این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
بررسی تأثیر علتهای بروز قحطی بزرگ در ایران اواخر قاجاریه در گفتوگو با مسعود کوهستانینژاد
واقعیتهای یک قحطی جنجالی
کمکرسانی به قحطیزدگان از راهها و به شیوههای گوناگون انجام میپذیرفت. یکی، از راه کمیتههای دولتی و دیگری، خیریهها بود
ماهرخ ابراهیمپور
«میان احمدشاه قاجار و ارباب کیخسرو چندین ملاقات متوالی برای انجام این معامله صورت گرفت و شاه مثل یک علاف حسابی ساعتها برای گران فروختن جنس خود چانه زد. سرانجام شاهرخ عصبانی شد و از شهریار محتکر سؤال کرد: "اعلیحضرتا! آن روزی را که تازه به سن قانونی سلطنت رسیده و برای ادای سوگند به مجلس شورای ملی تشریف آورده بودید به خاطر دارید؟ شاه جواب مثبت داد. شاهرخ با کمال احترام به عرض میرسانید: اعلیحضرتا! همان روزی که مراسم تحلیف انجام گرفت و ذات مقدستان در حضور همه ما خداوند قادر متعال را گواه گرفتید که همیشه حافظ ملت ایران و در فکر رفاه و آسایش آنان باشید، پیشانی مبارکتان به شدت عرق کرد. به طوری که ناچار شدید دستمالی از جیب درآورده و عرق پیشانی خود را با آن دستمال پاک کنید. هنگام ترک جلسه دستمال فراموش شد و روی میز خطابه جا ماند. ما آن دستمال را تاکنون به یادگار آن روز تاریخی در اداره کارپردازی مجلس حفظ کردهایم. اعلیحضرتا! آیا مفهوم سوگندی که آن روز ادا کردید همین است که مردم تهران امروز از گرسنگی در کوی و برزنها بیفتند و بمیرند و انبارهای سلطنتی از آذوقه و مایحتاج آنها پر باشد؟» این گفتوگوی جالب تاریخی، که به نقل از کتاب «سیمای احمدشاه قاجار» نوشته محمدجواد شیخالاسلامی، رویارویی یک نیکوکار برجسته دوره قاجار را با واپسین پادشاه این دودمان در قضیه قحطی نشان میدهد، گویای نگاهی پرمعنا در تاریخ دیرینه ایران به شمار میآید؛ این که حکومتها تا پیش از شکلگیری دولت مدرن در ایرانِ پس از قاجار، چگونه به رعیت مینگریستند و پیوند میان دو نهاد «سلطنت» و «رعیت» چگونه بوده است. سرزمین ایران به دلیل شرایط ویژه جغرافیایی و اقلیمی، در تاریخ دیرینه خود همواره با پدیدههای خشکسالی و کمآبی و نیز پیامدهای آن همچون قحطی و ویرانی همنشین و همساز بوده است. خشکسالی و قحطی در دورههایی از تاریخ این سرزمین به اندازهای گسترش یافته که هستی مردمانی را در جایجای این سرزمین به چالش کشیده است.
آگاهی ما از قحطیهای تاریخ ایران، هرچه به دوران معاصر نزدیک میشویم، افزایش مییابد. چند قحطی بزرگ در دوره قاجار به ویژه از دوره ناصرالدین شاه تا پایان جنگ یکم جهانی رخ داد. واپسین قحطی همزمان با رخداد جنگ یکم جهانی، در ایران شکل گرفت؛ در شرایطی که ایران بیطرفی خود را اعلام کرده بود اما از سوی نیروهای درگیر جنگ به ویژه انگلیسیها اشغال شد. این قحطی از رخدادهای ویژه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایران معاصر به شمار میآید؛ از آنرو که با وجود نزدیکی زمانی به روزگار ما، واقعیتهای موجود آن در هالههایی متناقض از ابهام فرورفته است. برخی آن را یک فاجعه برآمده از حضور انگلیسیها در ایران با کشتاری میلیونی قلمداد کرده و در برابر، برخی به آن همچون دیگر قحطیهای تاریخی سرزمین ایران با آسیبهای معمول پرداختهاند. بازخوانی رخدادهای قحطی بزرگ ایران در واپسین سالهای حکومت دودمان قاجار البته از جنبههای اجتماعی نیز اهمیت فراوان دارد؛ از آنرو که میتواند شیوه رویارویی حکومت و جامعه را با چنین پدیدههایی بیانگر باشد. همچنین کنشهای اجتماعی طبقهها و قشرهای گوناگون را در برهههای بحران نشان میدهد.
