این مقاله را به اشتراک بگذارید
اندام خون گرفته تاریخ؛ بررسی سه رمان سیاسی جدید
مهدی یزدانی خرم
آمیختگی رمان با سیاست امری ست هویت ساز. اصولا رمان به شکلی عمیق رفتاری ست سیاسی و حال گاهی درون مایه این رفتار سیاسی محملی می شود برای روایت های تاریخی و سیاسی. در یکی دو سال گذشته تعداد رمان هایی که به این ترکیب توجه کرده اند به مراتب بیشتر شده است.
مثلا نویسندگانی چون حسن محمودی و حامد اسماعیلیون دو نمونه از پرسر و صداترین نمونه های این رمان ها را نوشتند. در این چند ماهه رمان هایی که با این درون مایه همراه باشد کم منتشر نشده اند.
از این بین سه رمان «تپه های خرگوش» از علی اکبر حیدری، «جرم زمانه ساز» از آرش آذرپناه و «گود» از مهدی افشارنیک تا حدود مشابهت هایی در مضمون به هم داشتند. هر چند رمان های دیگری نیز مانند «سلام» از تبسم غُبیشی یا «خون مردگی» از الهام فلاح نیز با درون مایه های سیاسی و تاریخی خاص خود منتشر شدند.
تپه خرگوش؛ فلاش بک در زمانه سیاست زدگی
علی اکبر حیدری با نخستین کتاب خود «بوی قیر داغ» نشان داد با نویسنده ای روبرو هستیم که بی نهایت به تکنیک و خشونت اهمیت می دهد. رمان «تپه خرگوش» او هر چند بیش از سه سال در ارشاد معطل ماند اما بالاخره منتشر شد و ما را با رمانی روبرو کرد که قرار است یک زیست تاریخی و سیاسی را در بیش از دو دهه از روزگار یک خانواده مشاهده کنیم.
رمان در چند روز مانده به انقلاب آغاز می شود، با طلب خونی نایاب برای زنی که در حال از دست رفتن است. مهم ترین ویژگی علی حیدری برهم زدن روند خطی روایت اش است، امری که به زعم برخی از خوانندگان اش به رمان او ضربه زده و به اصطلاح «سخت خوان اش» کرده است. اما این ترفند تکنیکی که بر مبنای درهم ریختن زمان استوار شده است هدفی دیگر در متن دنبال می کند و آن تبدیل تاریخ رسمی و خطی ست به امری که زمانمندی مرسوم اش از بین رفته است.
اگر بنابر ایده هگلی انسان را موجودی تاریخ مند و زمان مند بدانیم این تکنیک علی حیدری در راستای یادآوری همین زمان تاریخی و بیرونی حرکت می کند.
یادآوری این نکته که فرایندی که او در حال روایت آن است مسیر خطی اش را از کف داده و دچار عدم تعین شده است. عدم شناخت راوی از تاریخی که در حال فرود آمدن بر سر سوژه های متن است. این استراتژی علی حیدری ست در نوشتن رمان «تپه خرگوش». او با این نگاه آدم ها را تعریف کرده و باعث می شود بیش از هویت زبانی، هویت «زمانی» پیدا کنند.
برای همین رمان کمی سنگین و کُند آغاز می شود. لختی بلاتکلیفی در اجرای استراتژی مذکور درش وجود دارد که هرچه جلوتر می رویم این مشکل نیز کمتر می شود.
رمان اول علی حیدری نشان از یک ذهن تفسیری دارد نسبت به بزنگاه های تاریخی. این ذهن مقابل تکه هایی از تاریخ ایران بعد از انقلاب توقف می کند و سعی دارد روایتی غیررسمی از آن ارائه دهد. شاید این مهم ترین تلاش حیدری باشد برای گریز از تحمیل تاریخ بر متن. به همین خاطر است که او تلاش می کند به شدت روح قصه گویی اش را حفظ کرده و اجازه ندهد ارواح مقتدر وقایع تاریخی هویت آدم های داستانی او را به نفع خود مصادره کنند.
جرم زمانه ساز؛ حسرت های دهه شصت مه آلود
آرش آذرپناه چند سالی منتظر انتشار این رمان کوتاه ماند. رمانی که به سال های دهه شصت باز می گردد و یک فرایند عاشقانه- سیاسی در حول و حوش انقلاب فرهنگی. آذرپناه که پیش از این کار چند مجموعه داستان منتشر کرده بود در این رمان نیز جنسی از همان آدم های داستان های کوتاه خودساخته. آدم هایی که مبهوت و سیلی خورده اند از جبری که بر آن ها وارد می شود.
دو قهرمان اصلی او در این رمان طی یک حادثه سیاسی و خارج از توان و حیطه اختیارشان ناچار می شوند از هم جدا بیفتند. سال ها بعد دیدار اتفاقی در راه است که هجوم خاطرات را برای شان همراه دارد و این که چه کسی مقصر بوده. رمان آذرپناه مانند کار حیدری یا افشارنیک و به مفهوم آن ها تاریخی محسوب نمی شود اما تراژدی رقم خورده در متن ارتباط مستقیم دارد با یک وضعیت تاریخی در زمانی مشخص در سال های دهه شصت.
