این مقاله را به اشتراک بگذارید
وضعیت نشر و نوشتن در شهرستان در گفتوگو با اسدالله امرایی (مترجم)، محمدعلی جعفریه (مدیر نشر ثالث)، مهشید میرمعزی (مترجم) و فرشته احمدی (نویسنده)
از فرصت تا تهدید
حمید محمدی
تمرکزگرایی در هرعرصهای، توسعهنیافتگی را درپی خواهد داشت، حتی در مسألهای چون ادبیات؛ چراکه موجب نادیده گرفتهشدن ظرفیتها و استعدادهای موجود درحاشیه میشود. از اینرو نگاه مرکزگرا در ادبیات ایران از دوران شروع تجدد ادبی آغاز شد و فعالیتهای مهم این عرصه را معطوف به پایتخت سیاسی- اداری کشور کرد و در پس این مرکزگرایی؛ فعالیتهایی چون وضع بهتر انتشار و جلب مناسب مخاطب درتهران مقدور شد. این روند تا جایی پیش رفت که کارگاههای آموزشی و تعلیم و تلمذ از محضر بزرگان ادبیات نیز، اغلب در این شهر رخ میدهد. موضوعی که شهرستانها تا حدودی از آن محروماند.
دراین خصوص «اسدالله امرایی» از قدیمیترین مترجمان کشور که درکارنامه خود ترجمه بیش از ۶٠ اثر را ثبت کرده، مرکزگرایی را آفتی میداند که به جان مؤلفان و نویسندگان افتاده است. به نظر او، تمرکز اغلب فعالیتهای مهم فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور تنها درتهران رخ میدهد، موضوعی که باعث شده بیشتر نویسندگان شهرستانی به تهران مهاجرت کنند یا حداقل رغبت بسیاری برای انتشار اثرخود در این شهر نشان دهند. وضعیتی که بهخصوص از نظر نشر کتاب به فعالان عرصه داستان چه از نوع ترجمه و چه تألیف آسیب میزند. امرایی با بیان اینکه تهران دارای مرکزیتی است که امکانات بیشتری را درخود تجمیع کرده، گریزی به فعالیتهای مترجم، پیش از انتشار کتاب میزند. او براین باور است، برای ساختن مترجم خوب باید زمینههایی فراهم شود تا آثار او مراحل موفقیت را طی کند، زمینههایی که در شهرستانها بسیار ضعیف هستند. این مترجم باسابقه دراین مورد میگوید: بسیاری از امکانات اولیه برای این کار درشهرستانها موجود نیست. برای مثال، در شهرستانها کتابخانهای وجود ندارد که منابع اصلی را بتوان از آنجا تهیه کرد تا مترجمان از آن استفاده کنند. این کتابخانهها پر شدهاند از کتابهایی که درطول یکسال هیچکسی از آن استفاده نمیکند، زیرا برمبنای نیاز، کتابها تهیه نشده و تنها با سلیقه مسئولان مربوطه، قفسهها را چیدهاند.
ضعف انتشارات در شهرستانها
انتشاراتیها مهمترین بنگاههایی هستند که درکنار کیفیت خود کتاب، موجب جلب مخاطب میشوند. اصلیترین مشکل نویسندگان و مترجمان شهرستانی برای نشر اثر نیز ضعف ناشران در شهرستانهاست. امرایی با تأکید براین موضوع، درمورد آن توضیح میدهد: این درست است که بسیاری ازمترجمان و نویسندگان تهرانی نیستند، اما نکته اینجاست که اغلب آنها اثر خود را درتهران منتشر کردهاند، حتی درموارد زیادی به دلایل موجهی، مهاجرت پایتخت را ترجیح میدهند. اصلیترین دلیل این موضوع به نظر من دیده نشدن اثر نویسندگان، پس از انتشار توسط ناشران شهرستانی است. نویسنده امروز به خوبی دریافته که اگر کتابش درجایی غیر از پایتخت منتشر شود، مخاطب لازم را نخواهد داشت.
ارتباط با ناشر حل شده
بنا به گفتههای اسدالله امرایی در سالهای گذشته مهمترین مشکلی که نویسندگان و مترجمان شهرستانی داشتند، برقراری ارتباط با ناشران تهرانی بود اما امروز این ارتباطگیری با وجود کارآمدن وسایل ارتباطی و تکنولوژیهای نوین بسیار راحتتر شده است.این مترجم و مؤلف مطرح میافزاید: «درگذشته کسانی که میخواستند به تهران بیایند، حتما باید بعد مسافت را طی میکردند و با سختیهای بسیاری ارتباط آنها با ناشر شکل میگرفت، اما درحال حاضر با روی کارآمدن تکنولوژیهای ارتباطی؛ نحوه برقراری ارتباط تسامح و تساهل یافته، با این حال همواره وفاق با ناشران قوی، برای مترجمان و مؤلفان شهرستانی مشکلآفرین بوده است.»