بازخوانی تاریخ قحطی در تهران به ویژه جنبههای اجتماعی آن بحران بزرگ، موضوع گفتوگویمان را با مسعود کوهستانینژاد، پژوهشگر مطبوعات تاریخی دربرمیگیرد. این پژوهشگر تاکنون آثاری همچون «چالش مذهب و مدرنیسم در ایران: نیمه اول قرن بیستم: اتحادیهها، جمعیتها و انجمنهای مذهبی، سیاسی»، «اسناد دوره اول مجلس شورای ملی: اسناد بهارستان (٢)»، «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی»، «چالشها و تعاملات ایران و عراق در نیمه نخست سده بیستم»، «مرداد خاموش» و «واقعه خراسان» نگاشته و منتشر
کرده است.
جناب کوهستانینژاد! به نظر میرسد قحطی اواخر دوره قاجار در ایران تاثیری یکسان نداشته و در برخی شهرها مانند اردبیل و شیراز نمودی کمتر یافته است. جدا از شرایط آب و هوایی، چه عاملی در بروز کمتر قحطی در برخی مناطق تاثیر داشت؟
قحطی بیشتر در مناطق مرکزی خود را نشان داد، یعنی به سوی درون کشور روی داشت و در مناطق مرزی کمتر رخ نمود. این پدیده ویرانگر در منطقهای همچون اردبیل که آب و هوایی خوب داشت، چندان تاثیرگذار نبود؛ در برابر، مشکلی حادتر در این شهر به وجود آمد و آن، مساله سربازهای روسی بود که آسیبهایی فراوان به این شهر وارد کردند. گزارشهایی از دخالت پلیس جنوب، وابسته به انگلیسیها، در ایجاد قحطی اما در شیراز موجود است. منطقه فارس در کنترل و نظارت پلیس جنوب بود که میکوشید شرایط به گونهای فراهم نشود که در آنجا شورش شود. این به عبارتی سیاست انگلیسیها بود که میکوشیدند به هر شیوه از شکلگیری شورش جلوگیری کنند، زیرا اگر شورشی پدید میآمد، به حضور تعداد بیشتری از نیروهای انگلیسی و هندی برای مهار شورش و آرامکردن شرایط نیازمند بودند و آنها این نیرو را نداشتند. انگلیسیها بنابر این بسیار کوشیدند حتی با واردات گندم از هندوستان و بمبئی، دامنه قحطی را در کنترل بیشتر خود درآورند. قحطی از این نظر گرچه در فارس نیز بروز یافت، اما حضور انگلیسیها جلوی هرگونه زمینه شورش و گسترش جنبههای قحطی را گرفت.
قحطی بزرگ ایران همزمان با جنگ یکم جهانی در روزنامهها و نشریات آن زمان چه بازتابی داشت؟
این رویداد در مطبوعات و نشریات آن روزگار از تصویری گویا برخوردار است. جزییاتی بسیار از جنبههای گوناگون مانند علتهای پیدایش قحطی، شهرهای درگیر، زمینهها و پیامدهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آن در روزنامهها و دیگر نشریات آمده، همچنین به جنبههای سیاسی این پدیده نیز اشارههای اندک شده است. مطبوعات در آن دوره همچنین به راههای مهار قحطی نیز پرداخته و افزون بر آن اقدامات دولت را نیز یاد کردهاند. گزارش تکاپوی نیروهای روس و انگلیس نیز در برخی مطبوعات به چشم میآید. خبرهایی از کمکهای مردمی نیز در برخی روزنامهها البته دیده میشود. جنبههایی فاجعهبار از آشوب، قحطی و بینظمی اما با این همه در این زمان نمایان میشود که وحشتناک است.
درباره کمکهای مردمی چه مطالبی منعکس شده است؟
گزارشهایی درباره گردآوری اعانه، توزیع برخی مواد غذایی از سوی نیکوکاران، وضعیت شهرهای گوناگون، آمار کشتهشدگان و بروز برخی بیماریها در مطبوعات منتشر میشده است. گستردگی قحطی در جامعه آن روزگار ایران در واقع به گونهای بود که نمیتوانستند بیاعتنا از کنار آن بگذرند. به همین دلیل مطالبی گوناگون را در نشریات به ویژه روزنامهها از این پدیده میبینیم.
