این مقاله را به اشتراک بگذارید
ماه اکتبر ماه انتخاب برنده جایزه ادبی نوبل و البته ماه اعتراض جامعه ادبی ایران به انتخاب آکادمی نوبل است. حق با ماست یا آکادمی نوبل از دنیای روز ادبیات پرت است؟
ماه اکتبر ماه انتخاب برنده جایزه ادبی نوبل و البته ماه اعتراض جامعه ادبی ایران به انتخاب آکادمی نوبل است. حق با ماست یا آکادمی نوبل از دنیای روز ادبیات پرت است؟ اگر بخواهیم فهرستی از برندههای نوبل انتخاب کنیم که جامعه و اصحاب ادبی ایران آن را به سخره یا انتقاد گرفتند، تهیه کنیم، فهرست مطولی خواهد شد. اما علیالحساب شما میتوانید به واکنشهای نویسندگان، شاعران یا مترجمان ایرانی پس از انتخاب برندههای نوبل سه سال گذشته نگاه کنید. پس از اخذ نوبل توسط پاتریک مودیانو در سال ۲۰۱۴، بسیاری ادعا کردند، مودیانو با اینکه نویسنده تراز اولی است اما نویسندگان مهمتر از او هم هستند که هنوز نوبلیست نشدند. از این نویسندهها میتوان کوندرا، راث یا موراکامی و اوتس را نام برد.
سال ۲۰۱۵ سوتلنا الکسیویچ، برنده نوبل، مطلقا در ایران ناشناس بود. یعنی اصلا نمیشناختیمش. انتخاب آکادمی نوبل آن قدر از نظر جامعه ادبی ایران مضحک بود که لب به انتقادهای اساسی هم گشوده نشد و حالا وقتی قرعه نوبل امسال به باب دیلن افتاد، همه صدایشان درآمد که باب دیلن مگر از طایفه اصحاب ادبیات است که به او نوبل دادند؟
مثلا اسدالله امرایی، مترجم، نوشت: "باب دیلن و ترانههایش را دوست دارم. تلاش او را برای صلح و مخالفتش را با جنگ ویتنام و همدلیهایش را با ستمدیدگان و قربانیان شکنجه میستایم. کاش جایزه صلح نوبل را به او میدادند. اعطای جایزه نوبل را به او جفا در حق نویسندگانی مثل فیلیپ راث و جویس کرول اوتس میدانم." هرچند خود جویس کرول اوتس، انتخاب باب دیلن را به عنوان برنده نوبل ادبیات "هوشمندانه" قلمداد کرده است.
داود غفارزادگان، نویسنده معاصر درباره معرفی برنده جایزه نوبل ادبیات گفت: خیلی باب دیلن را نمیشناسم و از انتخاب او به عنوان برگزیده نوبل ادبیات تعجب کردم. فکر میکنم کارهای او تینیجری است و کارهایش چیزی نبوده که آنها را دنبال کنم.
او درباره انتخابهای این جایزه در سالهای اخیر بیان کرد: چیزی که من فهمیدهام این است که رویه انتخاب اثر برگزیده در این جایزه شبیه اتفاقاتی است که در جوایز ادبی کشور خودمان میافتاد؛ یعنی چیزی که بیشتر از همه خود جایزهبگیرها را متعجب میکند. این اتفاق هم به خاطر این است که ادبیات به سیاست و قدرت وصل شده است؛ به همین خاطر نمیشود بیشتر از این جوایز انتظار داشت.
اما در این میان این سوال مطرح میشود که آیا ما به خوبی برندگان نوبل ادبیات را میشناسیم؟ غفارزادگان اعتراف میکند: "خیلی باب دیلن را نمیشناسم…" و شاید نویسندگان و شاعران دیگر ما نیز باید به این موضوع اعتراف میکردند و بعد گزاره قطعیشان را صادر میکردند که دیلن نباید برنده نوبل میشد. در شرایطی که ما باب دیلن را صرفا یک ترانهسرا و خواننده میدانیم، سارا دانیوس، دبیر دائمی آکادمی سوئدی نوبل ترانههای دیلن را با کارهای هومر و سافو مقایسه میکند. به عبارت دیگر باب دیلن در خارج از مرزهای کشور ما وجههای ادبی نیز دارد، نه به خاطر مجموعه شعر تجربی و بدعتگرایش – "رتیل" (Tarantula) – که به خاطر تعاریف نو منتقدان و جامعه ادبی غربی از مرزهای جدید ادبیات.
محمود حسینیزاد، مترجم آثار ادبیات آلمانی اشاره جالبی به پرت بودن جامعه ادبی ایران از ادبیات معاصر جهانی میکند. او به ما گفت: بامزه است که بعضیها، چه نویسنده و چه منتقد و غیره، میخواهند همچنان براساس "بوف کور" یک اثر قرن بیست و یکمی فرنگی، مثلا آلمانی را بررسی کنند. جریان ادبی در آلمان و کشورهای دیگر اروپایی به سرعت در حال حرکت است. گاهی دوستان آلمانی از نویسندههایی تعریف میکنند که ما اصلا نمیشناسیم. امریکایی و انگلیسی حتی. یا در نشریات آنجا نویسندههایی مورد استقبال قرار میگیرند که برای ما کلا ناشناس هستند. ما از همه این جریانها غفلت کردهایم و همچنان بر گمان ثابت و شاید کهنه شده خودمان از ادبیات، آثار نو را بررسی میکنیم."
