این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به فیلم «اتاق» ساخته لنی آبراهامسون نامزد اسکار ۲۰۱۵
رهایی از اتاق کوچک، اتاق بزرگ
کامل حسینی
کدامین روزنه امید است که انسان امروزین در سقف اتاق کوچک وسپس در اتاق بزرگ جهت رهایی به آن چشم دوخته است؟اصولا این روزنه امید را اول در کدام اتاق باید جست و جو نمود؟از پنجره سقف کوچک همان ورود بهشت گونه یک بچه معصوم است که پرتوی امیدش را بر وجود زن جوان از سقف اتاق کوچک می تاباند.اما نمی دانیم چرا زن آنقدر گریان و غمگین بوده است!به چه ماجراهایی درگیر بوده است که تنها زندگیش را با گریه و تلویزیون تماشاکردن گذرانده است.تنها یک پسربچه است که ناامیدی از یک امر مبهم را گزارش می دهد.ناامیدی مبهمی که با تولد پسر بچه گویا در اتاق کوچک از آن رهایی می یابد.این همان پرده اول فیلم زیبای"اتاق" است.پرده ای که اندک اندک وارد فضایی می شویم که در آن واقعیت و توهم،وسعت و مضیقت،اتاق کوچک،اتاق بزرگ،دنیای کوچ،دنیای بزرگ در ذهن مخاطب همزاد با ذهن کودک شکل می گرد.فضای ذهنی و فیزیکی کلاس با اندکی تسامح یاد آور و شبیه فضای بسیار معروف غار افلاطونی است.تنها راه ارتباط با جهان واقعیت و نور حقیقی همان پنجره سقفی بود.اما تفاوت عجیب با وضعیت و حال ذهنی پسر بچه عجین شده است و آن هم این است که او اندک اندک می فهمد که تنها راه شناخت واقعیت اشیا و لمس آنها بیرون رفت از این اتاق کوچک است؛دنیای واقعی دیگری در آن سوی اتاق کوچک بی صبرانه انتظارش را می کشد.جعبه جادویی تلویزیون هم مزید بر علت وضع موجود است آنجاییکه پسر بچه می پرسد که "نیک"غذای ما را از کجا میاره؟مادر پاسخ می دهد:از تلویزیون با جادو؛پسر چه می گوید: جادویی وجود ندارد.سکانس های پی در پی جدال سردرگمی یک پسر بچه در تشخیص بین واقعی و غیر واقعی را به نمایش می گذارند،مثلا در یک سکانس پسر بچه می گوید کوه ها بزرگتر از آنچه هستن به نظر می رسند و در سکانسی دیگر هم بر شناخت درستش از واقعیت انگشت می گذارد و در همین فرایند و جدال شک و یقین پسر بچه در دیالوگی دیگر می گوید که نمی داند "نیک" واقعی است یا غیر واقعی.شاید هم نیمه واقعی باشد!.در داستان اتاق، تفاوت دنیای کوچک اتاق و دنیای اتاق بزرگ نماد بچگی ذهنی و فکری گروهی از انسان های امروزین است که به اتاق کوچک ذهن خود بدگمانند و در مقابل همچنان سرگردانند در درک و پذیرش مصداق هایی اتاق بزرگ جهان واقعیت.کودک حاضر در فیلم بعد از خروج از اتاق،مانند انسانهای غار تمثیل افلاطون هنگام دیدن اشیا زیر نور خورشید معرفت اندکی دچار سرگشتگی و حیران می شود اما توگویی گنگی و مبهوتیش در آن موقعیت حساس زودتر جایش را به دنیای حقیقی می سپارد چون قبلا از طریق گفت و گو با مادر و هشیاری بخشیدن همراه با هیجان زدگی و ناگهانی وارد دنیای واقعی اتاق بزرگتر می شود.انگار تلویزونی هم که در اتاق هست حکم همان آتشی را دارد که در غار افلاطونی سبب می شود که سایه ها راموجودات واقعی بپنداریم،جعبه جادویی که کودک اندک اندک غیر واقعی بودنش را احساس می نماید.اما آیا رهایی از اتاق کوچک دروازه خوشبختی رهایی همیشگی بود؟فیلم اتاق بر طبق نظر بعضی منتقد و تماشاگران به طور واضح و مبرمی در برابر این پرسش پاسخ منفی دارد زیرا به جز چند سکانس خوشحال کننده و امیدوار کننده نجات از اتاق و مراقبت در بیمارستان و دیدار و زندگی چند روزه با پدر و مادربیشتر بخش دوم روایت،شرح سرگذشت موج دوم ناامیدی و احساس شدید زندانی شدن در دنیای اتاق بزرگتر تنگ و تاری است با انبوهی از عجایب و غرایب،بی رحمی ها،تکنولوژی افسار گسیخته و و اعتیاد آور.