در مقاله سال دمپختکی که سالها پیش نگاشتهاید، به آمار تلفات برخی از محلههای تهران مثل سنگلج و عودلاجان اشاره شده که البته بیشترین رقم به عودلاجان مربوط است. این آمار آیا از مطبوعات آن روزگار یا خاطرات رجال آن دوره برگرفته شده است؟
این رقمها هم در مطبوعات هم در اسناد آرشیو ملی آمده، اما در خاطرات رجال به جزییاتی بیشتر از این رویداد اشاره شده است. فضای تهرانِ قحطیزده، به ویژه با توجه به این خاطرات قابل ترسیم است. قهرمان میرزا سالور در کتاب «روزنامه خاطرات عینالسلطنه» جزییاتی بسیار از این رخداد بیان کرده است. قحطی گرچه ویژه تهران نبود و در بیشتر شهرهای ایران نمود داشت اما به دلایلی در تهران بازتابی بیشتر یافت. این پدیده همچنین تنها در گرسنگی محدود نمیشد که در کنار آن بیماریهایی بسیار رواج یافت. این مساله در برخی منابع تاریخی اشاره شده است؛ به عنوان نمونه ملکالشعرای بهار رمانی با نام «سیاهبختان» نوشت که در بخشی از آن به رخدادهای دوران قحطی میپرداخت. آن قحطی تاریخی بنابراین افزون بر بازتابیافتن در مطبوعات، به گونهای در ادبیات و هنر نیز نمودی برجسته یافت.
از برخی رجال سیاسی مثل علیاکبر دهخدا نام بردید که به گونه داوطلبانه به سرشماری خانوارهای تهران برای پخش ارزاق میپردازد و بر پخش این ارزاق نظارت دارد. دیگر رجال در برهه قحطی چه نقشی داشتند؟
کمکرسانی به قحطیزدگان از راهها و به شیوههای گوناگون انجام میپذیرفت. یکی، از راه کمیتههای دولتی و دیگری، خیریهها بود. خیریهها البته بیشتر دولتی بود. تنها معدودی خیریه خصوصی وجود داشت که میتوانست به قحطیزدگان یاری برساند. این مراکز برای آن که بتوانند جیره مردم را به درستی پخش کنند و تقریبا حالت کوپنی داشته باشند، به آماری از مردم تهران نیازمند بودند. نمایندگان آنها بدینترتیب برای دستیابی به آمار افراد به در منازل مردم رفتند و کمک کردند آماری برای پخش ارزاق تهیه شود. کمیته پیگیری یا نهادهای خیریه با کمک رجال داوطلب، این آمار را فراهم آوردند. یکی از آن رجال سیاسی که در قحطی تهران به یاری مردم شتافت، علیاکبر دهخدا بود. اگر اشتباه نکنم، مزینالسلطنه در گزارشی مینویسد تهران را به ۴٠ یا ۵٠ منطقه تقسیم کرده بودند و چهار یا پنج نفر به هر منطقه روانه شده بودند تا آمار قحطیزدگان را گرد آورند. دهخدا یکی از آن افراد بود.
پیشنهاد پختن دمپختک و پخش رایگان آن از سوی مخبرالسلطنه بود. چرا این پیشنهاد پس از مدتی پولی شد؟
این کار در آغاز مجانی بود اما بعدا که دولت در تهیه مواد آن با مشکل روبهرو شد، بهایی نازل برای آن تعیین کردند. پخش این دمپختک توانست تا اندازهای جلوی گسترش قطحی را بگیرد. پس از آن که دامنه قحطی کاهش یافت، از آنجا که منابع مالی دولت اجازه نمیداد، پخش دمپختک از حالت رایگان به شکل پولی اما به بهایی نازل ادامه یافت.
کمیته گردآوری اعانه چگونه به قحطیزدگان کمک میکرد؟ اعضای آن چه شیوههایی برای گردآوردن اعانهها داشتند؟
در خاطرات یحیی دولتآبادی و عینالسلطنه سالور و برخی رجال دیگر به کمیته اعانه اشاره شده است. اعضای کمیته و برخی خانوادههای اعیان و اشراف تهران بنابر آن گزارشها غذاهایی میان قحطیزدگان پخش میکردند. گستردگی قحطی اما بسیار فراتر از کمکهای رجال، اعیان و خیران ایران بود. قیمت غلات نیز در آن زمان بسیار افزایش یافته بود که بر مسائل و مشکلات قحطی میافزود.
