصولگرایان دنبال موجسواری هستند. قالیباف موجی نیست که بتوانند سوار آن شوند.
**کارخانه جوراب استارلایت بعد از انقلاب ورشکسته شده بود. آقای میرحسین موسوی چند نفر را برای سرپرستی آن به احمدآقا پیشنهاد کرده بودند که من را برای این کار انتخاب کردند. کارخانه ٩میلیون تومان زیان انباشته و مالیات عقبافتاده داشت. طوریکه من به شوخی گفتم احمدآقا و میرحسین سر من کلاه گذاشتند! کمتر از سه سال آن زیان را پرداخت کردیم و حتی ۵٠ درصد سهام آن را از بنیاد مستضفعان خریدیم؛ اما همین دستاویز رقبای ما شده بود. تا میآمدم در مجلس انتقادی کنم آقای احمد توکلی بلند میشد و میگفت استارلایت چه شد؟
** من در طول نمایندگیام در مجلس فرد پرکاری بودم. حتی نامههای مردم را هم در ساعت کاری مجلس جواب نمیدادم. یک روز بعد از دو ساعت نشستن روی صندلی مجلس و نطقکردن و نطق شنیدن و …، یک لحظه عمامهام را برداشتم تا سرم را بخارانم؛ خمیازهای هم کشیدم. یکمرتبه دیدم یک آقای خبرنگار دوربین را سمت من گرفت و از این حرکتم یک عکس گرفت. بهسرعت از روی صندلی بلند شده و به سوی او رفتم و دوربین را از دستش گرفتم. خبرنگارها دورم جمع شدند. به او گفتم من دو ساعت اینجا نشسته بودم و کار میکردم یک عکس نگرفتی تا خمیازه کشیدم این کار را کردی؟! جواب داد: خبرنگار جماعت دنبال سوژه است.
**من هم پاسخی به وی دادم و آمدم در دوربین را باز کنم تا فیلمهایش بسوزد ولی از من خواهش کرد این کار را نکنم. گفتم این کار را میکنم تا همه خبرنگاران بدانند با غفاری نمیتوان شوخی کرد. دیگر خبرنگاران که آنجا بودند گفتند آقای غفاری این کار را نکن. ما اخیرا در دیداری که با آقای خامنهای (تازه یک هفته بود ایشان رهبر شده بودند) داشتیم عکسهای دستهجمعی با ایشان گرفتهایم و یادگاری است. من هم گفتم باشد به اتاق ظهور عکس مجلس میرویم من عکس خودم را قیچی میکنم و بقیهاش را به شما بازمیگردانم. همین کار را هم کردم.
**درباره صحبتی که شما کردید من هم این حرف را شنیدهام که علیه آقای هاشمی گفته میشود. چرا میگوئید آقای هاشمی داشته به آن دعوا میخندیده است؟ شاید در آن لحظه کسی حرفی زده باشد که وی خندهاش گرفته باشد؛ یا شاید نمایندهای پایش به چیزی گیر کرده و زمین خورده باشد و امثالهم. عکاس هم همان لحظه عکسی از آقای هاشمی در نمای بسته گرفته که نمایندگان دارند همدیگر را میزنند و ایشان لبخند بر لب دارد. اینکه این عکس را بگیری و بین این لبخند و کتککاری با صباغیان رابطه و نسبت برقرار کنی از مروت و انصاف نیست.
** عرفات آن موقع غیراز عرفات سالهای پایانی عمر بود. قبل از انقلاب در اردوگاهش زندگی میکردیم. یک چریک محض بود. حتی تا این اواخر ازدواج نکرد و میگفت من با فلسطین ازدواج کردهام و فلسطین که آزاد شد جشن دامادی من است. بسیار شبها تا صبح با یکدیگر حرف میزدیم و او مدام از آرزوها و آرمانهایش برای آزادی فلسطین صحبت میکرد. مدام میگفت آزادی را با تفنگ میگیریم و آزادی از خان اسلحه رد میشود.
**من آقای یزدی را همین الان هم قبول دارم. ایشان به من خیلی کمک کرده و در چند دوره که صلاحیت من به وسیله شورای نگهبان رد شده یکتنه وارد عمل شده و تمام تلاش خود را کرده تا صلاحیتم مجددا تأیید شد. من با نظرات آیتالله یزدی که یک اصولگرای مطلق است موافق نیستم ولی ایشان را خیلی دوست دارم. آدم بسیار سالمی است و همه اتهامات مالی هم که به ایشان میزنند دروغ است. میگفتند لاستیک دنا مال ایشان است به همان اندازه که کمیته امداد متعلق به آقای عسگراولادی بود لاستیک دنا هم مال آقای یزدی است.