سایه سنگین مرکزگرایی
نویسندگان در شهرستانها از تنوع جمعهای ادبی محروماند. این نخستین جمله از انتقادات فرشته احمدی، نویسنده جوان و درعین حال توانای کرمانی است. او تاکنون ۵ کتاب رمان و مجموعه داستان، به نام خودش روانه بازار فروش کرده و غالبا نیز با مخاطب مناسبی مواجه شده است. دراین خصوص احمدی با اشاره به اینکه در شهرستانها، جمعهای ادبی برگزار نمیشود و درصورت برپایی بازخورد کمتری دارند، میگوید: «وجود زمینههایی به رشد نویسندگی بسیار کمک میکند. ازجمله این زمینهها، وجود محولهای ادبی متنوع و با شرکت افراد صاحبنام و با دانش بالاست که همصحبتی با آنان بسیار کمککننده خواهد بود. این وضع در شهرستانها برای نویسندگان پیش نمیآید، چراکه علاوه بر شرکت افراد محدود با دانش، این محافل در شهرستانها تنوعی ندارند و محصور به برگزاری یکبار یا دوباری درسال میشوند.»
احمدی که نام خود را با کسب جایزه گلشیری درسال ٨٣ و جایزه روزی روزگاری درسال ٨٨ بر سر زبانها انداخت، مشکلاتی را برمیشمارد که دستوپای نویسندگان شهرستانی را میبندند. او براین باور است داستاننویسان قبل از انتشار اثرشان مشکلاتی دارند که کمتر به چشم میآید اما بسیار مخرب است. او دراین مورد توضیح میدهد: «ارتباط با نویسندگان بزرگ و قدیمی، مسأله دیگری است که باعث آموختن در نویسندگان جوان میشود. ازجایی که اغلب نویسندگان مطرح به دلایل مختلف ساکن تهران شدهاند، برای استفاده از حضور آنها حتما میبایست درپایتخت کشور حضور میداشت. ازسویی دیگر نقش کارگاهها و آموزشگاههای داستاننویسی در اعتلای هنر داستاننویسی بر همگان مبرهن است. این کارگاهها و آموزشگاهها در بسیاری از شهرستانها فعال نیستند، اگرهم فعالیتی داشته باشند، از مدرسان و افراد چیرهدستی در این زمینه استفاده نمیکنند. البته به میدان آمدن تکنولوژیهای ارتباطی همچون فضای مجازی کار را راحتتر کرده اما کفایت نمیکند.
با این حال به نظر این داستاننویس فضای غالب گذشته این روزها تغییر کرده و روزنامهنگاران و منتقدان درکنار ناشران توجه ویژهای نسبت به ظرفیت شهرستانها دارند. آنها برخلاف گذشته معمولا به شهرستانی بودن نویسندگان بهعنوان یک آیتم مثبت نگاه میکنند، اما همانطور که گفته شد، با توجه به امکانات کم و کمبودهای زیاد، از شهرستانها، این گل خودرو است که به وجود میآید.
سنگینی سایه پس از انتشار
فرشته احمدی مشکلاتی که زندگی مؤلف و مترجم در شهرستان برای او به وجود میآورد را تنها قبل از انتشار اثر نمیداند، بلکه بهزعم این داستاننویس، آثاری که توسط ناشران شهرستانی به چاپ میرسند، تبلیغات مناسبی درموردشان صورت نمیگیرد. این موضوع دیده نشدن کتاب پس از انتشار را به بار میآورد که در نوع خود بحرانی بزرگ برای یک نویسنده محسوب میشود.
احمدی خالیبودن صفحات نشریات محلی از نقد، بررسی و معرفی کتابها را خود شاهدی بر کمرمقبودن فعالیت در شهرستان مطرح میکند و در این زمینه توضیح میدهد: «فضای ادبیات داستانی در شهرستانها آنچنان سرد است که دیگر انگیزه بیرونی برای داستاننویسان شهرستانی نگذاشته است و اگر درحال حاضر کسی دست به قلم میبرد، تنها انگیزههای درونی، او را مجبور به این کار میکند. البته درمورد بیرمقی و سردی فضای داستان، باید گفت که فضای کشور نیز چنین است، اما وضع در شهرستانها به مراتب بدتر بوده و بیشتر نویسندگان را به بند میکشد. اینکه دیگر درکشور جایزههای خصوصی کمتر دیده میشود یا مهمتر از آن، تیراژ کتابها به شدت کاهش یافته، نشان از فضای سرد ادبیات داستانی کشور دارد و صدالبته اینکه شهرستانها وضع سردتری دارند.