نهادهای خیریه در این میان چه نقشی برعهده داشتند؟ این نهادها آیا به اندازهای بودند که بتوانند گامی موثر بردارند؟
نهادهای خیریه به گونه سازمانیافته و ملی، در آن زمان هنوز آنچنان شکل نگرفته بود. چند نهاد پراکنده موجود در آن شرایط کوشیدند کارهایی گوناگون انجام دهند تا دامنه پیامدهای قحطی را محدود کنند. آن خیریهها همانگونه که پیشتر اشاره کردم، به دو بخش دولتی و خصوصی تقسیم میشدند. کمیته اعانه دولتی در این میانه آوازهای بیشتر داشت. حسن وثوقالدوله آن کمیته را تشکیل داده بود. کمیته اعانه دولتی پولی از دولت گرفته، به کالا، ارزاق و وسایل بهداشتی تبدیل میکرد و سپس در اختیار مردم قحطیزده میگذارد. کمیته خیریه مسلمانان، از جمله کمیتههایی به شمار میآمد که نهادهای خصوصی شکل داده بودند. این کمیته خیریه برخی نیازمندیهای مردم قحطیزده را تهیه و میان آسیبدیدگان پخش میکرد. کار آن کمیتههای خصوصی البته در مقایسه با کمیته اعانه که به دولت وابستگی داشت، چندان گسترده و چشمگیر نبود. همچنین بخشی از کمکهای برخی رجال نامدار ایرانی نیز از راه کمیته اعانه دولتی ارایه میشد. برای مثال این کمیته، گاردن پارتی تشکیل داده، از رجال میخواست به اندازه تواناییشان کمک کنند؛ آنها بدینترتیب از این راه در کاهش پیامدها و آسیبهای قحطی مشارکت میکردند. نهادهای خیریه بخش خصوصی نیز از این برنامهها برگزار میکردند. برخی از آنها مجلسی بزرگ تشکیل میدادند که در آن با برپایی یک نمایش و فروش بلیت به قیمتی بالا میکوشیدند پولها و اعانههایی برای یاری قحطیزدگان گرد آورند. آمار برگزاری این نمایشها و گاردن پارتیها و نیز میزان سهم آنها در یاریرسانی به مردم گرفتار در قحطی موجود است.
در برخی شورشهایی که مردم به دلیل قحطی انجام میدادند، اثر تحریک بعضی ملاکان و محتکران کالا دیده میشده است. چه چیز موجب میشد آنها مردم را در آن شرایط به چنین شورشهایی برانگیزند؟
مکانیسم برخی ملاکان و تاجران در این زمان چنان بود که با هدف فروش بالای کالای خود مردم را به شورش تحریک میکردند تا نشان دهند در آن شهر یا ناحیه قحطی وجود دارد و دولت بدینترتیب به خرید ارزاق یا کالای احتکارشده مجبور شود. به عنوان نمونه تاجران یا زمینداران در برخی مناطق گندم یا برنج منطقه را گرد آورده و احتکار میکردند؛ دولت پس از شوریدن مردم، از همان ملاکان یا تاجران اجناس احتکارشده را میخرید، آنها نیز با سوءاستفاده از شرایط موجود، کالای خود را به چند برابر قیمت به دولت که زیر فشار قرار گرفته بود، میفروختند. دولت نیز چارهای جز خرید ارزاق از آنها نداشت. مصاحبهای از مدیر تجارتخانه تومانیانس وجود دارد که به تشریح شرایط موجود فروش کالا و نقش قحطی در ارایه کالاها پرداخته است.