او بعد از انتخاب دیلن به عنوان برنده نوبل ۲۰۱۶ و پس از واکنشهای سلبی ایرانیان به ایسنا گفت: هدف هر جایزه معتبری بها دادن به نوآوریها در حوزه مربوطه است، و جایزه نوبل ادبیات هم در همین راستا حرکت میکند. کسانی که الان به این روند ایراد میگیرند، همان کسانی هستند که وقتی پاموک جایزه گرفت پدر خودشان را درآوردند، چون شناختی از او نداشتند. نمیشناسند و چند سال که میگذرد مشخص میشود که انتخابها درست بوده است. درباره پاموک همینطور هم شد و این نویسنده بعدها نشان داد که واقعا نویسنده است. اما زمانی که جایزه نوبل گرفت همین آدمها که امروز به جایزه نوبل ایراد میگیرند میگفتند که چرا پاموک جایزه گرفته است؟ ما هنوز در نیمه اول قرن بیستم ماندهایم و جلوتر نیامدهایم.
و اینکه " الان آدمی که جایزه گرفته ۵۰ سال برای سیاهپوستان و سفیدپوستان زحمت کشیده است. با واژههایش، با سرود و شعرهایش. اما این نظر ما شرقیهاست که او را مطرب میدانیم و میگوییم چرا کوندرا جایزه نگرفته است. به پاموک و هرتا مولر و الفریده یلینک و الکسییویچ هم ایراد میگرفتند بی آنکه یک صفحه از کارهایشان را خوانده باشند. این حرفها به خاطر دور بودن ما از ادبیات دنیاست.
در گزارشی که روزگذشته ایبنا به نقل از bookstr منتشر کرد میخوانیم: همواره بسیاری از ترانهها از بخشهایی از ادبیات بهره گرفتهاند؛ به عنوان مثال برخی گروههای موسیقی از بعضی از آثار "ویلیام شکسپیر"، نویسنده انگلیسی استفاده میکنند؛ به عنوان نمونه جمله "زندگی مانند صحنه نمایش است" بخشی از نوشته "شکسپیر" در "نمایشنامه مکبث" است که الهامبخش برخی ترانهها بوده است. در نمونهای دیگر یکی از گروههای موسیقی نام یکی از آلبومهای خود را "هر چه پایانش نکو باشد، نکو است" گذاشت که نام یکی از آثار دیگر این نمایشنامهنویس است.
اگر ترانه رابطه تنگاتنگی با ادبیات دارد چرا نباید جزئی از آن محسوب شود؟ حماسههای قدیمی "یونان" خوانده نمیشدند بلکه به شکل آواز اجرا و به مردم ارائه میشدند و بخش زیادی از تاریخ شفاهی ما مدیون ترانههایی است که به نگارش درنیامده و نسل به نسل و به شکل شفاهی به ما رسیده است. در جامعه امروز یاد گرفتهایم همه چیز را با آغوشی باز بپذیریم. این موضوع بدان معناست که مجلات، کتب، شعر، داستان کوتاه، و هر چیز دیگری به ادبیات نسبت داده میشود. قرار نیست ادبیات را به آثاری چون "جین ایر" نوشته "شارلوت برونته" یا "آرزوهای بزرگ" نوشته "چارلز دیکنز" محدود کنیم.
آثار "باب دیلن" تجربیات مشترک انسانی را بسیار هنرمندانه ارائه میکند. به دست آوردن جایزه نوبل ادبیات توسط این خواننده و ترانهسرا فرصتهای زیادی را برای ترانهسراهای سراسر جهان فراهم میکند. ترانههای او ترکیبی از داستان، شعر، و ترانه است.
درست است که هیچکس حدس نمیزد او برنده جایزه نوبل ادبیات شود اما مجموعه آثار او چه در حوزه شعر چه در حوزه ترانه او را واجد شرایط این جایزه میکند. این بدان معناست که تعریف جامعه از "ادبیات" در طول زمان دچار تغییر شده است. در واقع گویا ما به افتخار این ترانهسرای بزرگ مرزهای بین ادبیات شفاهی و کتبی را شکستهایم.
هنرآنلاین
2 نظر
ناشناس
دوستان کاسه داغتر از آش، مخالفت غربی ها رو چطور ارزیابی میکنند؟ آیا از جامعه روز ادبیات جهان و انتقاد های اروپایی ها آمریکایی ها به جایزه ای که با معیارهای غیرادبی گردانده میشه مطلع اند؟ جایزه نوبل مبلغ مالیش از کارخانه های اسلحه سازی تامین میشه. مقاله ابلهانه و پرتی بود
رضا
دوست بی نام ۱۳۹۵/۰۸/۰۲ ۱۳:۰۳:۳۵! خوبه که کارخانه های اسلحه سازی یک پولی برای جایزه های مثل نوبل خرج می کنند! اینوری ها که کارخانه رو با پولش می خورند، از جایزه مایزه ادبی هم که خبری نیست.