برای همین نویسنده استراتژی خود را در روایت رئالیستی آن فضا قرار می دهد و مطرح کردن این پرسش که آیا می توان از آوار یک گذشته تاریخی گذر کرد؟ رمان «جرم زمانه ساز» امر تاریخی را عمدتا در ذهن قهرمان های خود قرار می دهد.
جزییات تاریخی در این جا چنان نقشی ندارند چون این آدم ها اصولا از یک پوسته تاریخی مشخص بیرون آمده اند و خود را می نگرند. نافرجامی رابطه ای عاشقانه که باعث شده قهرمان هیا متن مدام از خود سوال کنند و به مرور زمان بپردازند. مروری که باعث می شود این قهرمان ها روزهای سپری شده را با توجه به آرمان ها و باورهای خود روایت کنند.
آذرپناه رفتار سیاسی اش را در احضار همین زمان های تلف شده نشان می دهد. زمان هایی که به زعم این شخصیت ها به خاطر دست اندازهای تاریخی آن ها را از هدف های احساسی و عاطفی شان دور کرده است. برای همین بازگشت به تصاویر انقلاب فرهنگی در سال های آغازین دهه شصت و شمایل پرالتهاب انسان آن دوره مخاطب را مقابل هجمه ای از زمان قرار می دهد که اجازه نمی دهد این انسان از رخدادهایی که او برای اش رقم می زند جدا شود.
هرچند نگاه آذرپناه در پایان متن کمی خوشبینانه است و شخصیت های او میل قدرتمندی برای بیرون آمدن از زیر آن اتفاق های تاثیرگذار در خود احساس می کنند، اما نمی توان منکر شد که رمان «جرم زمانه ساز» بر پایه یاسی بنا شده که از شکست فرد از رخدادها روایت می کند. شکست از تکه هایی در تاریخ مه زده ایرانی.
گود؛ تاریخ علیه سُنت
اولین رمان مهدی افشارنیک کاری حجیم است که از نظر زمانی هم چیزی نزدیک به شش دهه را در بر می گیرد. هرچند اتکای رمان بیشتر بر وقایعی ست که از آغاز دهه چهل تا واپسین سال های دهه هشتاد خورشیدی برای شخصیت های اش رقم می خورد. حضور انبوهی از شخصیت های اصلی و تراکمی از شخصیت های فرعی تر در بزنگاه های تاریخی مهم ایران در این دوره مذکور رمان افشارنیک را ساخته. هر چند پایه اثر بر سرنوشت اعضای یک خانواده سنتی تهرانی گذارده شده و سه نسل از آن ها. مکانِ محوری اثر هم بازار است و مناطقی سنتی در بافت تهران که هویت شان در بزنگاه های تاریخی طرح شده در رمان روایت می شود.
نویسنده این رمان شرحی از پوست اندازی آدم های اش ساخته در طول این فرایند زمان دار. شاید بتوان گفت استراتژی اصلی نویسنده نیز بیان همین استحاله باشد با توجه به رخدادهای بیرونی. بنابراین ایده هگلی موجود در رمان حیدری در کار افشارنیک نیز قابل بازخوانی ست. انسانی در معرض زمان و ناچار به آن. این تراکم انسانی موجود در رمان با وجود تمام تلاش هایی که برای یافتن فردیت خود دارد اسیر روح تاریخی ست.
لحن ها، استفاده از ساختار محاوره ای و حتی بافت های زبانی متفاوت شخصیت ها فقط باعث شناسایی و نه تفردشان می شود. شاید رد پای این فردیت در برخی شخصیت های متاخرتر رمان یا اولیه آن باشد. سر و ته نسلی که این زنجیره روایی را ساخته اند. آن چه در میان شکل گرفته و وجود دارد عمدتا بر پایه هایی چون آرمان گرایی های حزبی یا موقعیت طلبی های اقتصادی ست. برای همین است که اکثر شخصیت های اصلی رمان از جمله «مستانه» منتظر وقوع حوادث هستند و هرچه زمان جلوتر می رود گذشته پرماجرای شان بیشتر گریبان آن ها را می گیرد.
«گود» در نشان دادن این شخصیت ها کمی ریخت و پاش کرده است و برای همین گاهی شاهد پرگویی در برخی تکه ها هستیم. اما فارغ از این نویسنده توانسته خطِ سیرِ دراماتیک اش را حفظ کند و این حجم از شخصیت های تاریخ زده را به سرانجامی درون متنی برساند. شخصیت هایی که هرکدام در زنجیره ای از حوادث دچار آگاهی یا شناختی شده اند که بی نهایت روی شان تاثیر گذاشته است. حرکت رمان افشارنیک رو به آینده نامعلوم دارد اما نگران سنتی ست که به زعم متن در این هیاهوی تاریخی در حال نابودشدن است. نویسنده رمان دلبسته سنت است و این یکی از مهم ترین خوانش هایی ست که رمان مذکور در اختیار مخاطب خود می گذارد.
1 Comment
سایه
بین این ها گود از همه بهتر است به نظر من.