**ایشان را به سلامت قبول دارم. برای انقلاب رنج بسیاری کشیده و تبعید شده است. جزء روحانیون شاخص ضد شاه بود. بعد از انقلاب هم جزء مدیران امام بود. وقتی هم مسئول قوه قضائیه بود هر ایرادی که به دستگاه قضائی داشتیم پیش او میرفتیم و میگفتیم و خودشان بهطور مستقیم وارد عمل میشد و جلوی تخلفات را میگرفت.
** هیچ کس جز خلخالی، هویدا و خدا نمیداند چه کسی او را کشت. هرکس بگوید غفاری یا هرکس دیگری این کار را کرد، صددرصد دروغ میگوید. خلخالی بعد از پایان دادگاه همه را از سالن بیرون کرد و خودش ماند و هویدا. میلانی دروغ اندر دروغ گفته است. گفته است من از پشت با شلیک دو گلوله هویدا را کشتم. من جنازه هویدا را دیدهام که تیرهایی که به بدن وی خورده، از روبهروست نه از پشت سر.
**در همان دادگاه خلخالی گفت هویدا به من گفته اگر اعدام من را تنها دو ماه عقب بیندازی، ٢٠میلیون تومان پول به تو میدهم. آن موقع با ۶٠٠هزار تومان پول میشد یک آپارتمان سهطبقه شیک در یک منطقه خوب تهران خرید. وضع ما هم اینقدر خراب بود که پول ناهار بچههایی را که دادگاه را تشکیل داده بودند نداشتیم؛ چراکه بودجه دست دولت موقت بود و تا به ما پول بدهد، طول میکشید. ضمن اینکه جهت دولت موقت با ما متفاوت بود.
**تا جایی که من در جریانم، خواهرش آمده بود پیش خلخالی و جنازه را خواسته بود. احمدآقا یک ربع بعد زنگ زد و گفت امام میگویند جسد را هرجا میخواهند میتوانند ببرند؛ ولی هزینه انتقالش با خودشان است. کمتر از یک هفته بعد؛ یک روز که به پزشکیقانونی رفته بودم، خواهرش پیش من آمد و گفت میخواهیم جسد را به آنکارا ببریم. جسد را بردند شهر عکای اسرائیل. جسد را به همانجا بردند و نزدیک قبر پدرش خاک کردند.
**بهائیبودن آن موقع اتهام نبود. هویدا در لبنان درس خوانده؛ ولی عربی را خوب بلد نبود. به من گفت توکلت علیالله. هر آدمی میداند توکَلت علیالله است. به او گفتم نترس نیمساعت دیگر کُلت علیالله هستی! گفت آقای خلخالی، غفاری من را تهدید میکند. خلخالی جواب داد آقای هویدا اینهمه آدم کشتهای عیب نداشته، حالا یکی تهدیدت میکند، عیب دارد؟
**قطعا آقای خلخالی مجتهدی مسلم بود. این را بدون بروبرگرد میگویم. عِلمش کف دستش بود و فقه را خوب میدانست و برخلاف آنچه میگویند بسیار آدم رئوف و مهربانی هم بود. امروز که من این حرفها را میزنم، دفاع از خلخالی نه نان دارد، نه آب، بلکه نان ما را آجر نیز میکند؛ ولی نباید چون دست ایشان از دنیا کوتاه است، هر نسبتی را میخواهیم به او بدهیم. بعد از انقلاب خلخالی سر برخی موضوعات که اکثر آنها هم نزاعهای سیاسی بود، تخریب شد. حتی شایعه کرده بودند او معتادان مواد مخدر را اعدام میکند؛ درحالیکه این دروغ محض بود. ایشان حتی یک معتاد را اعدام نکرده است. فقط قاچاقچیها اعدام میشدند. من و شما شب اول قبر باید جواب بدهیم.
۴٠ روز با شریعتی در یک بند بودم. من بعد از امام و پدرم ایشان را قبول دارم. آدم روشنفکر و بسیار متدینی بود. نمازش را هم اول وقت میخواند. فردی متدین و متعبد بود؛ ولی اهل خنگولهبازی هم نبود. واقعا او به سفر حج نرفته بود؛ بلکه پرواز کرده بود. مرگ دکتر مشکوک است. همینطور مرگ حاجآقا مصطفی خمینی.