این مقاله را به اشتراک بگذارید
نویسندهای از جنس «اومبرتو اکو»
یادداشتی به بهانهی تجدید چاپ دو کتاب ترجمه شده از بختیار علی
سردار محمدی
بختیار علی که بیشتر به عنوان رماننویس در میان مخاطبان شهرت به هم رسانده است، دوست دارد او را به عنوان نویسندهای بشناسند که دغدغهی اصلیاش مباحث نظری است. مباحث و نوشتارهای تئوریک او حول سه مفهوم در گردش است: «ساختار فرهنگی»، «قدرت» و «انسان». در دو کتابی که به تازگی تجدید چاپ شدهاند این سه مفهوم بنیادیترین مفاهیمی هستند که بختیار علی به آنها پرداخته است. در کتاب "آیا با لاکان میتوان انقلابی بود؟" در پی آن است که تعاریفی از انسان ارائه نماید که روح تغییر در او برجسته باشد. به کمک مفاهیم و نظریات مهمترین اندیشمندان معاصر تلاش میکند تا نشان دهد انسان موجودی است که میتواند، و باید، در پی تغییرات بنیادین باشد. سوژهی سیاسی از منظر او کسی است که بتواند وضعیت موجود را نفی کند و در آیندهای که هرگز دچار توقف نخواهد شد به دنبال مفاهیمی همچون «انقلاب»، «دموکراسی» و «آشوبهای سازنده» باشد. به کمک لاکان، ژیژک، دریدا و همچنین فروید و بودلر مهمترین ویژگی انسان را در تغییر و آشوب میداند. در این تلاش فلسفی گاهی ادبیات را به یاری میطلبد و گاه فلسفه و گاهی روانکاوی فرویدی و لاکانی را. با استفاده از این ابزارها سعی در تبین ساختار فرهنگی جوامع شرقی دارد. تلاش او بر این است تا نشان دهد که چگونه جوامع شرقی در دام «ایستایی» گرفتار شدهاند. وی علل فراوانی را بر این ایستایی مؤثر میداند؛ از نگاه او نه تنها ایستایی، بلکه بازگشت به گذشته و زیستن در «عصر طلایی» که متعلق به گذشته است ویژگی مهم این جوامع است.
در کتاب داعش، خشونت شرقی و نقد عقل فاشیستی به دنبال این است تا نشان دهد فرهنگ جوامع شرقی، فرهنگی خشونتطلب و دیکتاتور خیز است. تأکید او بر این است تا نشان دهد با وجود ادعاهای مبنی بر وجود تفاوت در این جوامع، روح تفاوت در این جوامع وجود ندارد و همه شبیه به هم هستند، با ساختار فرهنگی مشابه که خشونت از دل آن برمیخیزد. عدم اعتقاد به فردیت و آینده موجب تحکیم باور به فرهنگ جمعگرای گذشتهنگر شده است که همواره با توسل به خشوت در پی این است تا هرگونه صدای مخالف و هرگونه تفاوتی را در نطفه خفه نماید. روابط میان افراد نه بر اساس تعامل اجتماعی که بر اساس قدرت و زور شکل گرفته است. در این روابط حتی از معادلهی ارباب-بردهی هگل نیز خبری نیست؛ بلکه نوع جدیدی از رابطه وجود دارد که تنها با از بین بردن و قتل «دیگری» امکانپذیر خواهد بود. استناد او به اندیشههای متإخر فلسفی و روانکاوی، متناسب با دیدگاههایی است که پیشتر در قالب شخصیتهای رمان با آن مواجه می-شویم. در مرگ تکفرزند نخستین شخصیت فرازمانی در آثار بخیتار علی ظاهر میشود: خورشید جادوگر. همانکه از جهان و فرهنگ دیگری آمده و سودای انقلاب و براندازی ساختار قدرت را در سرمیپروراند. این شخصیت آشوبگر که متکی به نظریاتی خلاف نظریات رایج است در تمام آثار او هر بار با نام و شخصیت جدیدی ظاهر میشود. این شخصیت در واقع خود بختیار علی است که در نوشتههای تئوریک آخرین