این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نگاهی به رمان «پروژه رُزی»گرام سیمسیون
منطق اوتیستیک در رمان
پرتو مهدی فر
گرام سیمسیون نویسنده، فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس استرالیایی در سال ۲۰۱۲ موفق شد برای رمان «پروژه رُزی» (ترجمه مهدی نسرین، نشر مرکز) جایزه ویکتورین استرالیا را در بخش آثار منتشرنشده دریافت و با انتشار آن در سال ۲۰۱۴ و فروش بیش از یکمیلیون نسخه در چهلویک کشور به شهرت بینالمللی دست پیدا کند.
کاراکتر اصلی رمان، پروفسور دَن تیلمن استاد ژنتیک، شخصیتی است بسیار دقیق، تحلیلگر و موفق در زمینه حرفهای اما در روابط اجتماعی و خصوصا احساسی، ناکارآمد و درگیر با مشکلات اساسی. او برای برخورد با هر مساله، به شیوهای علمی و محاسباتی عمل میکند و با همین روند برای یافتن شریک زندگی، «پروژه ازدواج» را کلید میزند و پرسشنامه مفصلی را بر اساس معیارهای ایدهآل خود تدارک میبیند. در این بین پای رُزی به ماجرا باز شده و با اینکه هیچگونه همخوانی با آیتمهای دَن ندارد، توجه او را به خود جلب میکند.در نگاه اول با داستانی معمولی روبهرو هستیم که با رگههایی از طنز در مورد رفتار وسواسگونه یک استاد دانشگاه، جنبههای سرگرمکنندهای هم پیدا میکند و شاید این پرسش را برانگیزد که کتاب چگونه توانسته تااینحد بفروشد؟ اما پس از اتمام کتاب قطعا تغییر عقیده دادهاید؛ چراکه درمییابید نویسنده چطور با ظرافت، نشانههای افراد مبتلا به «طیف اختلالات اوتیسم» را در رفتار کاراکتر اصلیاش به تصویر کشیده.
مهارتی که احتمالا وامدارِ تجربه عملی در برخورد با چنین افرادی است. اهمیت ماجرا وقتی است که بدانیم با رشدِ فزاینده شیوعِ اوتیسم، این اختلال به عنوان بیماری قرن ۲۱ شناخته شده؛ بنابراین «پروژه رُزی» پیش از آنکه رمانی عاشقانه باشد رویکردی روانشناسانه دارد. دَن در مورد زمینههای توارث «سندرم آسپرگر»، یکی از زیرگروههای اختلال اوتیسم، تحقیقات و سخنرانیهایی دارد. وجه مشخصه این افراد تاخیر یا انحراف در رشد مهارتهای اجتماعی، شناختی، ارتباط کلامی و غیرکلامی است. معمولا علاقه شدید و خاصی نسبت به برخی فعالیتها دارند اما پاسخدهی مناسبی به محرکهای اجتماعی یا فیزیکی از خود نشان نمیدهند. تمایل به تنهایی، رفتارهای کلیشهای، تمایل وسواسگونه به حفظ ثبات و یکنواختی در محیط از دیگر ویژگیهاست. با کمی دقت این خصوصیات در وجود دن کاملا قابل شناسایی است. کوچکترین فعالیتهای روزانه او طبق برنامه و جداول زمانبندیشده انجام میگیرد. و خارج از این روال و چارچوب چیزی تعریف نمیشود. در محدوده امور شخصی شاید این خصوصیات تحسینبرانگیز هم باشد اما در حیطه روابط انسانی و عاطفی، کاستیها خودنمایی میکند. دوستان او بسیار محدودند و تا سن ۳۹ سالگی حتی یک مورد رابطه عاطفیِ موفق نداشته. چون هیچگاه نتوانسته واکنش مناسبی در موقعیتهای احساسی داشته باشد. درواقع یکی از معضلات اصلی افراد اوتیستیک نارسایی جدی در فهم هیجانات دیگران یا بیان عواطف خود است. «تئوری ذهن» که نوعی توانایی خودشناسی و دیگرشناسی است در آنها به خوبی رشد نکرده و در حد و اندازههای ابتداییِ دوران طفولیت باقی میماند.
