این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به رمان «دم را دریاب» اثر سال بلو
در جستوجوی روشنایی
آلفرد کازین*
مترجم: مژده امیریپارسا
قسمت اصلی کتاب «دم را دریاب» [ترجمه فارسی، بابک تبرایی، نشر چشمه]، عنوان طولانی داستانی – در اصل رمانی کوتاه – است که شامل سه داستان کوتاه و نمایشنامهای تکپردهای است. اگرچه چیزهای متفاوت در کتاب به هیچ وجه با یکدیگر همتراز نیستند، به نظر داستان کوتاه موثرترین اثر در ژانر فیکشن (Fiction – که در ادبیات هم ژانر است و هم زیرژانر که نویسنده در این مقاله برای مشخصکردن این دو از Short story استفاده کرده و در ترجمه هم این تفاوت لحاظ شده است.) میآید که این نویسنده برجسته تابهحال نوشته است. این اثر از جذابیت بیشتری برخوردار است؛ چراکه نوعی سادگی احساس در آن وجود دارد که صراحتا با کیف کوکشده هنرپیشگی و مزاح گریز دیگر رمان بلند سال بلو یعنی «ماجراهای اوگی مارچ» مغایر است.
تا به امروز، در تمامی داستانهای سال بلو، تنها یک شخصیت هست که نسبت به مجال غیرعادیبودن ذهن آگاه بوده و خود را به طور کنایهآمیزی در شرایطی مهیای طنز، تهکم و دهشت قرار داده است. هدف بلو در کتاب «دم را دریاب» دقیقا شفافسازی سستی روح بشر است. نوعی از سستی که انکار یا تصدیق آن دشوار است. اما اگر به دقت و از سر شفقت، همانگونه که سال بلو انجام داده است، نگاه شود، تصویری حقیقی از موجودیت بشر که در همان روز سپری میشود، جایگاه بشر در زمان، را خواهیم دید. روزی که در همین زمانی که از کفمان میرود، تلاش میکنیم بیشترین استفاده را از آن ببریم.
سال بلو به توصیف تامی ویلهلم (آدلر) میپردازد. ویزیتوری تقریبا با بیش از چهلودو سال سن، با وجود همسر و دو فرزند، هنوز یاد نگرفته است به خود فکر کند. جدایی از همسر، بیکاری به دلیل عیاشی، سردرگم از دغدغههای مالی، رنجور از پدرش به دلیل محرومیت، هم از پول و هم از حمایت عاطفی، وادار به توسل به روانشناسی دغلکار شده است که اصلا اعتمادی هم به او ندارد. دلیل این کارش بیشتر از همه این است که نمیتواند خود را شر رایزنیهای مهمل اما، پیدرپی خلاص کند. تامی خود را در حال پرسهزدن درصدد پیداکردن مکانی برای حمایت یا استراحت در نیویورک مییابد. بااینحال، با گذر از مراسم عزاداری مردی که اصلا نمیشناخته، رهایی غیرمنتظرهای را به دست آورد. بنابراین، در آخر، توانایی مواجهه با عذابی بزرگتر (همانطور که در آخر داستان شاهدش هستیم) که بار سنگین مرگآوری از موجودیت بوده است، بیهیچ بخشش و یا اشتیاقی در فهم او میگذرد. در جهان پیشپاافتادگی، جزئیات کماهمیت روزمره، نارضایتی از زندهبودن، حس وجودی هر فرد به عنوان مخلوق، با جسارت تمام در میان داستان با واسطه قلم قدرتمند سال بلو حضور دارد. هر جزئی بیرحم، واضح، و لاعلاج، تا این اندازه که حس میشود هر کدام به ناگاه از درخشش خودآگاهی رها میشود.
در داستان «پدری برای بودن» که یکی از بهترین داستانهای کتاب است، قهرمان داستان، عهدهدار بار سنگین اضطرابهای مالی، افسرده از چهرههای غمگین آدمها در مترو نشان میدهد که «اندیشیدن به پول مثل این است که دنیا آدمی را به اندیشیدن وادار میکند؛ اگر همیشه به پول میاندیشید هیچگاه بر خود فائق نخواهید شد.» همچنین با دنیای نیازمندی درمیافتد، دنیایی سرشار از صداقت و راستی که سال بلو در این اثر به تصویر میکشد؛ دنیای مملو از خودآگاهی.
او با نشاندادن اینکه مردم حقیر راجع به او چه فکر میکنند، چطور در زندگی غرق شدهاند، نور خودآگاهی چه کم سو بود، زندگانی را ادامه میدهد.
این توانایی معجزهآسای سال بلو است که در قامت رماننویسی، رفتهرفته ما را با ارائه تصویری پویا از جهانی که زندگانی را در آن میگذرانیم با آن بیشتر و بیشتر روبهرو میکند- و در حرکتی مشابه رنج واقعی از نفهمیدن و فقدان روشنی را نشان میدهد. و این هدیهای همچون شمشیر دو لبه است که به توضیح خلقی غیرمعقول میپردازد که فیکشن را در عصر ما شکل میدهد.
* منتقد و نویسنده آمریکایی.
منبع: نیویورکتایمز
آرمان