لباس را به تن خود میکند و با هویت حقیقی خود در مقام تجدید ساختار و بنیاننهادن فرهگ جدید بر میآید. بختیار علی روشنفکری متعهد و منتقد است. استفادهی او از نظریات غربی در بستر شرقی انجام میگیرد. تحلیلهای جدی او از فرهنگ شرقی، به ویژه فرهنگ کُردی، به کمک تئوریهایی انجام می-گیرد که برآمده از فرهنگ غرب است، اما بختیار به خوبی میداند چگونه از آنها استفاده کند، هرچند گاهی طریق افراط در پیش میگیرد. خواننده لازم است مباحث تئوریک بختیار را جدی بگیرد، نه تنها به این دلیل که بررسیهای جدی و درستی از مقولهی فرهنگ و ساختار اجتماعی شرقی و نگرش نسبت به انسان در درون این فرهنگ ارائه میدهد؛ بلکه همچنین به این دلیل که مباحث تئوریک او مکمل آثار ادبی او، به ویژه رمانهای شناخته شدهی اوست. بدون مطالعهی مقالات و کتابهای تئوریک او مشکل بتوان درک کاملی از اندیشههای بختیار علی به دست آورد. برای اثبات این سخن در ادامه به رابطهی میان رمانها و مقالات او خواهم پرداخت.
مهمترین شاخصههای ادبیات بخیتار علی
تریلوژی «دوئالیسم»، «جنون هوشیارانه» و «مرگ» را میتوان اصلیترین تم رمانهای بختیار علی دانست. دوئالیسم نتیجهی وضعیت اجتماعی موجود در کردستان است؛ جامعهای در حال گذار از سنت به مدرنیته، و بنابراین محل برخورد دوگانههای سنت و مدرن، عقل و احساس، گذشته و حال، واقعیت و تخیل است. جنونی که در این میان دامن قهرمانان را میگیرد، همان وضعیت روانی است که روشنفکران در واقعیت اجتماعی به آن دچار میشوند. روشنفکران در بازی اجتماعی به وضعیتی دچار میشوند که فروید از آن به عنوان «پارانویای روشنفکران» نام میبرد. "بیماران پارانویا که عموماً افراد مجرد و از زمره روشنفکران اند، از شک و بدگمانی خود رنج می برند، از دشمنان خیالی وحشت دارند و برای مبارزه با آنان، تلاش و وسایل بکر و بدیعی ابداع می کنند." ؛ همچنین این وضعیت در علوم ارتباطات با "مارپیچ سکوت" قابل تبین است، مارپیچی که در آن روشنفکران و دگراندیشان هر روز بیشتر در حلقهی رسانهها و افکار عمومی محاصره میشوند و در تنگنا قرار میگیرند تا اینکه به ناچار دست از عقاید خود میکشند و دچار تردید حقیقت میگردند. رویداد مرگ آخرین حلقهی این ترولوژی نیز نوعی مرگ نمادین است، برای هرآنچه که در زیر بار سنت و جزماندیشی نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. جامعهی کردی سالهاست بسیاری از ایدهها و افکار جدید و مترقیخواهانه را تحت لوای سنت و دین از بین برده است. به همین دلیل مرگ قهرمانان، مرگ این باورهای جدید است، در جامعهای که تا بنیادیترین اجزاء ساختارهای اجتماعی آن ردپای سنت و جزماندیشی ریشه دوانده است. نخستین رمان بخیتار رمان "مرگ تک فرزند دوم" که رمان کوتاهی است آغازگر این سهگانهای میباشد که بعدها در تمای آثار او تکرار میشود. نکتهی جالب توجه این است که غالباً هنر را وسیلهای برای خلق جهانی میدانند که هنرمند در آرزوی آن است و در واقعیت نمیتواند به آن دست یابد، اما این امر در مورد بخیتار علی صادق نیست. با اینکه بیشتر منتقدین بر این باورند که آثار او در سبک «رئالیسم جادویی» نوشته شده است، اما