در پیامدهای قحطی، به بیماریهای شایع اشاره کردید. وضعیت رسیدگی به بیماران در آن زمان چگونه بود و چه تصویری از گرفتاران قحطیزده بیمار و کمکهای مردمی وجود داشت؟
جنبههای درمانی و بهداشتی در رسیدگی به بیماران که از قحطی پدید آمده بودند، یکی از مسائل متاثرکننده آن فاجعه در میانه سالهای ١٢٩۵ تا ١٢٩٨ خورشیدی است. ضعف بسیار در این حوزه وجود داشت زیرا امکانات پزشکی و بهداشتی در تهران و در وضعیتی به مراتب بدتر در شهرستانها به اندازهای نبود که جلوی این بروز را بگیرد یا زمینه کنترل شتابان بیماریها را فراهم آورد. تعداد بیمارستانها ٣ یا ۴ دستگاه بود و تعداد پزشکانی که در تهران فعالیت داشتند، اندک بود. به دلیل بروز جنگ یکم جهانی، ورود دارو نیز در شرایط بسیار دشوار، حتی گاه غیر ممکن قرار داشت. دولت هم نتوانست کاری چندان مفید انجام دهد زیرا امکانات برخورد با بیماری و کنترل آن را نداشت؛ پزشک، دیگر گندم نبود که آن را وارد کند! واردات دارو نیز به دشواری امکانپذیر بود. بیماریها و کاستیهای بهداشتی به همین دلیل مرگومیر بسیار در پی داشت.
درباره آمار قحطی، با توجه به کتاب «قحطی بزرگ» نوشته محمدقلی مجد و رقمهایی که از مرگومیر آورده شده است، تا چه اندازه میتوان به آمار آن استناد کرد؟ اساسا در این مساله آماری معتبر وجود دارد؟
آمارهایی دروغ درباره قحطی احمد شاهی ارایه میشود زیرا پژوهشگری مانند محمدقلی مجد، آماری را با استناد به گزارش ماموران آمریکایی میگیرد و بر اساس آن میزان تلفات قحطی را ثبت میکند، در حالی که گزارشهای ماموران سیاسی در آن زمان با غلو همراه است. مثلا در یکی از گزارشهای آنها آمده است «از کنار جاده که رد شدیم، پُشتهای از کشته دیدیم.» مجد این جمله را در یکی از این گزارشها دیده و آن را بسط و تعمیم داده است، در حالی که استنباط مامور آمریکایی دروغ محض است زیرا چنین پُشتهای از کشته وجود نداشته که از قحطی برآمده باشد. بیشترین تلفات تهران آن روزگار که ٣٠٠ تا ٣۵٠ هزار نفر جمعیت داشت، حدود ٧٠ تا ٨٠ هزار نفر بوده است.
این رقمها بر چه آمار و استنادهایی استوار است؟
آماری که ما ارایه میدهیم بر اساس استنادهای یک مُبلغ مسیحی در آن سوی بینالنهرین نیست که برای توهین به ایرانیان گزارشهای سیاه ارایه میدهند و اوضاع ایران را به شیوهای تاثربرانگیز بازمیتابانند. بنابر این، گزارشهای غیر تاریخی، احساسی و تبشیری- تبلیغاتی مبنای هیچ پژوهش علمی نمیتواند باشد، مگر برای افرادی که سیاستپیشه و سیاستمدارند. بر اساس همین گزارشهای کنسولی یا تبلیغی میتوان گفت ٢٠ میلیارد از مردم ایران در جنگ یکم جهانی کشته شدند که دو میلیارد از این افراد در عودلاجان تهران ساکن بودند! از نظر تاریخی و پژوهشهای علمی، استناد به برخی گزارشهای جاسوسانی که به ایران آمدند، قابل استناد محض و اعتنا نیست؛ آنها اهدافی ویژه برای دولتهای خود دنبال میکردند و برای آن که نزد مقامات بالاتر خود جایگاه و بودجهای بیشتر بیابند، به سیاه نمایی از وضعیت ایران پرداختند، در حالی که برای دریافت حقیقت باید به آمار مراجعه کرد. خوشبختانه درباره این قحطی، آمار تهران و شهرستانها موجود است، که البته با اعداد و ارقام کتاب «قحطی بزرگ» بسیار فاصله دارد. بر اساس این آمار، در اوج قحطی در تهران، هفتگی رقمی میان ٨٠ تا ١۵٠ نفر کشته داشتیم که در ماه بسیار دست بالا هم در نظر بگیریم رقمی میان ۴ تا ۵ هزار نفر را در برمیگرفت. همه تلفات را بدینترتیب میتوان ٧٠ تا ١٠٠ هزار نفر برآورد؛ حال آن که مجد، آمار فردی را بیان کرده که در کرمانشاه حضور داشته است در صورتی که آمار آمریکاییهای حاضر در تهران نیز موجود است. بنابراین آماری که براساس پژوهشهای تاریخی به دست آمده است، از غیر واقعیبودن ارقام ارایهشده از سوی مولف کتاب «قحطی بزرگ» نشان دارد. طرح موضوع قحطی گرچه ممکن است درست باشد اما اینگونه نتیجهگیری، کاملا سیاسی، غیر مستند و غیر علمی است. آنچه از قحطی در زمان جنگ یکم جهانی قابل توجه بوده، آن است که در بدترین شرایط در تهران و مناطق مرکزی کشور، تقریبا ۴/١ جمعیت از میان رفت. باید دقت کنید که مساله قحطی در همه کشور به یک شکل نبود، بنابر این میتوان گفت تلفات آن تقریبا ٢٠ درصد جمعیت ایران را دربرگرفت؛ همچنین، در آن زمان علت کاهش جمعیت ایران تنها به مساله قحطی محدود نمیشد.