شاید بتوان گفت که یکی از موفق ترین سکانس فیلم جای است که در آن کودک بعد از رهایش از زندان "اتاق کوچک" با وجود عشق به دنیای فراخ و واقعی،پس از مدت کوتاه و بطرز سرسام آوری درگیر و معتاد یک دنیای مجازی می شود که نماد و مصداقش را در بازی های دنیای مجازی و موبایل می شود.فرار کودک از دنیای غیر واقعی اما دنیای مجازی امروزین چگونه در اسرع وقت اورا به خودش جذب می نماید.تعلیق بسیار متناقض در حلقه اتصال اتاق کوچک به اتاق بزرگ وجود دارد که همان لحظه بلند شدن کودک از عقب ماشین جهت پرت نمودن خود و سپس کمک خواستن است؛کودک در عقب ماشین برای مدتی سر پا است اما "نیک پیر"از طریق آیینه متوجه کودک نمی شود؛چگونه ممکن است نیک پیر متوجه او نمی شود؟آیا آن لحظه مخاطب به علت نهایت مظلمومیت کودک نمی تواند بپذیرد که نیک متوجه می شود و سپس دوباره او را برمی گرداند؟یا اینکه حتی نیک هم بفهمد باز هم کودک با سرو صدای که به پا می کند توجه مردم را جلب خواهد نمود.به هر تقدیر عنصری مهم و امیدوار کننده فیلم همان پسر بچه ای است که رهایی از اتاق کوچ و اتاق بزرگ را تضمین می نماید.فیلم اتاق در بعضی سکانسها اشاره دارد به موضوع های فرعی تر که ویژگی مهم خانوده های دنیای امروزین را برجسته تر می سازند و آن هم وجود ارتباط عاطفی در خانواده است برای مثال سکانسی را به یاد بیاوریم که در آن مادر پسر بچه در یک مصاحبه اعلام می کند که "نیک " پدر بچه نیست در واقع پدر،کسی است که عاشق بچه اش باشد؛دوباره تاکید می کنم که بچه تنها مال من است.
در دورنمای کلی فیلم "اتاق"شاید به گونه ای اشاره داشته باشد به اینکه گذر از مشکلات و بقای حیات که انسانها را در دنیای امروز در قالب انواع اتاق ها و زندان های کوچ و بزرگ با آن روبرو هستند تنها با داشتن نقطه امیدی(کودک می تواند نماد امید هر گونه نعمت یا سرمایه امید زا…باشد)ممکن است.اگر پسر بچه را هم بدون استعاره و از دریچه "نقد تاریخی" به فیلم بنگریم می توان گفت وجود فرزند دوستی می تواند موتور محرکه تلاشی مداوم و با انگیزه باشد جهت رهایی و تکیه گاهی برای امید،گونه ای از رهایی برای انسانهایی که تا دم رهایی از حیات می روند(خودکشی مادر)اما شجاعانه حیات را دوباره می پذیرند تا به موازات وجود و درخشش نعمت های الهی به تداوم زندگی لبیک بگویند.