اینگونه نقایص در افرادی که حتی سطح کلامی قابل قبولی دارند مشکلساز خواهد بود؛ چراکه آنها بسیاری از مفاهیم و محتوای گفتار و بالطبع بازخوردهای آن را متوجه نمیشوند و برای همین است که دن هیچگاه درک نمیکند چرا کلامی که به زبان آورده موجب رنجش و کنارهگیری فرد مقابلش شده. به عبارت دیگر او اگرچه داری ضریب هوشی و استدلال قوی حرفهای هست اما هوش اجتماعی بالایی ندارد و تنها وقتی نیاز به کارکردهای عاطفی و احساسی نباشد عملکرد صحیح و منطقی از خود بروز میدهد. البته از دیدگاه او آسپرگر هرگز یک نقیصه نیست، بلکه گونه متفاوتی از طرز تلقی و پکیج رفتاری است که با فرد به دنیا میآید. تیلمن مثال فوقالعاده جذابی را در یکی از سخنرانیهایش برای کودکان مبتلا به آسپرگر و والدینشان مطرح میکند که پاسخ به آن توسط بچههای اوتیستیک نمونه آشکاری از عملکرد ذهنی در غیاب عواطف است: «تصور کنید داخل زیرزمینی مخفی هستید، همه از جمله دشمنان شما به دنبالتان هستند، سعی دارید کاملا ساکت باشید که بچه شما شروع به گریه میکند. شما یک اسلحه دارید. دشمن درحال نزدیکشدن است…» درحالیکه والدین در سکوت مشغول پردازش دادهها هستند، بچههای مبتلا به آسپرگر برای پاسخ حتی لحظهای درنگ نمیکنند. یکصدا فریاد میزنند: «تیراندازی به بچه، تیراندازی به بچه!» نکته همینجاست، چنین منطقی! مختصِ مبتلایان به این سندرم است. زمانیکه دیگران به خاطر احساساتشان ناتوان و درمانده از بروز واکنش هستد آنها بدون درگیری عاطفی با قضیه به راحتی تصمیم میگیرند.
البته تا پیش از فصول پایانی، دَن از وجود این نشانهها در خود آگاه نیست دقیقا به همان علت که ما اغلب نسبت به مسائل و افراد نزدیک و مربوط به خود از فرط وضوح و نزدیکی شناخت کمتری داریم. دیگر اینکه این اختلال طیف وسیعی از علائم و نشانهها را دربرمیگیرد که باهم و با سایر بیماریها همپوشانی دارند. او سالها تحتعنوان افسردگی مورد مشاوره و درمان قرار گرفته. بارها سعی در تغییر رفتار و کسب مهارتهای اجتماعی داشته اما موفق نبوده. تا هنگامیکه رُزی وارد زندگیاش میشود با یک ویژگی متفاوت و البته بسیار مهم. او به هیچ وجه درگیر رعایت آداب و تشریفاتی نیست که به واسطه آنها توسط دیگران پذیرفته شود، برعکس دَن که رعایت اصول اساس برنامهریزی زندگیاش را تشکیل میدهد. این دو برای پیداکردن پدر بیولوژیک رُزی از طریق جمعآوری و آزمایش نمونههای دی.ان.ای از افراد محتمل وارد پروژه مشترکی میشوند. موقعیتهای گوناگونی که هربار در برخورد با یکی از این موارد پیش میآید منجر به تجربیات جدید در زندگی و رفتارهای کلیشهای دَن میگردد و او را متوجه لزوم ایجاد تغییر در تعاملات اجتماعی و فاصلهگرفتن از قوانین سختگیرانه و خودساخته میکند؛ تغییراتی که ایجابش اگرچه در ابتدا صرفا از روی منطق بوده اما کمکم ردپای انگیزههای احساسی در آن پیدا میشود و عشق به شکل تجربهای گنگ در وجود او خودنمایی میکند.
*پزشک و منتقد
آرمان
‘