اینگونه از سخنان شما میتوان نتیجه گرفت که رقم تلفات برآمده از قحطی ایران در جنگ یکم جهانی را که در کتاب «قحطی بزرگ» آمده است، سیاهنمایی میدانید.
تلفات به طور کلی، از یک دیدگاه مساله قحطی در ایران به شمار میآید؛ از منظر دیگر پیامدهای ژرف و بسیار وحشتناک اجتماعیِ قحطی، دیگر مساله مهم است که در آن برهه و نیز دورههای بعد پدیدار شد؛ تاثیرهایی که با اشغال ایران در روح و روان ایرانیان به جای گذاشت و به طور کلی به عقبماندگی ایران انجامید.
وضعیت زنان در قحطی چگونه بود؟ آیا گزارشهایی در این زمینه داشتهایم؟
زنان شرایط دگرگونه نسبت مردان نداشتند. اینگونه نبود که بگوییم تلفات زنان از مردان بیشتر بوده است؛ گرچه آماری مشخص وجود دارد که تعداد کشتهشدگان زن و مرد را جداگانه ارایه میدهد. فعالیتهایی محدود در حوزه کمیتههای خیریه زنان وجود دارد، گرچه کمکهایی ثبت شده که به شکل ویژه برای زنان و کودکان بوده است. با این که از شرایط زنان در برخی از خاطرات رجال و بانوان سخن به میان آمده است اما قحطی یک فاجعه همگانی بود که از نظر شرایط و تاثیر قابل تفکیک نیست؛ قحطی همچون فاجعه حمله مغول بود که میگویند «آمدند، کشتند و رفتند» و ایران را سه سده به اغما برد.
مشخصا میتوان گفت چه قشری در قحطی به ویژه در تهران کشته شدند؟
بسیاری از افرادی که کشته شدند طبق گزارشهای بلدیه تهران دارای هویتی مشخص نبودند. بنابراین شاید بتوان گفت سیل مهاجرت مردم به تهران، دلیل قحطی گسترده و فراوانی کشتههای آن میتوانسته است باشد. بسیاری از ایرانیان در مناطق دور از پایتخت میپنداشتند قحطی در تهران به عنوان دارالخلافه نمیتواند بروز کند. بنابر این مهاجرتی بیرویه صورت گرفت که معضلات و ناهنجاریهای متعدد اجتماعی در این شهر پدید آورد، به گونهای که تعدادی زیاد از افرادی که در این شهر بر اثر قحطی مردند، از همان مهاجران بودند؛ جمعیتی که به تهران وارد شده، هویتی مشخص نداشتند.
یکی از مسائلی که در قحطی به آن اشاره شده، برپایی نماز باران است. این کار چه تاثیری بر روحیه قحطیزدگان داشت؟ روحانیون چه فعالیتهایی دیگر در تسکین شرایط متاثرکننده قحطی داشتند؟
روحانیت مانند دیگر گروههای اجتماعی کوشید با حضور در خیریهها به کاهش وضعیت قحطی در ایران یاری رساند. در اینباره میتوان از حضور موثر سیدحسن مدرس یاد کرد. نماز باران در سال ١٢٩۶ خورشیدی در چند شهر ایران برپا شد که البته کاری تازه نبود؛ مردم بارها در تاریخ قدیم و معاصر ایران، زمانی که با مشکل کمآبی، خشکسالی و قحطی روبهرو میشدند، به نماز باران روی میآوردند. این کار بر روحیه و روان افراد بازتابی مثبت داشت و آنها را تا اندازهای تسکین میبخشید.