آثار او بازتاب واقعیت اجتماعی هستند و همین امر مانع از آن میشود که بختیار بتواند دنیای آرمانی خود را در آن به تصویر بکشد. غالب قهرمانان داستان که نماد انسانِ آرمانیِ هنرمند هستند در خلال روایت با «دوگانگی» مواجه می-شوند و دست به اعمالی میزنند که من آن را «جنون هوشیارانه» مینامم و در پایان نیز به صورت تراژدیک با «مرگ» روبرو میشوند و تریلوژی مورد اشاره تکمیل میگردد؛ اما بختیار برخلاف دیگر نویسندگان، نه در رمانهایش، بلکه در نوشتههای نظری خود دست به خلق این آرمانشهر میزند. او در مقالات خود با صلابت و با تأکید فراوان،این دوگانگیها را در مقابل هم قرار میدهد و با استدلالهای فلسفی و نظری قهرمانهایی که پیشتر در رمانهایش مردهاند را به پیروزی میرساند. جنون آنها تبدیل به عقلانیت مدرنی میگردد که میتواند جامعه را از بنیان تغییر دهد. به این ترتیب هرآنچه را که در رمان-هایش آغاز کرده است در مقالات خود به اتمام میرساند. از این روست که خود وی دوست دارد به عنوان نویسندهای تئوریک در نظر گرفته شود، چراکه رمان برای او تنها پیشزمینه و مقدمهای برای تبین جامعهای است که باید تغییر کند و به وضعیت ایدئال برسد. به همین دلیل بدون خواندن مقالات تئوریک بخیتار علی نمیتوان شناخت کاملی از اندیشههای او به دست آورد. قهرمان مباحث تئوریک او مفاهیمی هستند که با استدلالت محکم راه خود را در پیش میگیرند. مفاهمیی که برای تغییر از پشتوانهی مستحکم فلسفی و نظری برخوردارند. «دموکراسی، آزادی، گفتگو » و دیگر مفاهیم در متن تئوریهای او از مشروعیت کافی برای تداوم و بقاء برخوردارند، برخلاف آنچه که در رمانهایش وجود دارند. قهرمان رمانهای بختیار علی همیشه به صورتهای مختلف در مقالات او بازگشت خواند کرد، به عنوان نمونه روح و اندیشهی غزلنویس، قهرمان اصلی رمان غزلنویس و باغهای خیال که توسط ساختار فرهنگی و شبکهی قدرت کشته میشود در مقالهی "زیباییهای آشوب" به روح بودلر حلول میکند و پیروزمندانه ظاهر میشود. اشرف در رمان "مرگ تکفرزند دوم" که انسانی حرامزاده است و به مبارزه با ساختار سیاسی و قدرت برمیخیزد، در مقالات مختلف در شمایل فروید، دریدا، لاکان و فوکو ظاهر میشود و انتقام مرگ خود را میگیرد؛ چراکه همه میدانیم این نظریهپردازان همگی به عنوان افرادی منحرف از نظام در نظر گرفته میشدند و مورد مخالفت شدید صاحبان نطام فکری رایج بودند، با این وجود در نهایت نظریات آنها توانست منجر به انقلابهای نظری و اجتماعی شود. از همین روست که خود وی معتقد است شخصیتی همچون اشرف زندهترین شخصیت در میان تمامی شخصیتهای داستانهایش میباشد. پروانه، قهرمان رمان "غروب پروانه" در روح آنتیگونه به واقعیت می-پیوندد، همان شخصیتی که بختیار او را نماد مبارزه با قانون پدر و آفرینندهی زیباییهای آشوب میداند. او اگرچه در رمان غروب پروانه نمیتواند با کمک پروانه ساختارها را در هم بشکند، اما با کمک آنتیگونه موفق به این کار میشود. بختیار متفکری جدی است که میداند چگونه اندیشههایش را در هر متن مستقلی به صورت یک موتیف تکرار و تداوم ببخشد. او نویسندهی متنهای مدرن در جامعهای کاملاً نامدرن است.