فعالیت در شهرستان، چاپ در تهران
«مهشید میرمعزی»، از مترجمان مطرح زبان آلمانی است که روش کارش کمی متفاوت از دیگران است. او کمتر به سراغ کتابهایی میرود که قبلا ترجمه شده باشند و دراین مورد وسواس خاصی به خرج میدهد. همچنین علاقه خاصی به ادبیات آلمان دارد اما «آلبرکامو» نویسنده و فیلسوف شهیر فرانسوی- الجزایری را در قله نویسندگی جهان میداند.
از دید میرمعزی فعالیت درشهرستانها هم میتواند برای مترجمان جنبه مثبت داشته باشد و هم منفی، اما جنبه مثبت آن جلوه بیشتری دارد؛ چراکه او معتقد است، برای ترجمه و تألیف و بهطورکلی فعالیتهایی از این دست، هرچقدر دور از هیاهوهای بیجهت باشی، راحتتر خواهی بود و این وضع در شهرستانها مهیاست. از طرفی دیگر نبود این هیاهوهای مختلف زمان بیشتری به نویسنده و مترجم میدهد تا کار خود را انجام دهد.
با این همه درمورد آثار میرمعزی نکتهای وجود دارد. اینکه میرمعزی ازجمله مترجمانی است که تمام آثار خود را در پایتخت به چاپ رسانده است. او که آثار مهمی همچون؛ «وقتی نیچه گریه کرد از اروین یالوم» و «درحیاط خلوت نویسندگان اثر راینر اشمیتس» را در کارنامه دارد، درمورد رغبت خود برای همکاری با ناشران تهرانی توضیح میدهد: با اینکه راغب به فعالیت در شهرستانها هستم، اما حتی یکی از اثرهایم را هم در شهرستان چاپ نکردهام، زیرا به دلایل حرفهایبودن ترجیح دادهام با ناشران تهرانی کار کنم. این موضوع نشأت گرفته از تجربیاتی بوده که قبلا کسب کردهام، چراکه تجربه در این سالها به من ثابت کرده، اثر زیردست ناشران تهرانی بهتر دیده میشود و موفقیت بیشتری را کسب میکند. مگر غیر از این است، مترجم یا مؤلف پس از چاپ حاصل تلاشهای چندین ماهه خود، انتظار دیدهشدن و استقبال ازسوی مخاطب را دارد. به نظر من این اتفاق تنها درهمکاری با ناشران پایتخت رخ میدهد.
میرمعزی میافزاید: «با این حال برای من که در شهرستان زندگی میکنم و مینویسم، این مزیت وجود داردکه زمان بیشتری برای کارکردن خود بگذارم. فکر میکنم مهمتر از همه نیز، همین کارکردن باشد، ولی این موضوع باید مورد بررسی مسئولان فرهنگی قرار بگیرد که چرا ناشران شهرستانی اینچنین از ناشران تهرانی عقب افتادهاند.»
کیفیت در اولویت
عصر تجدد در ادبیات داستانی ایران به دست نویسندگان تهرانی رقم خورد، اما این وضع اکنون تغییر یافته و چند سالی است که داستاننویسی کشور به دست نویسندگان شهرستان افتاده است. مدیرمسئول یکی از انتشاراتیهای بزرگ کشور براین موضوع تأکید دارد و با بیان اینکه کمتر شاهد انتشار اثری از مترجم و مؤلف تهرانی هستیم، میگوید: «٩۵درصد از آثار منتشرشده، توسط شهرستانیها نوشته یا ترجمه شدهاند. درآماری دقیقتر باید بگویم که درسال گذشته ١٨٠٠ عنوان از انتشارات ما به چاپ رسید و از این میزان، حتی یکبیستم آن هم توسط تهرانیها نگارش نشده است. موضوعی که نشان
میدهد برای ناشران خوب، کیفیت اثر نویسنده مهم بوده نه اینکه او در تهران زندگی میکند.»
محمدعلی جعفریه با بیان اینکه درگذشته برقراری ارتباط بین ناشر و نویسنده سخت بود اما امروزه دربسیاری ازموارد از تکنولوژیهای ارتباط برای این رفع این مسأله استفاده میشود، اظهار میکند: «در برقراری ارتباط هنوز هم آفتی به نام باندبازی دربرخی از انتشاراتیها وجود دارد؛ اما ناشران قَدَر که با هم رقابت میکنند، هیچگاه این کار را نخواهند کرد، چراکه آنها به چاپ داستانهای باکیفیت نیاز دارند.»
شهروند