در نگاهی به نقش رجال سیاسی در کمک به مردم قحطیزده به ویژه در تهران، به دهخدا اشاره کردید. در برخی مستندات، گزارشها و گلایههایی قابل تامل از ارباب کیخسرو شاهرخ درباره احتکار گندم و برنج و شورشهای دروغین مطرح شده است. وی چه نقشی در قحطی بازی میکرد؟
به دو مصاحبه ارباب کیخسروشاهرخ درباره قحطی دسترسی دارم. وی و تومانیانس، مدیر تجارتخانه تومانیانس از جمله کسانی بودند که نقش وکیل دولت را در رساندن آذوقه از نقاط غلهخیز ایران به تهران داشتند. ارباب کیخسرو از دولت مبالغی گرفت و به عنوان نمونه به همدان رفت، مقداری غله خرید و به تهران آورد. خرید و جابهجایی غله به آسانی ممکن نبود، به همین دلیل وی در سفر به همدان با دشواری و درگیری توانست مقداری آذوقه برای پایتختنشینان قحطیزده فراهم آورد. تومانیانس نیز با توجه به جایگاه شغلی و نیز با پولی که از دولت گرفت، توانست مقداری از آذوقه تهران را تهیه کند. اقدامات این دو در تامین آذوقه و ارزاق پایتخت اثری مثبت داشت.
دیگر رجال متنفذ آن دوره چه؟ آیا از حضور و تاثیر آنان نشانی داریم؟
محمد مصدق نیز در آن زمان حضوری موثر در یاریرسانی به مردم داشت. وی به موجب یک گزارش، در توزیع دمپختک حضور داشته است. برخی رجال دیگر مانند وثوقالدوله، نصرتالدوله فیروز و شاهزاده فرمانفرما نیز در فرآیند کمکرسانی به مردم قحطیزده حضور داشته و تاثیرگذار بودند.
نقش وثوقالوله به چه میزان بود؟ به عبارتی کمک مالی داشته یا کارهای اجرایی در فرآیند کمکرسانی ایفا کرده است؟
کمکهای وی افزون بر نقشهای اجرایی و دولتی بود. در حیطه دولتی، جامعه پس از بروز قحطی به ناامنی دچار شد و راهزنی، دزدی و غارت اموال مردم گسترش یافت. این مساله موجب شد برخی راهزنان قدرت گیرند. وثوقالدوله آگاه بود که قحطی به راهزنی و غارت دامن زده است. او از اینرو برای جلوگیری از فعالیتهای راهزنان که جلوی صدور غلات را میگرفتند، تعدادی از مشهورترین آنها را در قم و کاشان به دار آویخت. او همچنین در زمینهای خود در سلیمانیه، میدان کنونی خراسان به سمت شرق تهران، اقداماتی نیکوکارانه انجام داد.
تقریبا در همین برهه انتخابات مجلس شورای ملی پس از یک دوره فترت آنجام میشود. آیا قحطی نمودی در این انتخابات دارد؟
موج این قحطی در سال ١٣٣۶ قمری (١٢٩٧ خورشیدی) تقریبا پایان یافته، به عبارتی بر شیب نزولی جای گرفته بود. اولویت اصلی دولت در آن زمان دیگر مساله قحطی نبود، بنابراین با تمرکزی بیشتر به مساله انتخابات پرداخت؛ انتخابات برای مجلسی که مدتها تشکیل نشده بود و دایر شدن آن اهمیت بسیار داشت. قحطی نیز در این میان تقریبا کنترل شده بود. دولت در چنین شرایطی انتخابات مجلس را برگزار کرد.
شهروند
‘
2 نظر
صباغ
باسلام
عکس انتخابی،تصویر یک شیره کش خانه است ومشتی شیره ای درحال فضانوردی!این تصویرچه ربطی به قحطی بزرگ یا کوچک دارد؟
مد و مه
حق با شماست دوست عزیز اما ظاهرا اجناس آن روزگار مرغوبیت اعلایی داشته اند چرا که چنان دوستان را نقش زمین کرده اند که بیننده فکر می کند در اثر قحطی از حال رفته اند!